Advertisement

Select Page

نقش اسب همراه با یک جمعه‌ی دیگر فرهاد

نقش اسب همراه با یک جمعه‌ی دیگر فرهاد


برداشت اول

بیا تن می دهم به صدایم را برداری با جمعه ی فرهاد
و تن  آزادم   دراین زبان تازه و امروزی
در این معرکه بیفتد وشعر  حالا که داوطلب یک معاشقه ام وضربه هایت را از هر طرف می زنی   چاقو؟
خودم رامی نویسم  فریادت می زنم  
در این نقش اسب  و یک نفس می دوم
در این نقش دیوانه و وحشی برمی گردم در چند خیابان
پر از شرارت و گناه می زنم و تن می دهم به صرفم کنی
و صدا  صدا  صدایم را  می چینی
که خراب ومست باشم  و اشتهایت را باز  تحریک کنم
کوتاهی که نمی کنم؟
ببین که گرسنه ات منم
در این فارسی نجیب  با هر تکه از خودم در وقت اعتراض   در وقت سرکشی و چه قدر هول و ولا
وتن  وتن و تن و تن وتن وتن وتن  می دهم
این سطر  نگو باعث نگرانی عده ای شده
و صدا وصدا وصدا وصدا وصدا ؟ در این زبان وآزادم     تاریکی هارا بر دار از اطرافم   واجبه!
و زنجیر بارون خورده ای که در دست دارم  بردار
آزادم لا به لای لب های قرمز واین خبر دست اول
برقصم در آتش می ریزی
و راه دیگری نیست
تا باز هم برای این  تمنا وتقابل مناسب باشم
وصدا؟ انواع مختلفی دارد  در این معرکه ی ردیف و از روی حساب که می افتم که می غلتم
و زخمم را حفظ می کنم   خوب نگاه کن   در این زبان  صورتم    پوستم داغ شده در این شعر ونقش
حالا بیا وروابطم را زیبا تر بخواه  وبیا
در نقش اسب و هوس چندین ضربه ی چاقو؟
که تن وتن   که تن وتن می دهم
و ببین دارم خودم را کجا می برم وحاضر
با این فارسی و غزل ها را ای جان بیرون می کشم روشنه؟ و با تو هیچ کم وکسری ندارم
وباز فریاد می زنم با فرهاد  و این  جمعه ی با جان ودل
که می دوم و دویده ام وسرکشی می کنم دیگر
اتفاقی یا تصادفی نیست     به صحنه های آزادم
درست نگاه کن که نیازم رااضافه می کنم وجان می گیرم
جانم تویی شعرم تویی و باز برازنده ی هر تحولم
اسبم و خراب و مست با این صدا و این صورت
که اشتهایت را بازتحریک می کنم  
ضربه ات را بزن   بدوم   برقصم  با این صدا با تن با وتن در فرهاد
در جمعه های شلوغ  ما می سازیم    بیا و روی حساب
در نقش تازه ی اسب و دارم سرکشی می کنم.

برداشت دوم 

بیا که چه قدر شنیدنی باشم    و صدایم را برداری
ضبط کنی و شعر آزادم برای هر برداشت تو
کافی باشد حالا حالا که         تمامم را فریاد می زنم
ودر نقش اسب  زیباترین حرف ها را تکرارمی کنم
که یک نفس دوستت دارم          وضربه ها را که بزنی
خراب و مست که بخوانم     و جان جان بر کف در آزادی بدوم با تو و خیابان های گرسنه و پر
از آشوب قاطی شوم    شده ام و از بوسه و تماس
کوتاه نمی آیم        در وعده های صرفم می کنی
و باز دستم و زبانم را پر می کنم از این هوا که از
هوایی  که هوایی که داغ تر است
و صدا وصدا وصدا وصدا وصدا وصدا وصدا تاریخ انقضا دیگر ندارد
و دارم همه را نذر تو می کنم     و تنم وتنم وتنم وتنم وتنم وتنم وتنم وتنم وتنم
در این فارسی نجیب    نفس می کشد زیر ضربه های
همین زنجیر باران خورده ای که تمدید می کنی
ودر اعضایم می افتد           و شهوت دارد  چه می کنی؟
درگیر شده ام و  می خوانمت و به سرکشی می افتم
می افتم حالا برقصم و آتش بریزم        راضی می شوی؟
روی صدایم حساب کن و تنی که زیبا کرده ام واجبه
می افتم در خاک وخل صحنه        و نقش اسب به من می آید حالا که حالا که
حالا که دیوانه و وحشی می شوم و می مانم
در این زبان فارسی و ضربه های چاقو را تحمل می کنم
وغزل غزل هایم کم وکسری ندارد       وفریاد  می زنم
در آزادی  و درجمعه های فرهاد صدایم تازه می شود
زیر باران دیدنی و شنیدنی باش در این همه معرکه
که نقش و  صورتم راحفظ می کنم تا در این شعر
به نتیجه برسم
و خودم را تکثیر کنم
برقصم برسر آتش و برقصم و خراب برقصم و مست
در جمعه های فرهاد و نزدیک تر بیا         و محرم باش
که دارم تلو تلو تلو تلو تلو تلو تلو تلو تلو تلو تلو    می خورم به سلامتی تو
می خورم با جان ودل     و صدا؟  و ضربه  ؟  انواع مختلفی دارد قبول کن
می خورم و آزادی ام درهربرداشت قطعی ست.

برداشت سوم 

صدایم را بردار      و با فرهاد قاطی کن
زنجیر های باران خورده را هم از هر طرف بریز
و قاطی کن تا شعر امروزم را باز
فریاد بزنم
نقش اسب به من می آید؟ عاشقانه ترین حرف ها را در این خیابان های گرسنه و  شاکی می زنم
و یاغی ام  وحشی ام را دارم مصرف می کنم
تصور نکن
از این تماس ها کوتاه بیایم
و باز صدا وتن وصدا وتن وصدا وتن وصدا وتن
در اطراف آزادی آتش بگیرد و بیفتد به خاک و خل
چند صحنه ی وحشی
چند صحنه ی داغ و سرکش
بگیرد در زبان شریف فارسی امروزم و زیباتر باشد
کوتاه نمی آیم و خودم را از غزل ها بیرون می کشم
آزادم و این جمعه ی فرهاد  را می دوم
کم و کسری ندارم روشنه؟
چاقو بزن روشنه؟       زخم های جورواجور را    دارم حاضر می کنم
در نقش اسب و معاشقه برمی گردم
و این شعر پر از گناه و شرارت هم داوطلبانه اسن
یعنی باز هم می خواهم گرسنه ام باشی و باز هم
اشتهایت راتحریک کنم       بیا تن می دهم و صدایم را بلندتر می کنم
تن و صدا وتن وصدا وتن وصدا وتن وصدا وتن
باید نذر تو باشد
باید گرم بگیرم       حالا که حالا که آزادم قربانی ات باشم و دل بریدن
زیر باران بریدن را اضافه کنم خیلی هم روشنه!
اسبم آخه ببین       وتن به افراط گری می دهم مست وخرابم در این قرار
وهوس عشق بازی به سرم زده به سرم می زند به سرم.

برداشت آخر

شنیدنی ست صدا صدا صدا و تن و تن وتن
که پر شده که پر می شود ازتو
که چاقو بزن     که زنجیر را بردار بردار بردار که باران خورده ام
که آزادم در شعر گرم بگیرم 
که در زبان فارسی پر از نجابت  که خودم را دارم برملا می کنم تا لذت ببری باهرتماس
و دهان به دهان بچرخد
که بیا و مرا به پوستت آغشته کن که فکرو گناهم
گوش نواز است نمی ترسم هر کجا که درنقش های
اسبم تعارف نداریم
که صحنه می چسبد یاغی  می چسبد سرکش می چسبد وحشی بیفتم و
آتش بریزم و فکرو ذکر بریزم    در این زبان که
کاری ست به هدف می زنم       و دل داده گی ام البته
ریشه دار است و تاریخ انقضا ندارد شنیدنی ست
این صدا و تن این صدا وتن که حالا جا افتاده!
زیر باران که افتاده
در هر جمعه ی باران خورده ی فرهاد و اطلاع رسانی
می کنم که تو را می خوانم و قرارهایت را ترجیح می دهم آزادم
که ضربه ها را بخورم چاقو؟
در یک رابطه بخورم خاصیت دارد بخورم که روشنه که فریادم نفوذ کند و آغاز رهایی مان باشد.

حسین فرخی
۲۴اردی بهشت ماه۱۴۰۳

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights