UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

می‌ترسم

می‌ترسم

 

می ترسم
از آمدنت

می ترسم بیایی
و انتظارم به پایان برسد
انتظاری که به آن عادت کرده ام
و در انتظار چه رویاها که نبافته ام

می ترسم بیایی
بی ره توشه ی امید
با ارمغانی از آسمان بی خورشید
و من چیزی نداشته باشم جای انتظار بنشانم
به جز آن قرار بی تکرار

۲
ای راز عریان ساز
شعری در دفترم
از تو
نگفته مانده است
زیرا که
می خواهم هنوز
نخوانده بماند
تا روز دوران ساز

۳
چرا صدای درختان را نمی شنوی
اینکه نمی شود
هر بار به یادت بیاورند
که باغ تشنه است
و تو فقط
برگ های زرد را جمع کنی

۴
هرگز بهار را
چنین بی قرار ندیده ام
چگونه این کویر تشنه را
سیراب خواهد کرد
هرگز بهار
چنین شرمسار نبود
چگونه این باغ منکوب را
سبز خواهد کرد

چه بر سر این دشت آمده
در سیاه سال طولانی
چه شد فراز گلستان
در این فرود زمستانی

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: