مردسالاریِ دگرجنسگرا و آغشته به مذهب و خشونت، قربانی گرفته است
عمر میرصدیق متین، شهروند افغانتبار آمریکا، در بامداد ۱۲ ژوئن با کشتن ۴۹ تن و زخمی کردن ۵۳ تن در یک کلوپ همجنسگرایان در اورلاندوی آمریکا مرگبارترین حملهی مسلحانه در تاریخ معاصر این کشور را رقم زد.
مراجع مذهبی، نهادها، دولتهای کشورهای مختلف و از جمله سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران این عملیات تروریستی را محکوم کردهاند. این در حالیست که قوانین ایران کاملا علیه همجنسگرایان است و مجازات اعدام را برای همجنسگرایی منظور میکند.
دربارهی حادثهی اورلاندو و احساس عدم امنیتی که همجنسگرایان به خصوص در ایران و میان جامعهی ایرانی با آن مواجهاند، با شادی امین، فعال حقوق بشر و فعال حقوق همجنسگرایان گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
شاید نخستین نکتهای که برای ایرانیها در مورد واکنشها به حادثهی اورلاندو جلب توجه کند، محکوم کردن این عملیات تروریستی، از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی باشد. جدای از نوع پرداختن به این موضوع در اخبار رسانههای داخلی ایران، به نظر شما آیا حکومتی که قوانین خودش کاملا علیه همجنسگرایان است و حتی مجازات اعدام را برای همجنسگرایی منظور میکند، حق این نوع موضعگیری را دارد؟ هدف جمهوری اسلامی از این موضعگیری چه میتواند باشد؟
البته که حق دارند. آنها موظفند چنین موضعگیری کنند. فشار جامعه بینالمللی و علاقه و خواست ایران برای شرکت در مبادلات و تحولات جهانی او را وا میدارد در مقابل چنین فجایعی که جهان را تکان میدهد موضع بگیرند و خب بدیهی است از آنجایی که این موضع و ابراز تاسف از دل بر نیامده، بر دل نیز نمینشیند. اما بایستی با موضوع خشک و عقلانی روبرو شد، امروز باید خطاب به جمهوری اسلامی و مسئولانش گفت، شما که ظاهرا از مرگ این انسانها ابراز تاسف میکنید، برای حفظ جان افراد مشابه در کشورتان چه تدابیری اندیشیدهاید و چه قوانین حمایتیای وضع کردهاید.
چرا مجازات اعدام را از قوانینتان حذف نمیکنید؟ اگر این عده در ایران دور هم جمع میشدند و همین اتفاق میافتاد، آیا فرد مهاجم مورد تشویق شما نیز واقع نمیشد؟ چرا که به عدهای “شیطان پرست” (صفتی که تازگیها هر بار در کنار همجنسگرا استفاده میشود تا اذهان عمومی را خدشه دار کنند) و مجرم و از دید شما گناهکار حمله کرده است.
اینها سوالات جدیای است که باید برای جلوتر رفتن از جایی که در آن ایستادهایم از این آقایان و خانمها پرسیده شود.
اما اگر خوشبینانه به موضوع نگاه کنیم، باید بگوییم ما آنها را به عقب راندهایم و این عقبنشینی ظاهری و تاکتیکی آنها حاصل بحث و گفتمان ایجاد شده توسط ماست. ما مطالباتمان بیش از چنین موضعگیریهای نمایشی و ظاهری است و بر آن بایستی پافشاری کنیم.
به عنوان یک همجنسگرا که هم زندگی در ایران و هم در آلمان و کشورهای غربی را تجربه کردهاید، احساس عدم امنیت را به خاطر گرایش جنسیتان در کدام کشورها بیشتر داشتهاید؟
وقتی شما در نهان و بدون ابراز گرایش و هویت جنسیتان زندگی میکنید تا حدود زیادی از خطر دور هستید. به همان میزان نیز از تجربه خود حقیقیتان دور هستید. از تجربه عشق و رابطههای انسانی شفاف دور هستید. همه چیز در پشت پرده نهانکاری در جریان است. و این بسیار آزاردهنده است و روح و روان فرد را چون خوره میجود. اما خوشبختانه در کشورهای غربی هر چند که هموفوبیا ریشهکن نشده است، اما قدمهای جدی و بزرگی در این راستا برداشته شده است.
بدیهی است احساس امنیت در این کشورها با ایران قابل قیاس نیست. در کشورهایی که قوانین مجازات برای تنفرپراکنی و تحقیر و افترا به افراد وجود دارد، شما در صورت مواجه شدن با چنین رفتارهایی حق دفاع از خود را دارید. در ایران، ما موارد بسیاری از تجربیات لزبینها و گیها و ترنسها را میشناسیم که خشونت حاد تجربه کردهاند، اما از آنجا که قانون در مقابل آنها و نه در حمایت آنها بوده، از برداشتن هر قدمی برای دفاع از حق خود منصرف شدهاند.
جامعهی ایرانی مقیم اروپا را تا چه میزان هموفوبیک میدانید؟ آیا هیچگاه خطری از سوی این جامعه احساس کردهاید یا پیش آمده که به عنوان فعال حقوق همجنسگرایان، گزارشاتی از تهاجم به همجنسگرایان ایرانی از طرف جامعه ایرانی مقیم اروپا به دستتان برسد؟
به نظرم ما پیشرفتهای قابل ملاحظهای در بیست سال گذشته داشتهایم که همه را مدیون کسانی هستیم که با نوشتن، ترجمه و آشکارسازی، به این روند کمک کردهاند. امروز کمتر کسی به خود اجازه میدهد در محیطهای روشنفکری برخوردی هموفوبیک داشته باشد. بسیاری از ایرانیان عمیقا به درک جدیدی رسیدهاند و یا امکان آشکارسازی برای خود و یا نزدیکانشان را فراهم کردهاند. من میتوانم از بیست سال گذشته که خودم در این حوزه علنا فعال هستم، حرف بزنم. دورهای که آن را با تمام وجود لمس کردهام.
لازم نیست راه دور برویم، من به دلیل موقعیتم در بین فعالین خارج از کشور، چهره غریبهای نبوده و از محبوبیت و احترام بسیاری از ایرانیان در شهرها و کشورهای مختلف برخوردار بوده و هستم. با اینحال بارها مورد حمله برخی ایرانیان “صاحب نام” قرار گرفتهام. به ویژه اوایل علنی شدنم، دائم با توهین و تحقیر مواجه میشدم و البته در مقابلشان میایستادم و در دو مورد نیز با حمایت قانون وادارشان کردم که عذرخواهی کنند. این یک پروسه یادگیری برای جامعه ایرانی بوده است. و صد البته که در جنبش زنان یک چتر حمایتی نسبی برای زنان لزبین و ترنسجندرها وجود داشت. این جنبش در خارج از کشور درک مترقیتری نسبت به آزادیهای جنسی داشته و عملا نیز به پیشبرد مباحث مربوط به گفتمان جنسیتی کمک شایانی نموده است، هر چند که این بدان معنا نیست که زنان یا فعالین این حوزه از هموفوبیا مبرا بودهاند و هستند. برای گذر از هموفوبیا هنوز راهی طولانی در پیش داریم.
نکتهی بسیار مهمی که در استاتوس اخیرتان در فیس بوک دربارهی حادثهی اورلاندو مطرح کردید و تا کنون در مطالبی که در مورد این حادثه خواندهام به آن توجه نشده بود، این بود که از هتروسکشوالها پرسیدهاید: ««اصلا از خود پرسیدهاید چرا همجنسگرایان اورلاندو، فرانکفورت، برلین، پاریس، آمستردام و و و همجنسگرایان کپ تاون و مکزیکوسیتی، نیاز به کلوپهای مجزا دارند؟» ممنون میشوم موضوع را بازتر کنید.
و خودم در پاسخ گفتهام: “با خودتان صادق باشید، آن زمان که ما شریک و پارتنر همجنسمان را در مقابل شما بوسیدهایم، چندش شما را حس کردهایم و خشممان را فروخوردهایم.
ما زمزمه دلهای شما را شنیدهایم وقتی زیر لب فکر کردهاید “حالا لازم بود جلوی همه همدیگر را ببوسند؟” و خود عکس بوسههایتان را برای دوستانتان کارت دعوت سالگرد ازدواجتان کردهاید.” و در ادامه گفتهام: “ما اگر صد به صد، در کلوپی از آن خودمان جمع میشویم، تا بهترین گزینه برای یک مرتجع، اسلامزده و جانی شویم، برای این است که شما بوسهها و دستهای در هم ما را در حضور خودتان، بر نمیتابید.
ما هنوز و هنوز هم نیازمند فضاهایی هستیم که از نگاه و کلام تلخ شما رها شویم. ما نیازمند پذیرش اجتماعی هستیم…”
فکر میکنم این چند جمله برای فکر کردن به رفتارهای اجتماعیمان کافی باشد و پاسخ سوال شما را هم داده باشم.
پیشبینی میکنید که بعد از این اتفاق، توجه به حقوق و امنیت اعضای جامعهی ال جی بی تی، دست کم در کشورهای آزاد بیشتر شود؟ یعنی میتواند از این نظر، تاثیر مثبتی داشته باشد یا برعکس، حمله و هجوم به این افراد را عادیسازی خواهد کرد و بیش از پیش به احساس عدم امنیت برایشان دامن خواهد زد؟
راستش من فکر نمیکنم باید منتظر تغییر کیفی در عرصه حقوق یا امنیت جامعه ال جی بی تی در هیچ جهتی بود. اینها موجهایی است که میآید و به همان سرعت نیز میرود. اما بی شک در ذهن تک تک کسانی که با این فاجعه روبرو شده و به آن عمیقا فکر کردهاند، ردی از حس همدردی با جامعه قربانی و اینکه چطور حق حیات و حضورشان مورد سوال قرار گرفته و همچنین بررسی علل و ریشههای هموفوبیا ایجاد شده است. امید من این است که ما در آینده با همدلی و احساس مسئولیت اجتماعی نسبت به این گروه اجتماعی روبرو باشیم.
از منظر حقوق همجنسگرایان، این حادثه را چطور میتوان بررسی و مطالعه کرد وقتی در خبرها اعلام شده است که خود فردی که به کشتار همجنسگرایان دست زده، همجنسگرا بوده و از مشتریان دائمی آن کلوپ؟
ما در تحقیق اخیر خود در مورد “شرایط زیست همجنسگرایان و ترنسجندرها در ایران”(کتاب جنسیت (X به کرات درباره هموفوبیا و یا همجنسگراهراسی درونی و نهادینه شده در میان همجنسگرایان و ترنسها در ایران سخن گفتیم. هموفوبیایی که در آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی، از تربیت خانوادگی و همچنین آموزههای دینی و رسانهها و نهادهای بهداشتی و درمانی بازتولید شده و در ذهن و روان فرد خانه میکند. حس گناه، حس کثیف و منحرف بودن و حس غیر عادی بودن و منحرف بودن، حسهایی هستند که در چنین شرایطی فردی که شاهد” تفاوتهای خود” با دنیای اطرافش است، دائم از سوی اطرافیان صفاتی تحقیرآمیز و آلوده به حس گناه و بی اخلاقی را دریافت میکند و به باورش بدل میشود.
چنین فردی در یک جدال دائم با خود درونش و انتظارات بیرون، له میشود. اعتماد به نفسش را از دست میدهد. اگر در محیطی باشد که تحقیر شود و خشونت به وی اعمال شود، بدیهی است در رشد این حس بدبینی و تنفر از همجنسگرایان و تعریف فاصله بین خود و “آنها” موثر است. چنین افرادی در بهترین حالت، به عنوان افرادی هموفوب، تا آخر عمر در یک چهارچوب مورد پذیرش جامعه هتروسکشوال زندگی میکنند، در بدترین حالت نیز خشمگین از علنیت و حضور “آنها” در مقابلشان میایستد و در مواردی که ترکیبی از عدم تعادل روحی، اعتقادات افراطی و هموفوبیاست، چنین بیرحمانه به روی “آنها” آتش میگشاید. البته این ساده شده این بحث است، این جدال درونی نمودی از جدال جامعه با “تفاوتهای” درون خودش نیز هست. از سوی دیگر بحثی پیچیده است که شخصیت و روانشناسی هر فرد، به عنوان متغیر در آن تاثیر دارند.
این فرد دو بار “مجبور” به ازدواج شده است. فشار اجتماعی را ببینید. همسر اولش گفته که به او خشونت میکرده و پدرش نیز این مرد را به عنوان همجنسگرا تحقیر و تمسخر میکرده است. این که او دوجنسگرا بوده است و یا همجنسگرا، ما نمیدانیم. اما آنچه مشخص است و اگر چنین بوده باشد، گرایش همجنسگرایانه اوست که طرد میشود و تحقیر میشود. به این معنا همچنان جامعهای با ستونهای هترونورماتیو و دگرجنسگرامحور عامل و بانی چنین تنفر و خشونت نهادینهای است.
اگر نکتهی دیگری در این باره مد نظرتان است، ممنون میشوم که مطرح کنید.
در پایان دلم میخواهد اضافه کنم:
ما نیازمند رهایی حسها و آغوشهایمان هستیم، رهاییای که شما با درکتان از زنانگی و مردانگی متحجر و محدودکنندهاش، بر ما روا نمیدارید.
در کنار همدردی مجازی و گذرا با قربانیان این فاجعه انسانی، به درون خودتان نگاه کنید.
ببینید کجا در به حاشیه راندن همجنسگرایی در محدوده روابطتان نقش داشتهاید. کجا با شوخیهای بی مزه و جوکهای هموفوب راه را بر چنین آموزههایی هموار کردهاید.
ما میترسیم… هر روز میترسیم و هر شب از مقاومت و قدرت خود به خود میبالیم و به استقبال روز دیگر میرویم.
این مردسالاری دگرجنسگرا وآغشته به مذهب و خشونت است که قربانی گرفته است. علیه آن، با خانه تکانی در اندیشههای خودمان اقدام کنیم.
امیدوارم روزی برسد که از همجنسگرایان و کل جامعه ال جی تی بی در ایران اعاده حیثیت و از آنان عذرخواهی شود. به دلیل تمام تهمتها و تحقیرهایی که در این سالها به ویژه از سوی نهادهای رسمی و رسانهها بر سر آنان آوار شده است و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده است. این بخشی از روند آموزش مدارا و فرهنگسازی و دمکراسی در جامعه است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.