UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

نگاهی به رمان «مرگ مرموز همسایه» نوشته‌ی ناهید شمس

نگاهی به رمان «مرگ مرموز همسایه» نوشته‌ی ناهید شمس

 

مرگ مرموز همسایه از وسط آغاز می‌شود. نویسنده بی پیش‌زمینه، ماجرایی را شروع می‌کند ‌که گویی برای مخاطب آشناست و از آدم‌هایی، حرف می‌زند که انگار مخاطب، می شناسدشان. این  آشنایی انگاری، دو پیش فرض را به دنبال دارد:
اول اینکه،  نویسنده مخاطب را دانای کل، فرض می کند که کلیات ‌را می‌داند و به همراه او به  جزئیات ورود می‌کند.
‌این آشنا‌انگاری، مخاطب را در نوشتن رمان شریک می‌کند ‌و هم‌ذات پنداری او را در پی دارد.
دوم، نویسنده از دریچه‌ی ذهن خود، می‌نویسد و بیش از آنکه به خلق دنیای عینی و ملموس بپردازد، ذهن خود را بازگو می‌کند.‌ این نوع، متن را مؤلف می‌نامند که ‌معمولا ارتباط با متن برای ‌مخاطب‌، دشوار می‌شود و بیگانگی ‌با متن را در پی دارد، مگر اینکه مخاطب ‌با ذهن نویسنده هم‌ساز شود.

«مرگ مرموز همسایه» با جزئیات مریضی پدر آغاز می‌شود، راوی بیش از آنکه باشد، تعریف می‌کند، گسسته و پیوسته‌ می‌گوید بی آنکه سرنخی از کلان روایتی که منتظرش هستیم به ما بدهد.‌ کلان روایتی مانند مرگ که قرار است با نام رمان هم‌خوانی داشته باشد، ‌با ‌پیش‌رفتن در متن‌، این انتظار، به کلی در مخاطب، سرکوب ‌می‌شود و خواننده که در سرگردانی نوشتاری ‌گسسته‌ی متن‌، د‌ر پی حاشیه‌ی امن معنا و ایدیولوژی‌ است،‌ یک‌سر ناامید می‌شود.
متونی که به شیوه‌ی گسست‌وار همچون کولاژی به هم می‌پیوندند و نقطه‌ی ثقلی را در ذهن خواننده ایجاد نمی‌کنند در ادبیات ما کم نیستند، به طور مثال سلاخ خانه‌ی شماره‌ی پنج اثر کورت ونه ‌گات ‌که ادبیات پست مدرن به شمار می‌آیند.
‌آنچه ادبیات پست مدرن را در شرق نا‌ملموس می‌کند‌، گذر ‌نه از ‌سنت ‌به مدرنیته و سپس پست مدرنیته، بلکه لغزیدن یکباره‌ی سنت به پست مدرن است که این پرش رگه‌هایی از گم‌گشتگی و بحران هویت را در متن و شخصیت ‌به جای می‌گذارد.
‌اما آنچه در «مرگ مرموز همسایه»  اتفاق می‌افتد‌، گذر خودآگاهانه‌ی متن از سنت به ‌مدرنیته است.‌ گویی نویسنده سعی دارد با بزرگ‌نمایی،‌ شکاف این پرش را آشکارتر کند.

نویسنده از حجره، درخت عرعر و خانه‌ی پدری ‌نسل قبل به مهاجرت، ماری جوانا و سگ بازی نسل بعد از خود می‌رسد ‌و در این میان هویت ‌نسل خود را به عمد گم می‌کند و این گم گشتگی و گسست‌،‌ پی‌رنگ رمانی است که ‌محتوا و ساختارش در جهتی پیش می‌رود که نه تنها ‌توقع ‌خطی ‌متون کلاسیک را برآورده نمی‌کند‌، بلکه بی‌ساختاری و گسست‌های زمانی و مکانی‌اش در متن، فضایی از هیچ بودگی را منتقل می‌کند.
همچنین شخصیت‌ رمان‌های پسامدرن، توهم زده و مشکوک و مبتلا به پارانوئید هستند که گونه‌ای از بیماری اسکیزوفرنی است. سوء‌ظن داشتن به روابط انسان‌ها، باور به اینکه جامعه در پی آزار رساندن به آنان است که انعکاسی از تفکر فاقد انسجام، آشفتگی در ادراک و اضطراب پارانویایی انسان معاصر است.
«مرگ مرموز همسایه» دچار اسکیزوفرنی متنی است و لوئیس معتقد است که بسیاری از ویژگی‌های داستان‌های پست‌مدرن مثل از‌هم‌گسیختگی روایت، اقتباس، عدم انسجام و شخصیت چندپاره در کل به هم‌ریختگی متداول ‌شخصیت‌های ‌روان گسیخته، نیز هست. نوعی گسست بین گذشته و حال که در تمام متن ‌شاهد آن هستیم‌ و شکاف‌های زبانی که از زبان فیلسوف‌مآبانه‌ی راوی تا ساختار ‌محاوره‌ی ‌زبان مادری‌ پیش می‌رود. این گسستگی در شخصیت‌های رمان نیز ‌مشهود است.‌ عمو آشکارا اسکیزوفرن است، خواهر و تا حدودی نویسنده که متن را با عمدی دلبخواه از هرکجا که بخواهد آغاز می‌کند و به هیچ گذشته‌ی معنایی خود را پایبند نمی‌کند.
در «مرگ مرموز همسایه» با چند شخصیت رو به روییم که نه تنها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد (چون همه‌‌ی شخصیت‌ها به نوعی در یک سطح قرار دارند) در موضعی یکسان ظاهر می‌شوند و برتری من اول شخص یا سوم شخص، چندان مشهود نیست و البته شخصیت‌ها بیشتر از آنکه ‌در پیشبرد رمان نقش داشته باشند، ‌منفعل‌‌اند. روایات هرچند در ظاهر حرکت می‌کنند و شخصیت‌ها ظاهراً  اکت دارند اما ایستایی، انفعال، در جا زدن در متن و شخصیت‌ها به خواننده منتقل می شود.
‌نویسنده ما را با داده ها و اطلاعات سردر‌گم می‌کند، انگار به سبک‌ رسانه‌ای وارد‌ عمل شده و ما را با اطلاعات هرچند به‌ظاهر نامرتبط، در مورد شخصیت، بمباران می کند.‌ از نظر پژوهش‌گران پست‌مدرن، انسان عصر حاضر روان‌گسیخته و مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی است. چنین انسانی از دنیای واقعی جدا شده و منزوی می‌باشد و مدام از یک موضوع به سراغ موضوع دیگر می‌رود و با تغییر شتابان، همه موضوعات را برهم می‌زند. بنابراین زبان منقطع و در‌هم ریخته دارد.‌ این نوشتار مرکز‌گریز خاص ادبیاتی است که گریز را به قرار ترجیح می‌دهد. سَبُکی، تندی در مفهوم کاربست ابزار و هم سرعت در جریان روایت از مشخصات ‌متون پست مدرن است. در «مرگ مرموز همسایه» عجله و هیجانات راوی در تعریف روایات، مخاطب را نه به اشتیاق‌، بلکه به سرسامی از جنس زندگی روزمره دچار می‌کند.‌ اجباری ‌از سر استیصال که مخاطب را مجبور می‌کند به پذیرش آنچه ‌با آن بیگانه است.
«مرگ مرموز همسایه» خرده روایت‌های کولاژ گونه‌ای است که هر چند در ظاهر روایت می‌کند، اما در باطن، نویسنده پشت متن بازی‌ای از بی‌معنایی را آغاز کرده‌است که خود نیز در آن نقش دارد.

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: