دو شعر از نادر چگینی
۱این روایت عدم_قطعیت داردقسم به انسان که اشاره کردخواب از سرم پریدتو بگو خیابانمن می گویم تنها...
بیشتر بخوانیدUA-28790306-1
صفحه را انتخاب کنید
نادر چگینی | ۱۹ آبان ۱۴۰۲
۱این روایت عدم_قطعیت داردقسم به انسان که اشاره کردخواب از سرم پریدتو بگو خیابانمن می گویم تنها...
بیشتر بخوانیدنادر چگینی | ۱۶ تیر ۱۴۰۲
یادداشتی کوتاه درباره مجموعه اشعار پسازبانی و ترم جهانی آن
مجموعه اشعار پسا زبانی دهه نود تحت عنوان «هم هوایی» از سعید جهانپولاد
نادر چگینی | ۲۹ دی ۱۳۹۸
۱ خبر نداری آن رنگی که آسفالت را نوشت خون گوزن جوانی بود که از بوسیدن ماه میآمد خیابان را میکُشی درخت را و پرندهای که راه خانه را میداند راز دستهای مشت شده باران است و رود هجایی در گلوی پیاده روها خبر نداری روزی...
بیشتر بخوانیدنادر چگینی | ۱۸ دی ۱۳۹۶
۱ اتفاق تازه ای نیست دیروز درکوچه ی ما درختی را بریده اند که پیراهن گلدارمی پوشید ودستانش...
بیشتر بخوانیدنادر چگینی | ۱۹ آبان ۱۳۹۵
[clear] ۱ من همانم که دربادها می ایستم دربرگ بیدها تمام می شوم ومدام خود رادرشطرنج ماه می بازم...
بیشتر بخوانیدنادر چگینی | ۱۸ بهمن ۱۳۹۴
۱ دریارا که روی مبل می نشست بیدی راکه درتراس می ایستاد وگنجشکی که تا پیراهن ام می آمد همه...
بیشتر بخوانیدنادر چگینی | ۲۷ دی ۱۳۹۲
۱ پشت کدام بوسه کدام خیابان را بنویسم هنوز از بکارت ریخته ی شب صبح با لبخندی کثیف آغاز می شود...
بیشتر بخوانید