Advertisement

Select Page

شعری از سریا داودی حموله

شعری از سریا داودی حموله

 

در کابوسی که  نیستم

زن

 هنوز زن است

 

درخت می شوم

میان دو ویرگول

ماه را

از خود عبور می دهم

 

جایی از دنیا

 حرفی جا می گذارم

تا نامی که ندارم

باد با خود ببرد

 

با هیچ جنونی

حواس ام پاک نمی شود

 دو  برگ لازم است

تا آخرین زن دنیا

پوست بیندازد!

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights