Advertisement

Select Page

پنج شعر از ندا عبدالهی

ندا عبدالهی متولد ۲۰ تیر – رشت که دارای کارشناسی زبان و ادبیات فارسی، و همچنین کارشناس عکاسی هنری است.

 

۱.

همیشه دلم می خواست

بیشتر از یک خیابان باشم زیر قدمهایت

بیشتر از قطره های باران به روی موهایت

بیشتر از یک خواب در چشمانت

بیشتر از یک دوستت دارم بر لبانت

من نزدیکتر به تو ایستاده‌ام

و چه سرد است این فاصله

ماچه دور به هم نزدیکیم

بهار است و من هنوز

همان برگ پاییزی‌ام

که به انتظارت مانده

تا شاید روزی از این خیابان

گذر کنی و من روی شانه‌هایت بیافتم  وتو اسمش را اتفاق بگذاری

ماچه دور به هم نزدیکیم.

 

۲.

یک پای جاده رفتن است

یک پای عشق ماندن

کجای جهان بایستم

کجای زندگی قدم بردارم

که تو را کم نیاورم

دستان خسته از سفر

این بار به کدام آغوش بی کینه بازگردند

که نه صیاد بی صید بماند

نه صید بی یار

چه طور می‌شود به مرغان دریایی فهماند

عاشقی فصلی ست که هنوز نیامده

و هجرت راهی ست که پایانی ندارد

تکلیف ماهیانی که عاشق می‌شوند و شکار چیست؟!

 

۳.

وقتی عاشقت شدم جنگ تمام شد

من ماندم و پوکه‌هایی که بوی تو را می‌دادند و به قلب‌ها نشانه می‌رفتند

آیا می توان برایشان از دوست داشتنت گفت؟

در خاکی که بوی خون می‌دهد می توان از ریشه گفت؟!

 

۴.

نقاش خوبی نیستم

اما به وقت عاشقی

تو را درد می‌کشم بر قاب زندگی

و نبودنت را بر پنجره‌ی خیالم

این روزها بوم خانه ام از نفسهایت خالی ست

گمشده ام در خود آن قدر تنها که خواب هم نمی برد مرا باخود

شب چراغی ست خاموش که در چشمانم به هیچ صبحی بی تو نخواهد رسید

من کمی دیرتر از رنج مادر متولد شدم

کمی دیرتر از هر آنچه که تثبیت کند مرا

کمی بغض

کمی لبخند

واین تمام زندگی بود

برای تولدی

به وقت دوست داشتنت.

 

۵.

در کوچه های اندوه

فریاد زنی می آید

که نیمه اش را در آخرین سرآشیبی گم کرده

ما قبل از آن که پیدا شویم

گم شده ایم

در خود

در آغوش هم

در همه ی آنهایی که اثر انگشتانشان تا ابد

بر قلبهایمان تیر خواهد کشید

گوش کنید

در کوچه های اندوه

فریاد زنانی می آید

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights