بررسی ریشۀ نام شهرِ ساوه
واژۀ “ساوه” یعنی چه؟ چرا این شهر را “ساوه” گفتهاند؟ “دریاچۀ ساوه” کجا بوده و چرا امروز نیست؟ این پرسشها و پاسخ به آنها موضوع این گفتار را تشکیل میدهند. به این منظور ابتدا تاریخچۀ مختصری از “ساوه” گفته میشود. آنگاه فهرستی از جاهائی که نامشان به “ساوه” شبیه است ارائه خواهد شد. نهایتاً از تلفیق اطلاعات حاصل از تاریخچۀ “ساوه” و جاهای همنام و یا نزدیک به همنام “ساوه” برای هر سه پرسشِ مطرح شده پاسخی ارائه میگردد.
تاریخچۀ شهرِ “ساوه”
“ساوه” (سُوِه) (Saveh, Soweh) نام شهری کهن در استان مرکزی و مرکز شهرستانِ ساوه است. زیستگاه “ساوه” در سده هفتم پیش از میلاد، یکی از دژها و مراکز مهم مادها بوده و در زمان سلسله پارتها “ساواکینه” (Savakineh) نامیده میشده است. “ساوه” در دوران اسلامی محلّ اقامت دیلمیان و سلجوقیان بود و در سده سیزدهم میلادی در حمله مغول به شدت آسیب دید. این زیستگاه در زمان ایلخانان بازسازی شد. ولی در دوره تیموریان بار دیگر ویران گردید. در زمان صفویان این زیستگاه برای چندمین بار رونق گرفت ولی با گزینش تهران بهعنوان پایتخت در میانه سده نوزدهم میلادی “ساوه” بهتدریج اهمیّت خود را از دست داد و از آن پس بسیاری از اهالی ساوه به تهران مهاجرت کردند.
شادروان احمد حامی[۱] واژۀ “ساوه” را هم ریشه با “زاوه”، “زاویه” و “زهاب” میداند.
مسجد جامعِ ساوه از اوّلین مسجدها در ایران است. این مسجد در دورههای مختلف تزئین و مرمت شده بطوریکه نوسازیهای مکرّر اثری از بنای اوّلیۀ آن باقی نگذاشته است. خصوصیت این بنا این است که سه مقطع تاریخیِ پیش از اسلام، سدههای آغازین اسلامی و دوران صفوی در آن وجود دارد. آثار موجود بیانگر این است که این محل در دوران باستان آتشکده بوده و در دوران اسلامی به مسجد تبدیل شده است.
از ساوه نامآورانِ زیادی برخاستهاند. ولی کمتر از ابن مسکویه[۲] یاد میشود که زادگاهاش مُلکِ ساوه بوده است. او را بیشتر به رازی (اهل ری) میشناسند لیکن زادۀ شهر باستانیِ مسکویه است[۳].
گفته میشود که در “ساوه” دریاچهای نیز به نام “دریاچۀ ساوه” وجود داشته است[۴]. ولی اثری از این دریاچه نیست؛چرا؟
دریاچۀ ساوه
در ویکیپدیای فارسی زیر نام “دریاچۀ ساوه” آمده که دریاچهای در ایرانِ باستان بوده که امروزه خشک شده است. از نوشتهها و شواهد چنین برمیآید که در هزارۀ نخستِ پیش از میلاد و دورانهای هخامنشی و ساسانی دریاچهای در نزدیکیِ شهرِ “ساوه” در تراز ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ متری بالای آبهای آزاد وجود داشته است. بنا به گزارش نخستین مورخینِ اسلامی، در آغازِ نفوذ اسلام دیگر اثری از “دریاچۀ ساوه” وجود نداشته و یا بسیار ناچیز و شوره زار بوده است. “گوبینیو”[۵] و “دیولافوا”[۶] در سفرنامههای خود مینویسند حوض سلطان در شمالِ “قم” ممکن است بخشی از دریاچۀ بزرگِ ساوه بوده است. در ویکیپدیای فارسی همچنین زیر عنوانِ “دریاچۀ ساوه” نقشهای آورده شده که دریاچهای با وسعت زیاد را نشان میدهد. این نقشه به نظر نگارندۀ حاضر به “دریاچۀ ساوهِ” مورد بحث در اسنادِ تاریخی ربطی ندارد و شاید مقصودِ تهیه کنندۀ آن، نقشه محدودۀ تقریبیِ “دریاچۀ نمک” در پیش از اسلام بوده باشد[۷]. زیرا ارتفاعِ دریاچۀ مورد بحث در ویکیپدیای فارسی در حدود ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ متر از سطح دریا گفته شده است. ولی تصاویر ماهوارهای(گوگل ارث “Google Earth”) نشان میدهد چنین دریاچهای با این ارتفاع و وسعت، میبایستی شهرِ “قم” و دشتهای “قمرود” و “جمکران” و بسیاری دیگر از زیستگاههای کهن در دشتهای ساوه، قم و قمرود را زیرِ آب ببرد. در حالیکه “تپّههای قمرود”[۸] در شش هزار سال پیش، آثار کهنِ “جمکران”[۹] در سه هزار سال پیش، آثار تمدنِ “هریسانِ”(Harisan) ساوه و دیگر آثار از جمله خودِ شهرِ “قم” با بیش از دو هزار سال تاریخ همگی محل سکونت بوده و وجود داشتهاند و لذا نمیتوانستهاند در زیرِ آب بوده باشند. پس “دریاچۀ نمک”، علاوه بر اینکه ربطی به جائی به نام “دریاچۀ ساوه” ندارد، خود نیز در هزارههای اخیر بسیار محدودتر از آن بوده که در نقشه ارائه شده در ویکیپدیای فارسی ادعا شده است.
پس دریاچۀ ساوه کجا بوده و چرا از بین رفته است؟
با نگاهی به تصاویر ماهوارهای[۱۰] ملاحظه میشود که “دشتِ ساوه” در فضایی میان دو رشتهکوه، با روند نزدیک به شرقیـ غربی قرار گرفته و “شهر ساوه” در حاشیه شمالغربی این دشت واقع است. این دو رشتهکوه، “دشتِ ساوه” را از شمال و جنوب محدود میکنند. طولِ “دشت ساوه” در حدود ۹۰ کیلومتر است که از محلّ وارد شدنِ رودِ مزلقان (مزدقان) به این دشت تا شمالشرقی شهر “قم” ادامه دارد. ارتفاع “دشت ساوه” به تدریج از سمت غرب به شرق کاهش مییابد؛ بطوریکه از ارتفاع کمتر از ۱۱۰۰ متر در مصبّ رود مزلقان (در غربِ “دشت ساوه”) به ارتفاع حدود ۸۵۰ متر در شمال شرق “قم” میرسد. ارتفاع این دشت در حدود ۱۳ کیلومتری جنوب “ساوه” به حدود ۹۵۰ متر و در ۱۵ کیلومتری جنوبشرق دِه باغ شیخ[۱۱] و جنوب طراز ناهید تا ۹۳۰ متر کاهش مییابد. هرچند شیب “دشتِ ساوه” از غرب به شرق پیوسته در حال کاهش است و اثری از پهنه فروافتادگی در “دشتِ ساوه” (که آب در آن گرفتار و ساکن شود) وجود ندارد، ولی در هر حال این تغییرِ شیب، اندکاندک از غرب به شرق رخ میدهد. به طوری که این دشت در کلِ طولِ ۹۰ کیلومتری از ارتفاع حدود ۱۱۰۰ متر در غربِ ساوه به ۸۵۰ متر در شمال شرق “قم” میرسد؛ یعنی در طولِ ۹۰ کیلومتر ۲۵۰ متر از ارتفاع آن کاسته میشود. بهاینترتیب ملاحظه میشود که شیب متوسطِ “دشتِ ساوه” بسیار کمتر از یک درصد(در حدود ۳/۰ درصد) است. از سوی دیگر ملاحظه میشود که “دشتِ ساوه” در شرقِ این شهر، یعنی جنوب شرقِ دِهِ باغ شیخ وجنوب طراز ناهید وسعت پیدا میکند و در جهت شمال-جنوبی پهنتر میشود و تا شمال “آو ” ادامه مییابد. سپس دوباره باریک میشود. با توجه به شیب کمتر از ۳/۰درصدِ “دشتِ ساوه” که بستر جریان رودهای قرچای و مزلقان است حرکتِ آب محسوس نخواهد بود. برای توجه بیشتر به این امر میتوان جریان آب در مادیهای اصفهان را مثال زد که شیب بسیار کمی دارند و جریانِ آب در آنها در نظر اوّل به چشم نمیآید، انگار که آب، ساکن است. لذا با توجه به شیب بسیار کمِ “دشتِ ساوه” که کمتر از ۳/۰درصد است، جریان آب در رودخانههای “مزلقان” و “قرچای” پس از رسیدن به “دشت ساوه” میتوانسته آنقدر کند بوده باشد که این دشت را بصورت تالابی پهن و در عین حال، بسیار کم عمق درآورده باشند. از سوی دیگر بطوریکه میدانیم شرایط آب و هوائیِ سرزمین ایران از جمله “دشتِ ساوه” در هزارههای اخیر، در اثر عوامل طبیعی و انسانی، پیوسته به سوی خشکتر شدن رفته است. آبدهی (دبی) رودهای “مزلقان” و “قرچای” نیز در هزارههای اخیر به تدریج کم و کمتر شده است. به این ترتیب میتوان تصور کرد که “دشتِ ساوه” به برکت آبِ این دو رود، به صورت تالاب بزرگی بوده که در طول هزارهها از ابعاد سطحی و عمقی آن کاسته شده تا در حدود دو هزار تا ۱۵۰۰ سال پیش کاملاً خشک شده است. از آنجا که تغذیۀ این “تالاب” یعنی “دریاچۀ ساوه” بوسیلۀ رودهایی با آب شیرین بوده لذا “دریاچۀ ساوه” نمیتوانسته است دارای آب شور بوده باشد. مگر از محلّ ورود آبراههای از “کوه نمک” قم در ۲۰ کیلومتری شمال غرب قم اندکی شور مزه شده باشد؛ آن هم فقط در بخش انتهائیِ “دشتِ ساوه” که آبراهۀِ مذکور به تالاب ساوه میپیوندد.
جاهائی که تلفّظ نامشان به واژۀ “ساوه” نزدیک است:
میدانیم واژۀ “ساوه” میتواند در اثر تبدیل حرفِ “ه” به “ج” به “ساوج” تبدیل شود. همچنین میدانیم واژۀ “ساوه” در زبان محلِّی “سُوه” (Soveh) گفته میشود. از سوی دیگر دیده میشود که تلفّظ واژههای “زاوه”، “زاویه”، “زاو”، “ژاو”، “زاب”، “ساو”، “سعوه” یا “صعوه” یا “زُوهِ” و “زهاب” (ذهاب) به تلفّظ واژۀ “ساوه” نزدیک هستند (جدول شماره یک را ببینید). لذا برای اینکه به ریشه واژۀ “ساوه” دست بیابیم و اینکه چرا این شهر، “ساوه” نامیده شده از شباهتهای گویشیِ این نامها، بعلاوه علل نامگذاریشان بهره خواهیم گرفت.
۱-قنات “صَعْوه” یا “زَوَه” خراسان رضوی “Saveh”
” صَعْوه “، نام قناتی در دِهی در دهستان “زاوه”، بخش جلگۀِ زاوه، شهرستان زاوه، استان خراسان رضوی است(ویکیپدیای فارسی، فهرست قناتهای شهرستان تربت حیدریه). دِۀِ “صَعْوه” که گویشِ محلّی آن “زَوَه” (Zaveh) است نشان میدهد که واژۀ “صَعْوه” با دیکتۀ غلط نوشته شده و صحیح آن “سَوَه” (Saveh) است که بسیار شبیهِ “زَوَه” از یک سو و شبیه واژۀ “ساوه” از سوی دیگر میباشد.
۲-“رودِ ساوا” (Sava River)
“رودِ ساوا” نام رودی در مرکز و جنوب شرقِ اروپا و شاخه ای از رود “دانوب” (Danube) میباشد. این رود از کشورهای اسلونی، کرواسی، مرز شمالیِ بوسنی و هرزگوین و همچنین از درون کشور صربستان میگذرد و در شهر “بلگراد” به رودخانه دانوب میریزد.
در باره ریشه نام رودِ “ساوا” نظر بر این است که این واژه از واژۀ “سوه” (Sewh)[۱۲] گرفته شده که واژهای از زبانهای هندو-اروپاییِ آغازین(PIE) میباشد. واژۀ “سوه” (Sewh) به معنیِ “مایع گیرنده” (To take liquid) است(ویکیپدیا).
۳-“ساوجبلاغ” “Savejbulagh”
واژۀ “ساوجبلاغ” (Savejbulagh, Sawejbulagh) نام یک شهرستان و یک دشت، در استان البرز است. حمداله مستوفی[۱۳] در” نزهۀالقلوب“، میگوید دشت “ساوجبلاغ” چشمههای فراوانی دارد.
۴-“ساوجبلاغِ” مُکری (مهاباد) “Sāvojbulāgh”
“ساوجبلاغ” مُکری، نام پیشینِ شهر مهاباد، در استان آذربایجانغربی و در بخش مرکزی شهرستان مهاباد است. نام اینجا در زمان پهلوی اوّل به مهاباد تغییر یافت. نام محلّی این زیستگاه، به زبان ترکی “سابلاغ” (سا، بلاغ؟) است. زیستگاه “ساوجبلاغ” مکری در دورههای تاریخیِ هخامنشی و سلوکیها و همچنین در تمدنهای کهنترِ هزاره چهارم پیش از میلاد وجود داشته و با تمدنهای فلات ایران و بینالنهرین درارتباط بوده است (ویکیپدیای فارسی).
۵-“ساوجبلاغ” بویینزهرا “Sāvejbulāgh”
“ساوجبلاغ” بویینزهرا نام دهی در دهستان “زهرا”ی بالا، بخش مرکزی، شهرستان بویین زهرا، استان قزوین است (ویکیپدیای فارسی).
۶-“ساوجبلاغ” اردبیل “Sāvojbulāgh”
“ساوجبلاغ” نام دهی در دهستان ارشق شرقی، بخش مرکزی، شهرستان اردبیل است (ویکیپدیای فارسی).
۷-“ساوجبلاغ” میانه “Sāvejbulāgh”
“ساوجبلاغ” نام دهی در دهستان گرمه جنوبی، بخش مرکزی، شهرستان میانه است (ویکیپدیای فارسی). ساوجبلاغ لااقل در پنج مکان، نام شهرستان، شهر و دِه میباشد. در همۀ این موارد واژۀ “بلاغ” که در زبان عربی به معنیِ “چشمه” است همراه واژۀ “ساوج” میآید.
واژۀ “ساوجبلاغ” را میتوان به دو بخش “ساوج” و “بلاغ” قسمت کرد. بخش اوّل، یعنی واژه “ساوج” همانند واژه “ساوه” است که در آن، حرفِ “ج” عربی شده “ه” میباشد؛ بهعبارتدیگر میشود آن را “ساوهبلاغ” گفت. از سوی دیگر میدانیم واژۀ “بلاغ” (Bulāgh) در زبان ترکی به معنی “چشمه” است. به این ترتیب ملاحظه میشود که رابطۀ نزدیکی بین واژۀ “ساوجبلاغ” و “چشمۀ آب” وجود دارد و بهطورکلی، میتوان گفت “ساوج”، خود به معنیِ یک نوع “مظهر آب بر سطح زمین” و در این ۵ مورد، “چشمه” است. حال وقتی گفته شود “ساوجبلاغ” در واقع گفته شده است “چشمه چشمه”؛ به این ترتیب که مفهومِ محلّ خروجِ آب از زمین؛ یعنی “چشمه” در جانام “ساوجبلاغ” دوبار آمده، یکبار به فارسی کهنِ “ساوه” و بار دیگر به زبان ترکیِ “بلاغ”. این تکرارِ معنی در دو واژه و در یک جانام میتواند به علّت فراموششدنِ وجهتسمیه محل، در طول زمان و باقی ماندن علّت طبیعی نامگذاری (در این مورد”چشمه”) در زمانهای پیشین باشد که مردم، دوباره نام جدید آن پدیده طبیعی را روی آن میگذارند. مثال دیگری برای توضیح بیشتر این مورد، نام “کوههای قرداغ” است که در آن، “قرداغ” در زبان ترکی، خود به معنیِ “کوهِ سیاه” است و نیازی نیست که برای اشاره به آن از واژه “کوههای” استفاده شود و گفته شود “کوههای قرداغ”! ولی این تکرارِ واژه برای مفهومی واحد، رخ داده است.
۸-“زاوۀ” تربتحیدریه “Zāweh”
“زاوه”، نام دِهی در دهستان “زاوه”، بخش جلگه زاوه، شهرستان زاوه، استان خراسان رضوی است. برای “زاوه” نامهای “شهر زو” (Shahre Zow)، “زَوَه” (Zawah) و “زوه” (Zoweh) نیز آمده است. امروزه در زبان محلّی، اینجا را “زَوَه” (Zawah) میگویند. “زاوه” همچنین نام کهنِ شهر امروزیِ تربتحیدریه است که تا پیش از سده نهم هجری قمری به این نام بوده و از آن پس به جهتِ وجود مزار قطبالدّین حیدر در آن، به “تربتحیدریه” معروف شده است. تاریخ “زاوه” به دوران اشکانیان میرسد (ویکیپدیای فارسی).
دو نکته جالب در نحوه تلفّظ گویشهای “زاوه” وجود دارد. نکته اوّل شباهتِ تلفّظ واژۀ “زَوَه” به “ساوه” و نکتۀ دوّم، شباهت فراوان واژۀ “زُوِه” (Zoweh) به تلفّظ محلّیِ واژۀ “ساوه” یعنی “سُوه”(Soweh) است.
۹-“تپّه زاوۀ” تربتحیدریه “Zāweh Tappeh”
“تپّۀ زاوه”، نام تپّهای باستانی، مربوط به سدههای پنجم تا هفتم هجری قمری، در شهرستان تربتحیدریه است که در یک کیلومتری شرق دِهِ “زاوه” واقع شده است. این اثر با شماره ۲۴۹۹۸ بهعنوان اثری ملی ثبت شده است.
۱۰-“زاوهکوه” بوکان “Zāwehkuh”
“زاوهکوه”، نام دِهی در دهستان ایل گورک، بخش مرکزی، شهرستان بوکان، استان آذربایجانغربی است (ویکیپدیای فارسی).
۱۱-“رودِ زاو” “Zaw River”
“رودِ زاو”، نام رودی کوچک است که به گرگانرود، در استان گلستان میریزد. (در ویکیپدیای فارسی، زیر عنوان “استان گلستان، گرگانرود”)[۱۴].
۱۲-“چشمه زاو” “Zaw Spring”
“چشمه زاو”، نام جایی از جاهای دیدنی، در شهرستان کلاله، استان گلستان است (ویکیپدیای فارسی، زیر “فهرست جاذبههای گردشگری استان گلستان” و ذیل “شهرستان کلاله”)[۱۵].
۱۳-“ژاورودِ” کامیاران “Zhawrud”
“ژاورود”، نام دهستانی در بخش مرکزی، شهرستان کامیاران، استان کردستان است (ویکیپدیای فارسی).
۱۴-“زاویۀ” زرندِ ساوه “Zāwieh”
“زاویه” (Zāwieh)، نام شهری در بخش مرکزی، شهرستان زرندیه، در ۴۵کیلومتری شمال ساوه، استان مرکزی است. این زیستگاه تاریخچهای کهن دارد (ویکیپدیای فارسی).
“زاویه” را میتوان به سه بخش “ز”، “آو”، “ئیه” بخشبندی کرد که در آن، “ز” مخفّف “زه”، “آو” گویشی از آب و “ئیه” پسوند جا و مکان است. بر این اساس جانام “زاویه” به معنیِ محلّ وجود مظهری از آب بر سطح زمین و در اینجا، احتمالاً قنات یا چشمه است.
۱۵-“زاویۀ سادات” “Zāwiyeh Sādāt”
“زاویۀ سادات”، نام دهی کوچک، در۵ کیلومتری فاصله هوایی جنوب خلخال است.[۱۶]
۱۶-“جبل زاویۀ” سوریه “Jabal Zāwiya”
“جبل زاویه” (کوه زاویه الرّاویه)، یا “کوه ریحا” (جبل ریحا) (Mount Rihā)، نام منطقهای مرتفع در ایالت ادلب (Idlib) سوریه است. در ارتفاعات جبل “زاویه” یا “ریحا”(Ariha) ۳۶ شهر و دِه وجود دارد که بزرگ ترینِ آنها، به نام ریحا (Rihā)، یا “اریحا” (Arihā) است. ارتفاعات “زاویه” با واسطه یک درّه، به دو بخش تقسیم میشود. در این درّه تعداد زیادی محوطههای باستانی؛ ازجمله شهر کهن “بارا” (Bārā) به چشم میخورد. تعداد زیادی چشمه و نهر آب از سمت غربِ این کوه برمیخیزند (زه میکنند؟!) و به سوی دشتهای روژ (Rouge) و قاب (Ghāb) جاری میشوند[۱۷].
واژۀ “زاویه” لااقل در ۳ مکان، نام شهر، دِه و رشته کوه است. اگر این واژه به “زاو” و “یه” بخشبندی شود، آنگاه میتوان گفت که “زاو” مخفّف (زه ،آو) و “ا” (A)، مخفّف آب است؛ بدینترتیب جانام “زاویه” به معنیِ خواستگاه “آب” یا “مظهر آب” خواهد بود. این “مظهرِ آب” در “جبل زاویۀ” سوریه به احتمال زیاد، همان چشمههائی هستند که در ویکیپدیای انگلیسی به آنها اشاره شده.”تعداد زیادی چشمه و نهر آب، از سمت غربِ این کوه برمیخیزند و به سوی دشتهای روژ (Rouge) و قاب(Ghāb) جاری میشوند” و یا نام رودی بوده است که از کوههای “زاویه”(جبل زاویه) سرچشمه میگرفته.
۱۸-“زابِ بزرگ” “Zāb-e bozorg”
“زابِ بزرگ” )زابِ بالا( (Zāb-e bozorg, Zāb-e bālā)، نام رودی است که از کوههای جنوبشرقی ترکیه سرچشمه گرفته و پس از گذر از کوههای زاگرسِ غربی در شمال عراق، در نزدیکی شهر موصل به رود دجله میریزد. “زابِ بزرگ” در زبان کردی “زی بدینان”، در زبان عربی “الزّاب الکبیر” و در زبان ترکی “زاپ” (Zāp) نامیده میشود. سدّی نیمهتمام به نام سدّ بوخام (Bokham) بر روی این رود وجود دارد که در اثر آغاز جنگ خلیجفارس ناتمام مانده است. رودِ “زاب” از دیرباز، یعنی در دوره نئوآسوریها، آب لازم برای کشاورزی را در اطراف شهر “نیمرود” تأمین میکرده است. جنگِ “زاب” که به حکومت خلفای بنیامیه پایان داد در نزدیکی یکی از شاخههای رود “زابِ بزرگ” رخ داده است. رود “زابِ بزرگ” بهخصوص در پهنهای که این رود به رود دجله (Tigris) میریزد حاکی از تاریخچه کهنِ این نام و اثرِ آبِ این رود در زندگی اقوام مختلف از پارینهسنگی تا عصرهای آغازین تمدن است[۱۸].
۱۸-“زابِ کوچک” “Zāb-e kuchak”
“زابِ کوچک” )زاب پایین ( (Zāb-e kuchak, Zāb-e pāeen)، نام رودی است که از کوههای زاگرس، در غرب ایران سرچشمه میگیرد و در جنوب شهرِ “الزّاب”، به رود دجله میپیوندد. نام این رود در عربی “الزّاب” الاسفل و در کردی “زای” کویا (Zêy koya) میباشد. دو سدّ، به نامهای دوکان (Dokan) و دیبیس (Dibis) بر روی رودِ “زابِ کوچک” ساخته شده است. یکی از سرشاخههای این رود به نام رودِ بانه معروف است. تعدادی سرشاخههای کوچکترِ رودِ “زابِ کوچک” از دشتِ “رانیه” (Ranya) سرچشمه میگیرد. امروزه بخشهایی از این سرشاخهها و همچنین بخشهایی از دشتِ “رانیه” به زیر دریاچه “دوکان” رفتهاند. رود “زابِ کوچک”، بخشی از مرز ایران و عراق را تشکیل میدهد.
درباره تاریخچه رود “زابِ کوچک” و نقش آن در زیستِ بشر باید گفت که آثار فراوانی از غارها در بخش زاگرس ایران، از عهد پارینهسنگی وجود دارد که در حوضه آبریز “زابِ کوچک” قرار دارند. در یکی از این غارها آثار ابزار سنگیِ مردمان غارنشین؛ ازجمله بشر نئاندرتال (Neanderthals) یافت شده است. [۱۹].
حوضه آبریز رود “زابِ کوچک” از هزاره سوّم پیش از میلاد، وارد زیستگاههای دورههای تاریخیِ بشر میشود و در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اوّل پیش از میلاد، دشتِ پاییندست رود “زابِ کوچک” زیر پوشش حکومتهای آشوریهای میانه و آشوریهای متأخر بوده است[۲۰].
۱۹-“الزاب” “Al- Zab”
“الزاب”، نام شهری در شهرستان کرکوک، استان حویجه عراق است. این شهر درست در شمال زیستگاه کهنِ شنه (Shenna)[۲۱] قرار دارد. زیستگاه اخیر در زمان خلفای عباسی جای مهمّی بوده است [۲۲].
“الزاب”، قابلبخشبندی به ال، “ز” (Ze, Za) و “آب” است که در آن، “ال” (Al) حرف تعریف، در زبان عربی است و اگر از جانام “الزاب” برداشته شود، آنچه باقی میماند همان “زاب” است.
واژۀ “زاب” در نامهای “زاب بزرگ”، “زاب کوچک” و “الزّاب” را میتوان به دو بخش “ز” و “آب” قسمت کرد که در آن، “ز” (Za, Ze) مخفّف “زِه” و به معنی “مظهری از آب بر روی زمین” و در اینجا، “رود” است. بهاینترتیب واژۀ “زاب” در حالتِ عام، به معنی “مظهر آب” و در موردهای “زاب بزرگ”، “زاب کوچک” و شهرِ “الزاب” به معنیِ “رود” میباشد. با توجّه به اینکه واژۀ “آب” در زبان فارسی معنیِ “رود” را هم میدهد[۲۳] نام “رودِ زاب” در واقع میشود “رودِ رودِ زﻫ” و چون واژۀ “زِه” معنی “مظهری از آب” را دارد بنابراین مفهوم “رود” در جانام “رودِ زاب” ۳ بار آمده است؛ یکبار در واژۀ “زِ”(z)، بار دوّم در واژۀ “آب” (Āb) و بار سوّم در واژۀ “رود”.
۲۰-“سرپلِ ذهاب” “Sarpole Zahāb”
“سرپل ذهاب” (زهاب) (Sarpole Zahāb, Zehāb)، نام شهری در بخش مرکزی، شهرستان سرپل ذهاب، استان کرمانشاه است. تلفّظ این مکان به زبان کردی “سهرپیل زهاو” (Sehrepile Zehāw) است. مردم این شهر اغلب کرد هستند. زیستگاه “زهاب” قدمتی تاریخی دارد. سنگنوشته آنوبانینی (Anubanini) پادشاه لولوبیها (Lullubi, Lulubi) مربوط به هزاره سوّم پیش از میلاد، در ضلع شمالشرقی شهر که بر سینه کوه زاگرس حک شده حاکی از این است که “زهاب” در آن دوران، زیستگاه مهمی بوده است. از دیگر آثار کهن در زیستگاه “زهاب”، میتوان به دکان داوود، طاقگرا و قلعه گری اشاره کرد. نام دیگر این شهر در زمانهای گذشته، “پاتیر” (patir) (مربوط به دورههای لولوییها و مادها) بوده که در کتاب “تاریخ ماد” (دیاکونوف)[۲۴] آن را به شکل “باتیر” (Bātir) گزارش کرده است. این زیستگاه را در گذشته “حلوان” نیز نامیدهاند. برخی نام “حلوان” را برگرفته از نام رودی به نام “الوند” میدانند که از داخل این زیستگاه میگذرد. در کتابهای تاریخی و جغرافیایی، نام “ذهاب” بهصورت “زهاو” (Zehāw) آمده که در زبان کردی به معنی “آبخیز” است و از دو واژه “زه” و “آو” ساخته شده و آن را مرکز ناحیه حلوان معرفی کردهاند [۲۵]
با بررسی موقعیت جغرافیای طبیعی شهر امروزی “زهاب” (سرپل ذهاب) در تصاویر ماهوارهایِ (گوگل ارث “Google Earth”) درمییابیم که رودی از میان شهر میگذرد. این رود از سوی شرق ـ شمالشرق شهر، از میان تنگهای واقع در رشتهکوهی عبور میکند و پس از گذر از میان شهر “سرپلذهاب” از سمت غرب شهر خارج میشود. بر روی این رود و در این تنگه، پلی وجود دارد که گمان میشود پلی نوساز باشد[۲۶]. این پل دو سوی رود را بههم متصل میکند و راهی آسفالته از روی آن میگذرد (رود زاب کوچک؟ یا رود الوند؟).
باتوجهبه نام “سرپل ذهاب” احتمال میرود از طرفی نام این زیستگاه، از پلی کهن گرفته شده باشد که در مجاورت پل جدید امروزی قرار داشته و از طرف دیگر، این “پل” که “پل ذهاب” نامیده میشود، نام خود را از رودی گرفته باشد که در زیر آن جریان دارد. اگر چنین باشد منطقی است نام این رود “زهاب” (“زه”، “آب”) باشد نه “ذهاب”. شاید این همان رودی باشد که با نام “زابِ کوچک” در ویکیپدیای انگلیسی گزارش شده است!
واژه “زهاب” را میتوان به دو بخش “زه” (Zeh, Zah) و “آب” قسمت کرد که در آن، “زه” به معنی “مظهری از آب بر سطح زمین” (از فعل زِه کردن به معنیِ نشت کردن) میباشد که در اینجا احتمالاً، منظور همان رودی است که شهر “سرپل ذهاب” در اطراف آن ساخته شده؛ بدینترتیب میتوان گفت ریشه و معنی جانام “زهاب”، محلّی است که “زهِ” آب در آن وجود دارد؛ البتّه امروزه در جانام “سرپلِ ذهاب”، واژه “زِه” به غلط با حرفِ “ذ”، بهجای “ز” نوشته میشود. باتوجهبه اینکه واژه “ذَهاب” در زبان عربی به معنی رفتن و عبور کردن است، شاید به دلیل فراموششدنِ معنیِ “زِهاب” (مظهری از آب بر روی زمین) در بستر زمان، ادیبان معنیای برای “زهاب” فرض کردهاند که “عبورِ از روی پل” باشد و بهاینجهت نام زیستگاه “زهاب” را، به اعتبار پُلِ روی رود (زاب کوچک؟) به این شکل نوشتهاند. با توجه به عربی سازیِ برخی نام ها در بعضی از ادوار و نیز توسط بعضی از مدعیان ادب و زبان و فرهنگ، این تغییر در شکل نوشتاریِ جانام “سرپل زهاب” به وقوع پیوسته است.
تجزیه و تحلیل
جاهای فراوانی در سرزمین ایران و دیگر سرزمینها هستند که نامی مشابه نام “ساوه” دارند که شرح ۲۰ مکان از آنها بعنوان نمونه آورده شد. این مکانها عبارتند از: قنات “زَوَه” (یا صَعْوه)، “رودِ ساوا”، “شهرستانِ ساوجبلاغ”، “ساوجبلاغِ مکری”(نام پیشینِ مهاباد)، “دِهِ ساوجبلاغِ بوئینزهرا”، “دِهِ ساوجبلاغِ اردبیل”، “دِهِ ساوجبلاغِ میانه”، “زاوه”(نام دیگر تربت حیدریه)، “تپّۀ باستانیِ زاوه”، “زاوه کوه بوکان”، “رود زاو”، “چشمۀ زاو”، “ژاو رود”، “شهرِ زاویۀ زرند”، “دِهِ زاویۀ سادات”، “جبل زاویۀ سوریه”، “رودِ زابِ بزرگ”، “رودِ زابِ کوچک”، “شهرِ الزّاب” و “شهرِ سرپلِ ذهاب (زهاب)”.
فهرستی از کلیدواژههای نزدیک به واژۀ “ساوه” در نام این مکانها به شرح جدول زیر میباشد:
جدول شماره یک: فهرستی از گویش های “ساوه” و واژههائی که تلفّظ نزدیک به واژۀ “ساوه” دارند.
۱ | ساوه | Saveh | “س” | “s” | آوه | Āveh |
۲ | سُوِه | Soveh | “س” | “s” | اُوه | Oveh |
۳ | ساوج | Savaj | “س” | “s” | آوج | Āvaj |
۴ | ساوا | Sava | “س” | “s” | آوا | Āva |
۵ | زَوَه | Zaveh | “ز” | “z” | اَوه | Aveh |
۶ | زاوه | Zāveh | “ز” | “z” | آوه | Āveh |
۷ | زاو | Zāv | “ز” | “z” | آو | Āv |
۸ | زاب | Zāb | “ز” | “z” | آب | Āb |
۹ | زاویه | Zāvieh | “ز” | “z” | آویه | Āvieh |
۱۰ | زهاب | Zehāb | “ز” | “z” | آب | Āb |
با توجه به این شباهت در تلفّظ ها میتوان نتیجهگیری کرد که واژۀ “ساوه” (وگویش سوِۀ آن) هم ریشه و هم معنیِ واژههای “زهاب”، “زاب”، “ساوج”، زاو”، “زاوه”، “زاویه”، “ساوا” و “زاوا” است.
برای توجیه دقیقتر این ادعا دربارۀ واژۀ “ساوه” و علّت نامگذاری شهر “ساوه” به این نام، لازم است شواهد و نکتههائی را ذکر نمود:
نکته۱- واژۀ “ساوه” به واژههای قنات “سَوَهْ” یا “صَعْوَه” (Saveh) و رودِ “ساوا” (رود ساوه) (Sava) شباهت زیادی دارد. همانگونه که گفته شد “سَوَهْ” نام یک قنات و “ساوا” نام یک رود است و ارتباط آن دو با وجودِ “آب”، در نامشان هویداست؛ لذا واژۀ “ساوه” نیز میتواند به معنیِ “مظهری از آب” از جمله “رود” باشد.
نکتۀ ۲- برخی جاها هستند که نام “آوه” دارند، از جمله شهری در بخش مرکزی، شهرستان “ساوه” که نام دیگر آن “آبه” (Ābeh) است[۲۷]. این نکته از این جهت اهمیّت دارد که بخشبندیِ واژۀ “ساوه” را به دو بخشِ “س” (s) و “آوه” منطقی و صحیح مینمایاند.
نکته۳-واژۀ “ساوج” که گویشی دیگر از واژۀ “ساوه” است در ۵ جای دیگر، یعنی “ساوجبلاغِ” استان البرز، “ساوجبلاغِ” مکری، “ساوجبلاغِ” بوئین زهرا، “ساوجبلاغِ” اردبیل و “ساوجبلاغِ” میانه میآید. نظر به اینکه واژۀ “ساوجبلاغ” به معنیِ “چشمۀ ساوج”[۲۸] است میتوان نتیجه گرفت که واژۀ “ساوج” یا “ساوه” با “مظهر آب” و در این جاها، “چشمه”، ارتباط دارد.
نکتۀ۴- برخی جاها هستند که نام “آوج” دارند. از جمله شهر “آوج”, بین تاکستان و همدان. واژۀ “آوج” نیز گویشی از “آوه” و به همان معنی است. این نکته نیز تأییدی بر قابل بخشبندی بودنِ واژۀ “ساوج” به دو بخش “س” (s) و “آوج” میباشد.
نکتۀ۵-تلفّظ دیگرِ واژۀ “ساوه”، “سُوه” (Soveh) است که در زبان محلّیِ ساوهای “(ساوجی) رایج است. واژۀ “سُوه” نیز قابل بخشبندی به دو بخشِ “س” (s) و “آُوه” (Oveh) میباشد. جاهائی نیز، چه در سرزمین ایران و چه در بیرون آن وجود دارند که از نظر تلفّظ، به “سُوه” نزدیک هستند، همچون نام دیگرِ “رودِ ساوا” که “سِوِهْ” (Seveh) میباشد.
نکته۶- برای تخمین زدنِ قدمتِ واژۀ “ساوه” و شاید هم تاریخ تشکیل این شهرِ کهن میتوان از تاریخچۀ رود “ساوا” برآوردی احتمالی را بدست آورد. البتّه با این فرض که شباهتِ واژههای “ساوه” و “ساوا” بطور اتفاقی رخ نداده باشد، بلکه پذیرفته شود که این دو واژه با یکدیگر ارتباط ریشهشناسی (Etymologic) دارند. برای بررسی بیشتر این احتمال دربارۀ واژۀ “ساوا” مروری بر تاریخچۀ “رودِ ساوا” در زیر آمده است:
واژۀ “ساوا”؛ اوّلاً نام رودی است که مظهری از آب بر سطح زمین میباشد؛ دوّم اینکه واژهای بسیار کهن و دارای ریشه هندو-اروپاییِ آغازین (PIE) است؛ سوّم اینکه معنیِ “ساوا”، به تعبیرِ ارائه شده در منابع و مأخذهایی که در ویکیپدیای انگلیسی آمده، ارتباطِ تنگاتنگی با “مایع”، “آب” و “جریان” دارد و بالاخره اینکه این واژۀ از یک واژه “سوه” (Sewh) گرفته شده که در گویش با نامهای “ساوه”، “زَوَه”، “زاوه” و بسیاری دیگر از نامِ جاهای جغرافیائی مشابه است. واژۀ “ساوا” را میتوان به دو بخش “سَ” (Sa) و “آوا” (Āwa) بخشبندی کرد که در آن، “سَ” (Sa) گویشیِ از “زَ” (Za) و به معنیِ مظهری از “آب” بر سطح زمین و در اینجا، ” رود” و “آوا” (Āwa)، گویشی از “آب” است. بهاینترتیب “ساوا” به معنی “مظهری از آب بر سطح زمین” و در اینجا به معنیِ “رود” میباشد. شباهتِ گویشیِ نام “ساوا” با “ساوه”، علیرغم فاصلۀ جغرافیائیِ “شهرِ ساوه” و “رودِ ساوا” بسیار جالب توجه است. بخصوص که “ساوا” نام یک “رود” میباشد و احتمال اینکه واژۀ “ساوه” به معنیِ “مظهر آب” و “رود” باشد را بالا میبرد. با این فرض، واژۀ “ساوه” نیز همانند “ساوا” میتواند واژهای از ریشۀ اوّلیه زبانهای هندو-اروپائی (PIE) باشد. واژۀ “سِوْهْ”(Seweh) که این نیز به واژۀ “ساوه” و “سُوِه” نزدیک است و معنیِ آن “مایع گیرنده” (To take liquid) گفته شده در معنییابیِ واژۀ “ساوه”، همچنین قدمت زیستگاه “ساوه” بسی کمک رسان است.
نام “ساوه” را میتوان به دو جزء “س” (S) و “آوه” بخشبندی کرد که در آن، “س” گویشی از “زِ” یا “زَ” (Zā)، مخفّف “زِه”، به معنیِ “مظهری از آب بر سطح زمین” و “آوه” (vehĀ) گویشی از “آبه”(behĀ)، به معنیِ جا و مکان “آب” و یا منتسب به “آب” میباشد. بر مبنای این بخشبندی، واژۀ “ساوه” به معنیِ “محلّ ظاهر شدنِ آب بر سطح زمین” خواهد بود. مفهوم “آب” در وازۀ “ساوه” یکبار در واژۀ “سْ” (s) گویشی از “زه” میآید” و بار دیگر در واژۀ “آوه”. البته این نوع تکرار در نامهای جغرافیائی بسیار رخ میدهد. مثلاً میگوئیم رودخانۀ “قمرود” و یا “کوههای قرداغ” یا “رودخانۀ جاجرود” و بسیاری دیگر.
نتیجه گیری:
از شرح ۲۰ محلّ جغرافیائی که تلفّظی شبیه نام “ساوه” دارند ۵ مورد نامِ “رود”، ۶مورد نامِ “چشمه” (بلاغ) و یک مورد نامِ قنات میباشد که همگی “مظهری از آب بر سطح زمین” هستند. ۸ نام دیگر نیز مفهومِ “آب” را با گویشهای شبیه واژۀ “ساوه” با خود دارند. لذا جای شکی نمیماند که “ساوه” در حالت عام به معنیِ “مظهری از آب” میباشد (رود، چشمه، قنات). از سوی دیگر ملاحظه شد که شهر “ساوه” در حاشیۀ شمالیِ رودِ “مزلقان” قرار دارد. لذا به احتمال بسیار زیاد، وجودِ آبِ این رود در هزارههای گذشته عامل اسکانِ انسان در این محل شده است. شاید تصور شود چرا رودِ “مزلقان” و نه رودِ “قرچای” چنین نقشی داشته است؟! ولی از آنجا که شهر “ساوه” در حاشیۀ شمالی و تقریبا در فاصلۀ بلافصل از رودِ “مزلقان” قرار گرفته این رود به احتمال بیشتری نسبت به “قرچای” در تامین “آب” زیستگاه آغازینِ “ساوه” نقش دارد. همچنانکه حتی تا دهههای اخیر که شهر “ساوه” هنوز به سیستم آبرسانیِ مدرن مجهز نشده بود، آبِ مصرفی شهر، اعمّ از آشامیدنی و مصارف دیگر با جویهای روباز از آبِ رودخانه “مزلقان” تامین میشد.[۲۹] در حالیکه رودِ “قرچای” در فاصلۀ ۱۰ کیلومتری جنوب شهرِ کهنِ “ساوه” وارد “دشت ساوه” میشود. به این ترتیب واژۀ “ساوه” که در حالتِ عام، به معنیِ “مظهری از آب” است در حالتِ خاص، برای شهر کهنِ ساوه، به معنی “رود” می باشد و این رود، امروزه رود “مزلقان” نام دارد. احتمال زیادی وجود دارد که نام پیشینِ رودِ “مزلقان”، “ساوه” و یا “ساوه رود” بوده باشد.
رودِ “مزلقان”، بعلاوۀ رودِ “قرچای” در گذشته، تالابی طولانی و کم عمق، با آب شیرین[۳۰] را تغذیه میکردهاند. این تالاب از مجاورت جنوبیِ شهر کهنِ “ساوه” تا شمال شهر کهنِ “قم” گسترش داشته که “دریاچۀ ساوه” نامیده میشده است. این تالاب در اثر تغییرات آب و هوائیِ طبیعی، بعلاوه دستکاریهای بشری، در هزارههای اخیر به تدریج به خشکی گرویده و از حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش کاملاً خشک شده و به “دشتِ ساوه” تبدیل شده است[۳۱].
——————————
“برگرفته از کتاب “ریشه یابی ۱۵۰۰جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر دکتر مرتضی مومن زاده”.
[۱] – شادروان استاد احمد حامی، استاد دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران معروف به پدر مهندسی ایران، ۱۲۸۶ تا ۱۳۷۹ هجری شمسی
[۲] -ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه رازی، ۳۲۰ یا ۳۲۶ تا ۴۲۱ هجری قمری
[۳] -“مسکویه”(Meskuyeh) که به غلط “مُسْکَوَئیه” و یا “مَشکویه” (Mashkuyeh) گفته میشود نام شهری کهن در شمال شرق ساوه و ۸۰ کیلومتری جنوب ری واقع بوده است که امروزه در محدوده شهرستان زرندیه قرار میگیرد. این شهر تا حملۀ مغول مسکونی بوده و امروزه ویرانههایش به نام “مشکین تپّه” معروف است(ویکیپدیای فارسی). شهرستان زرندیه در طول تاریخ ساوه جزو این ولایت و مُلک بوده و در دهههای اخیر، خود به شهرستان تبدیل شده است.
[۴] -ویکیپدیا
[۵] -Joseph- Arthur de Gobineau, French diplomat, writer and ethnologist, 1816-1882
[۶] – Jane Dieulafoy, archaeologist, explorer and journalist, 1851-1916
[۷] -دو دریاچۀ شورابهای “حوض سلطان“ در شمال قم و “دریاچۀ نمک” در شمال کاشان در گذشته بسیار گستردهتر و به هم متصل بودهاند. شاید “دریاچۀ ساوه” در ویکی پدیای فارسی به اشتباه به این دریاچه اشاره داشته باشد. لااقل بخشی از شوریِ آب “دریاچۀ نمک” و “حوض سلطان” مربوط به “رود شور” و به مقدار ناچیز نیز از آبراهۀِ کوهپایهایِ گنبد نمکِ قم است.آب رود قرچای پیش از رسیدنِ به دشت قم شاید توسط آبراههی اخیر اندکی شور میشده است.
[۸] -کتاب کاوشهای تپه قمرود، نوشتۀ میرعابدین کابلی،۱۳۹۴
[۹] -در تپۀ “قلی درویش” در نزدیکی جمکران آثاری از کورههای عصر آهن با قدمت حدود سه هزارسال یافت شده است، میرعابدین کابلی
[۱۰] – تصاویر ماهوارهای گوگل ارث Google Earth
[۱۱] -دِهِ باغ شیخ در ۹ کیلومتری شرق شهر ساوه واقع شده است.
[۱۲] – با گویش محلّی سُوه در نام ساوه مقایسه شود.
۱۳ – حمداللّه مستوفی، نزهه القلوب
[۱۴] -ویکیپدیای فارسی، زیر عنوان “استان گلستان، گرگان رود”
[۱۵] – ویکیپدیای فارسی، زیر فهرست جاذبههای گردشگری استان گلستان آمده است.
[۱۶] – گوگل ارث (Google Earth)
[۱۷] –www.Wikipedia.org
[۱۸] –www.wikipedia.org
[۱۹] – www.wikipedia.org
[۲۰] – www.wikipedia.org
[۲۱] – جانامهای چندی در سرزمین امروزی ایران و افغانستان وجود دارند که گویشی نزدیک به جانام شنّه (Shenna) دارند.
[۲۲] – www.wikipedia.org
[۲۳] -همچون “پنجاب” به معنی پنج”رود”، “میاندوآب” به معنیِ “در میان دو رودخانه” و غیره.
[۲۴] – Igor Mikhailovich Diakonoff 1915-1999
[۲۵] -ویکیپدیای فارسی
[۲۶]– نگارنده به دلیل نداشتن بازدید شخصی از این منطقه، به یقین نمیتواند این موضوع را به یقین تایید کند.
[۲۷] – “آوه” (Aveh) یا “آبه” (Ābeh)
[۲۸] – “بلاغ“ در زبان ترکی به معنیِ “چشمه” است.
[۲۹] – نگارنده زادۀ شهر “ساوه” است و تا ۱۱ سالگی در این شهر زیسته و خود تجربۀ سیستم آبرسانی از رود “مزلقان” را دارد.
[۳۰] – آبِ این تالاب، شیرین بوده است. زیرا دو رودِ “مزلقان” و “قرچای” که آنرا تغذیه میکردهاند دارای آبِ شیرین میباشند.
[۳۱] – این رخداد، همانگونه که در دو نوشتار دیگر، زیر سرفصلهای قم و خمین بیان شد سرگذشت و سرنوشت آن دو زیستگاه نیز بوده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
معنی نامهای کهن ساوه
بیت سانگی (بیت سَونگه-کی) و بیت ساکی (بیت سَوَ-کی) در کتیبه های آشوری و سواکین (سَوَ-خین) در منابع یونانی جملگی به معنی محل چشمۀ سودمند بوده اند. به تدریج جزء کی (کایی)/کین (خین) به معنی چشمه از آخر این نامها افتاده و جزء اول سَوه (ساوه) یعنی سود باقی مانده است. احتمال زیاد دارد هیئت ساوَج آن از ترکیب سَوَ-وَذ (چشمۀ سودمند) عاید شده بوده است.