نگاهی به مجموعه شعر«همیشه دری باز به دربه دری بودهام» اثر روجا چمنکار
زبان وجغرافیای مهاجرت: نگاهی به مجموعه شعر «همیشه دری باز به دربه دری بودهام» اثر روجا چمنکار
بسیاری از منتقدان ادبیات بر این باورند که ادبیات مهاجرت حاوی مؤلفههای خاصی است که به سادگی نمیتوان هر اثر نوشتهشده را زیر مجموعهی این ادبیات قرار داد، اما در عین حال به نظر میرسد که مهاجرت، فرم و محتوای نوشتاری بسیاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است، به عبارت دیگر آثار بسیاری از این افراد تحت تاثیر مهاجرت به پلی میان سرزمین مادری و سرزمین کنونیشان تبدیل شده است. در حوزهی شعر به خصوص در حوزهی شعر زنان می توان این تاثیر را به وضوح دید، چرا که عموماً زنان در خارج از فضای سانسور زبان متفاوت تری پیدا میکند. از سوی دیگر شعر زنان عموما در ایران یا دچار خود سانسوری شده است و یا از طریق رمز گشایی و ابتکار تکنیکهای جدید و استفاده از بازیهای زبانی توانسته است در برابر این سانسور بایستد و در نتیجه پتانسیلهای متفاوتی را در خلق اثر به خصوص از لحاظ تاثیر گذاری بر زبان در شعر ایجاد کند. به این ترتیب نیز شعر مهاجرت و شکلگرفته در فضای متفاوت اگر چه از لحاظ ساختار زبانی ممکن است فرق چندانی با زبان شاعر در داخل ایران نداشته باشد، اما در عین حال قادر است تا با چرخش و چیدمان و گریز از سانسور فضای زبانی متفاوتی را تشکیل دهد .
روجا چمنکار از شاعران شناختهی شدهی زن ایرانی است که تاکنون چندین مجموعهی شعر منتشر کرده است، چمنکار در کتاب همیشه دری باز به در به دری بودهام که توسط نشر ناکجا منتشر شده است، مؤلفههای زبانی متفاوتی را ارائه کرده است که نهایتاً در این مجموعه لحن اعتراضی شاعرمحکمتر و حول مسائل مختلفی در نوسان است.
زبان شاعر در این مجموعه بیشتر میان حالت سمبلیک و استفادهی نمادین و استعاری از کلمات در چرخش است. شاعر تمایل زیادی به واژه آرایی و آرایش منظم کلمات و واژگان و ترکیب و استفاده از المانهای متفاوت دارد که همین مسئله زبان شعر را دچار پیچیدگی میکند و از سوی دیگر به شاعر این قدرت را میدهد که با استفاده از این ترکیبات بتواند چیدمان متفاوتی را ارائه دهد .
سرانگشتانت یکی یکی
از لبهایم جدا شود
زرد ، قرمز، نارنجی …(صفحهی ۶)
در عین حال هویت زنانه که در زبان شعر نهفته است به صورت مشخص و یا حتی به صورت بازنمایی اندام زنانه خودش را نشان میدهد و قادر است تا به نوعی بر هویت شاعر صحه بگذارد اما این زنانگی حالت اعتراضی دارد به عبارت دیگر زبان شاعر معترض و محکم است. مثلاً در این شعر که روبند به نوعی استعاری نشان از زن بودن دارد و رابطهی زنانگی و تجربههای شاعر را در محیط پیرامونش نشان میدهد.
روبند توریام را پس بزن
من از سرزمینهای بکر خسته ترم
از جادههای پرپیچ لغزنده تر
و از صدای لزج ران هایم میترسم
وقتی به هم ساییده میشوند
وقتی به هم ساییده میشویم (صفحهی ۷)
فرم اعتراضی شاعر به تمام رویدادهای اجتماعی بهرهگیری از زبان و فضاسازی است که در پس واژه آرایی مستتر شده است، به این ترتیب شاعر هم میتواند به پدیدهها و تجربههای زنانهای که داشتهاست اعتراض کند و هم می تواند به نوعی آن چیدمان و بیان ایدئولوژیک را از زن در شعر به هم بزند؛ برای مثال در این شعر نگاه او به عشق از طریق آشنازدایی از فرهاد صورت گرفته است
سردرد عشقهای کوتاه
شعرهای بلند
پارسهای مدام
قهوههای مست
سردرد بغل که میکنی شبیه مرا، درد میشوم
شهدی نداشتی که شیرینم کنی
فرهاد جامهای تلخ
من از لبهای تو پریدهترم (صفحهی ۹)
تکنیک شاعر در به کارگیری بازیهای زبانی استفادهی متناوب از آشنازدایی از کلمات ممنوعه است، به این ترتیب شاعر با تجربهی طیف وسیعی از کلمات و واژه آراییهای متفاوت می تواند در به چالش کشیدن زبان و برعکس کردن آن تلاش کند مثلاً در اینجا که شاعر به صورت نمادین قادراست نگاه کلیشهای به عشق را از میان بردارد .
آخر بگیر در من
فرهاد بغل که میکنی شبیه مرا، ردپای لب روی تن
تن، تیشه
سردرد درد ریشه دارم
(صفحه ی ۱۰)
تاکید شاعر بر بازیهای زبانی، استتار و یا پنهان کردن معنا و مفهومی خاص است، اما آنچه که مشخص است ارجاع پی در پی زبان و معنا در کنار یکدیگر شاعر را قادر ساخته است تا به شکلدهی تم خاصی در شعرش برسد که عموما درون مایهی اعتراضی دارد .
و شاید اگر جنگ
و اما اگر زلزله
و حتی اگر سیل
بحر طویلی راه بیفتاد میانمان. از ویرانی
و گره پشت گره
و به اوج برسد بحران داستانی دایرهای
و دم به دم دورتر شویم از درختهایمان
و لانه کنیم در لابه لای لرز
و بلرزیم ( صفحهی ۱۱)
در این مجموعه به وضوح میتوان رد پای مهاجرت را دید با این که شاعر اشارهی چندانی به مهاجرت نمیکند اما چینش و بازتاب کلمات نشان دهندهی ارتابط عمیق شاعر با سرزمین مادری است این مهاجرت نتوانسته است شاعر را از دغدغههایش رهایی بخشد و زبان برای شاعر پشتوانهای برای بازتاب دلتنگیها شدهاست
همیشه دری باز به دربه دری بودم
رفتن را بیشتر از آمدن دوست داشتم
صدای تو
تنها سرزمین واقعیام بود
کلمات را در آغوشت پنهان میکنم
از این به بعد
همه میتوانند شعرهایی از مرا
در تو بخوانند (صفحهی ۱۳)
می توان در کنار تم مهاجرت در بعضی از اشعار، رد پای جغرافیای متفاوت را هم در این مجموعه دید و شاید همین استفاده از کلمات خاص در شعر نظم بومی و جغرافیای خاصی را بر هم زده است، شاعر به ترکیب میان مرزهای جغرافیایی و کلماتی دست زده است که بار اعتراضی دارند؛ مثلا بوسیدن مرز تن و شورش به این ترتیب به شکلدهی الگوی خاصی از زبان در این مجموعه کمک کرده است.
از خشکی هایم دل بریدهام
مرا به آب جهان بمیران
تا مرگ زندگی کند در رگهای مکندهای
که از روی راین میگذرد
هی ببوسمت
و پرندهها
روی مرزهای شورشی تنت با صدای شکسته بخوانند (صفحهی ۱۴)
تاکید شاعر برای استفاده از بازیهای زبانی بیان اعتراض و رساندن صدایی معترض است به این ترتیب شاعر قادر است تا از این فضای پیچیدهی زبان که در خیلی از سطرها مشخصاً مختص خود شاعر است به شرح مولفههای حقیقی و واقعی در جهان اطرافش بپردازد. استفاده از کلماتی مثل شکنجه، تمرگیدن، طبال و کوبش هر کدام بر یک رویداد و ماهیت سیاسی تاکید دارند و قادرند اعتراض شاعر را بیان کنند شاعر از سوی دیگر با این آشنازدایی قادر است تا در عمق کلمات معنای دیالکتیکی برقرار کند مثلا خواب بعد از شکنجه و یا تمرگیدن کنار کودکی. یا رمز عبور از مرز در رگها که هر کدام استراتژی شاعر را برای بیان فرم خاصی از زبان در کنار حقیقت نشان می دهند.
تو مثل خواب بعد از شکنجه میچسبی به تن
و طبالها
کنار کودکیام تمرگیدهاند به کوبشی
که راحتم نمی گذارد و تا امروز
کولیام کرده است
دیگر بس است (صفحهی ۱۶)
گاهی شاعر برای آشنازدایی از عناصر زنانه استفاده میکند و این آشنازدایی در کنار دیگر کارکردهای زبانی میتواند شاعر را در چیدمان زبان و فضای متفاوت در شعر یاری کند؛ مثلا در این شعر که عناصر زنانه علیه خود عمل میکنند اما در عین حال به عنوان نقدی بر یک رویداد اجتماعی به کار می روند.
هفت قلم آرایش روی صورتم بریز
بگذار در من تکان بخورد مهرهای نا مفهوم
جابه جا شود
بیتابم کند
چالم کند از چاله به چاه (صفحهی ۲۷)
دوباره در شعر تاکسی می توان چیدمان عناصر را دید این چیدمان زبانی و سمبلیکی است که باآنکه جنسیت خاصی را مشخص نمیکند، اما به صورت استعاری از تجارب شاعر بهعنوان زن پرده برمیدارد و به عنوان روایتی کاملاً حقیقی مستتر در زبان و استعاره میشود .
هیچ جا جای امنی نیست
وقتی به من زل میزنی
سنگ میزنی
قیچیام میکنی
از حلقه بیرونم میآوری
آینه را تنظیم میکنی
شبکلاهم را بر می داری و
از سر جدایم میکنی (صفحهی ۳۳)
در شعر با کلمات زیر جمله نسازید نیز چرخش چیدمان عناصر و کلمات را در شعر برای تفسیر واقعیتهای تاریخی میتوان دید. شاعر به روایتهای تاریخی اشاره میکند اما این جابجایی و چیدمان کلمات هستند که شاعر را قادر میسازند تا بتواند پرده از این روایتها بردارد .
کلمات
کلمات ترکش بخورند
اصابت کنند به تن سوراخ تاریخمان
تاریخمان
تاریخمان باریکه راهی تاریکمان کند به تجاوز
تجاوز
تجاوز به چشمهای بستهی جنازهها و مجسمهها و جیغ (صفحهی ۳۶)
اما در پایان میتوان گفت از ویژگی اصلی این مجموعه ادغام المانهای مختلف سیاسی اجتماعی و شخصی و درتتیجه ایجاد برآیندی از این رویکردهاست که در عین دلالت به یک رویداد میتواند همزمان بیانگر زبان اعتراضی شاعر باشد. این حال این ادغام لحن و زبان شاعر را از صراحت بیشتری برخوردار کردهاست و به شاعر این فرصت را داده که بتواند با زبان به روایت بخشی از تاریخ بپردازد. زبان چمنکار در این مجموعه یک زبان چند صدایی و چند وجهی است و توانسته است در عین وفادار ماندن به ساختار زبان به چالش معضلات موجود بپردازد، زبان دچار خود سانسوری نشده است بلکه به آینهای شفاف از دغدغههای شاعر حول محورهای مختلف و مضامین اجتماعی وسیاسی مبدل شده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia