فرزندان ما به شیوهٔ خودشان راه را دنبال میکنند
[vc_row][vc_column][vc_column_text]
شهر با رفتناش براىم رنگ و بوى همیشگى را ندارد. از زمانیکه از ونکوور رفت انگار این تنها یادگارم که نشان از پدر دارد پارهاى از قلبم را با خود برده است.
صبح شنبه هشتم سپتامبر زنگ زد. بعد از احوالپرسى همیشگى پرسید:
– امشب را چه میکنى؟
گفتم: به مراسم یادبود پدرت و رفیقانش میروم، آنانیکه ٣٠ سال پیش در تابستان ۶۷ و قبل و بعد از آن جان عزیزشان گرفته شد.
دربارهٔ آن خوب میداند، بارها در تدارک مراسم یادبودشان در کنارم بوده و راهنمایم براى هرچه بهتر بودن آن. کنجکاوانه پرسید:
راستى چرا امسال براى این مراسم تدارکى ندیدهای؟
گفتم: خستهام پسرم خسته. گفت:
– میدانم، بارِ مریضى مادر بزرگ بر شانههایت سنگینى میکند وگرنه شما را چه بهخستگى! آنهم براى این مراسم.
آن شب در مراسم یادِ یاران که به همت کارگردان پیشرو ونکوور تدارک دیده شدهبود، على دروازهغارى چهرهٔ آشناى مبارز، نویسنده و مدرس دانشگاه از سیاتل برایمان سخن گفت. سخنانش از جنسى دیگر بود که در اینگونه مراسم معمول نبود و به همین دلیل حضار با گوشِ جان حرفهایش را دنبال میکردند. از تحریف تاریخ توسط دشمنان آزادى و انسانیت در دنیا گفت، از اینکه آنها بىکار ننشتهاند و بهواسطه عواملِ خودفروخته در اِنکار جنایتهایشان فیلم میسازند، کتاب مینویسند، سخنرانى راه میاندازند، برنامهٔ تلویزیونى تدارک میبینند، نشریه منتشر میکنند تا اذهان عمومى را به مسیر خود بکشانند، و این به خوبى در مورد رژیم جمهوری اسلامى نیز مصداق دارد. به نمونهها اشاره کرد تا تلاش این حکومت سرکوب را براى اِنکار ۴۰ سال جنایت و بهخصوص تابستان ۶۷ را به اثبات رساند و نشان دهد که تلاش کردهاند تا یادِ جانگرفتهگان راه آزادى به فراموشى سپرده شود.
على دروازهغارى به ضرورت به ثبت رساندن این جنایتها از طریق شاهدان عینى و خانوادهها و دوستان آنها اشاره کرد و گفت: دشمن بىکار ننشسته، ما نیز نباید سکوت اختیار کنیم. در آن جمع تعدادی از دوستان گفتند: نسل فرزندانمان همراهمان نیستند تا بخواهند که از حقیقت آنچه بر سر ما رفت بدانند. سخنران این برنامه اما تاکید کرد: شما بنویسید و بگویید. مطمئن باشید آنان به شیوه خودشان راه را دنبال میکنند. روز یکشنبه فرادى مراسم یادِ یاران درست زمانیکه به گفتههاى على فکر میکردم و ضرورت انجام آن، یاشار پسرم پیامى فرستاد. نوشته بود:
«مادر جان در شهرى که زندگى میکنم کمپانى Lyft که مثل Uber هست جهت نقل و انتقال مسافرین فعالیت میکند. براى استفاده از سرویس این کمپانى میبایست پروفایلى با عکس خودت داشته باشى. بیش از یکسال است که عکس پدرم را در این پروفایل گذاشتهام. با اینکه بسیار شبیه هستیم اما تفاوتهایى هم داریم. بارها شده که رانندگان سؤال کردهاند: این عکس خودت هست؟ و من در جواب گفتهام نه! این عکس پدرم هست. بعد در ادامه گفتم: جان پدرم را بهخاطر باورهایش گرفتهاند.
پسرم در ادامه پیاماش نوشته بود:
– از این طریق میخواهم مردمِ بیشترى در دنیا چهرهٔ پدرم را ببینند و دربارهاش بدانند.
و من این شعر را بیاد میآورم: «گیرم که میگیرید، گیرم که میکشید، با جوجههاى نشسته در آشیانه چه میکنید؟»
ونکوور – ۲۰۱۸
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید