
گفت و گوی شهرگان با شاهرخ مشکینقلم؛ هنرمند ایرانی-فرانسوی

شاهرخ مُشکین قلم؛ رقصنده، بازیگر تئاتر، نمایشنامهنویس و رقصپرداز ایرانی-فرانسوی است. او بازیگر تئاتر ملی فرانسه وعضو«کمدی فرانسز»(Comédie-Française) است. مشکینقلم افزون بر بازی در نمایشهای فرانسوی، در تئاترهای ایرانی که در آمریکا و کانادا اجرا میشوند نیز به بازی میپردازد.
مشکین قلم در سال ۱۹۹۱ عضو گروه «آریان موشکین» شد. پس از آن در سال ۱۹۹۷ خود گروه رقصی را با نام نکیسا پایهگذاری کرد. او تاکنون رقصهایی را بر پایهٔ متون ادبیات فارسی مانند «خسرو و شیرین»، «هفت پیکر»، «سهراب و گردآفرید» و «زهره و منوچهر» طراحی و اجرا کرده است. [۱]
فرید شفیع نوری؛ در سواحل خلیج مکزیک به دنیا آمد و اینک در شهر آستین ایالت تگزاس – آمریکا زندگی میکند. او موسیقی سنتی ایرانی را با نواختن سهتار و سنتور و خواندن آواز فرا گرفت؛ اما در عین حال تحت تأثیر سبکهای موسیقایی جاز، بلوز، ایندیراک، موسیقی کلاسیک غربی و به خصوص موسیقی شمال هندوستان قرار گرفت.
فرید بعدها در محضر استادانی همچون محمدرضا لطفی، مظفری، سکوتی، ذوالقدر و شعاری کارآموزی کرد و آموختهها را با تجارب خویش در هم آمیخت و ترکیب دلنشینی را خلق کرد. [۲]
عارف نامه؛ اثری منظوم از ایرج میرزا است که در اواخر دوره قاجار آن را سروده است. به تازگی، شاهرخ مشکین قلم، هنرمند تئاتر، اجرایی از این منظومه را در شهر پالو آلتو در نزدیکی سان فرانسیسکوی ایالت کالیفرنیای آمریکا به روی صحنه برد. این اثر، نقدی تند و تیز از وضعیت جامعه ایران در آن سالهاست. [۳]

شاهرخ مشکین قلم
گلرخ رضائیان: حتماً برای خوانندگان ما جالب است بدانند شما چطور تئاتر، رقص، و موسیقی را باهم همسو کردهاید. برایمان توضیح دهید که کدام وجه این نمایش کمدی موزیکال، وجه اصلی آن است و در نتیجه؛ دیگر وجوه ماجرا را تحت تأثیر قرار داده است؟
شاهرخ مشکینقلم: تاتر، رقص و موسیقی همسو هستند، من كاری نكردهام !آنچه همسو نیست بیگانگی فرهنگ واژههای ماست. برای معرفی یك متن در صحنه، كافیاست به نیازهای متن تا حد توانمان پاسخ دهیم. این خواستهها؛ (موسیقی و رقص و تاتر و آواز) در بطن همین متن آشکار هستند. لازم است حس مشاهده ( نگاهكردن و دیدن) و حس نیوشیدن (گوشدادن و شنیدن) را كمی فعال كنیم بعد همه چیز با هم منسجم و “همسو” میشود.
گلرخ رضائیان: با توجه به شرحی که از این اثر خواندهام، نقش رقص نقشی نسبتاً فرعی بوده. این انتخاب شما بود یا اقتضای موضوع؟
شاهرخ مشکینقلم: دقیقا همینطور كه میفرمایید و همانطور كه عرضكردم؛ اقتضای موضوع است.
گلرخ رضائیان: در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفتید مردم در سالن تاریک تئاتر چون کسی آنها را نمیبیند میخندند و حال میکنند. به نظر شما علت این پنهانکاری، ترس از قضاوت دیگران است یا پیشگیری از پیامدهای فرضی خندیدن؟
شاهرخ مشکینقلم: هر دو !كودكی هفت ساله در سالن بود كه نمیخندید، بعد از اجرا از او پرسیدند؛ از كار عمو شاهرخ خوشت نیامد؟ گفت: چرا! گفتند پس چرا ناراحتی؟ گفت؛ بهخاطر اینکه وقتی عمو شاهرخ با دوستش بد حرف زد، مامانم بهش خندید!!
معضل خنده را از مبحث فرهنگ و جغرافیا میتوان تحلیل و بررسی كرد، آنچه شاید ایرانیان مقیم سان فرانسیسكو را در شب اجرای اول به خنده واداشت الزامأ سبب خنده بینندگان شب دوم نبود ولی همه ایرانی بودند .من گمان دارم مردم عكسالعملهای متفاوتی بسته به سن و مكان و زمان و غیره از خود بروز میدهند، كه خود این ویژگی اجرا را تحتالشعاع قرار میدهد.

شاهرخ مشکینقلم
گلرخ رضائیان: اشاره کرده بودید که طنز و زبان بیپروای ایرج میرزا، قالبی بوده برای مطرح کردن مسائل روز جامعه؛ (حجابِ زن، نقش کمرنگ زن در اجتماع). به نظر شما جامعه آن زمان متوجه این انتقاد بوده یا ما امروز به خاطر دیدگاه متفاوتمان به عمق این اعتراضات پی میبریم؟
شاهرخ مشکینقلم: بنده باور دارم كه نه آن زمان جامعه متوجه این انتقاد بوده و نه هنوزِ امروز! جامعه ما را شما و بنده و چند آشنای انگشت شمار دیگر معرفی نمیكنیم، جامعه ما مثل تمام جوامع بشری یك اكثریت است و این ادراك بیش از صد سال زمان میخواهد، تازه در بهترین شرایط كه متاسفانه امروز جامعه ما در معرض این “بهترین شرایط” واقع نیست.
گلرخ رضائیان: در مورد همکاری با فرید شفیع نوری و علت انتخاب ایشان برای بازی نقش عارف قزوینی توضیح دهید.
شاهرخ مشکینقلم: من با فرید در یك میهمانی آشنا شدم فرید متولد تكزاس هست ولی آشنایاش با زبان فارسی و موسیقی سنتی و فهماش از فرهنگ و ادبیات – همان روز اول آشنایی – من را بر آن داشت كه بلافاصله متن را به او پیشنهاد بدهم. ولی وقتی متن را خواندم، در همان بیت اول، عكس العمل فرید مثل تمام مردهای ایرانی بود !یعنی كارت ژنتیك، كارِ خودش را كرده بود! شش ما با هم كَلَنجار رفتیم، قهر و آشتی كردیم و به هم ناسزا گفتیم، یكدگر را بیفرهنگ و سؤاستفادهچی و مزدور و بی جرأت و غیره لقب دادیم تا كه بالاخره مثل آقای ظریف و دشمنان وطن، بر سر وطن به توافق رسیدیم، زیرا منفعتاش قرار بود هم به ما برسد و هم بهدیگران.
گلرخ رضائیان: چه شد که فرید شفیع نوری قبول كرد این نقش را بازی کند؟

فرید شفیعنوری (نفر سمت راست) و شاهرخ مشکینقلم
فرید شفیع نوری: بعد از تامل زیاد میتوانم بگویم كه هنر، هنر است، و هنر هیچ حد و مرز ندارد. شاهرخ عزیز با شوخى و طنز بسیار، سئوال آخرى را پاسخ میدهد كه البته بهعنوان همكار و بازیگر نقش مقابل شاهرخ در این نمایش میگویم: وقتى شاهرخ عزیز این كار را به من پیشنهاد داد، لرزه به تنم افتاد. نمیتوانستم باور كنم كه بعضیها این توانایى را داشته باشند كه چنین حرفهاى بیپروایی را بشنوند و به این اندازه از بلوغ رسیدهباشند که متن را درك کنند. ولى همان طور كه شاهرخ گفت، ۶ ماه بعد من بله را برای پذیرش این نقش دادم. البته بعد از ۶ ماه آشنایى، دوستى و صمیمیتِ همراه با چند آفرینش كه منجر به همكارى حرفهاى روى سن شد. چون بهاین نتیجه رسیدم كه قصد و منظور شاهرخ عزیز با عارفنامه از یك نیت پاكى سرچشمه میگیرد، نه كه صرفاً به روى سن فحاشى متن را اجرا كند، بلكه او قصد دارد یك آگاهى مهم را به دوستان ایرانى برساند. در نتیجه من هم قبول كردم.

فرید شفیعنوری
از شوخى مقایسه بین من و شاهرخ با مذاكرات ایران و آمریكا گذشته، شاهرخ عزیز فراموش كرد كه بگوید ١۵ سال به دنبال یك خواننده و نوازنده براى چنین نقش میگشت، و سعادت و افتخار بنده بود كه در من این جسارت و هنر را پیدا كرد. براى آمریكا و ایران ٣٦ سال طول كشید و هنوز هم هیچ فرقى نكردهاست.
پینوشتها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گلرخ رضائیان
* معرفی همکار جدید:
گلرخ رضائیان در سال ۱۳۶۷ در مشهد متولد شد. او پس از پایان دوران دبیرستان در مدرسه فرزانگان تهران به ونکوور مهاجرت کرد و در دانشگاه UBC مشغول به تحصیل شد و مدرک کارشناسی رشته موسیقی را از این دانشگاه دریافت کرد. رضائیان اخیراً دست به ترجمهی داستانهای کوتاه زدهاست. او همچنین به کار نواختن پیانو، تار، دف و دیگر فعالیتهای فرهنگی-هنری در ونکوور می پردازد.
[۱] گزینششده از سایت ویکیپدیا
[۲] رادیو زمانه
[۳] بیبیسی