UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

نقدی بر کتاب «زنی که من بودم» نوشتهٔ حسین رادبوی

نقدی بر کتاب «زنی که من بودم» نوشتهٔ حسین رادبوی

 

کتاب: «زنی که من بودم»

نویسنده: حسین رادبوی

ژانر: رمان

طراحی روی جلد: فرزان کرمانی‌نژاد

ناشر: مؤلف / ونکوور- کانادا

چاپ اول: سپتامبر ۲۰۲۳- ونکوور – کانادا

صفحه: ۳۰۸

بها: ۲۵ دلار کانادا

مرکز پخش و فروش آنلاین: کتابفروشی «پان به»

 

رمان «زنی که من بودم» دومین رمان حسین رادبوی است که در ۳۰۸ صفحه با نثری ساده، و بیانی راستین و بی‌پیرایه نوشته شده است.  شخصیت اصلی رمان زن جوان کردی است بنام ماهرخ که از لابلای رمان پیشین نویسنده «سقف بلند تنهایی» برگزیده و بیرون کشیده شده و به وی هویتی پایه‌ای و مستقل داده شده است. زنی روستایی که در تنگناهای زندگی، پیوسته در جست و جوی کشف چیستی وجود حقیقی خود و واکاوی هویت و جایگاه زنانه‌اش بوده است. زنی که از یک روستای کرد‌نشین در پی حوادثی پر ماجرا به شهر آمده و سر انجام به کانادا مهاجرت کرده است. زنی که پیوسته در تکاپو بوده و برای خودایستایی و آزادی خود متداوماً کنکاش و پیکارکرده است.

شیفتگی نویسنده و دلباختگی «حمید» شخصیت اصلی رمان «سقف بلند تنهایی» به ماهرخ، گویی نقش جسورانه و اثر‌گذاری عمیق او بر آن‌ها بوده است. نویسنده نشان می‌دهد که حمید در ماهیت سرشت و رفتار غریزی ماهرخ به این کشف رسیده است که او درک تندرست و ویژه‌ای از ارتباط انسانی دارد و با کنجکاوی‌های ریزبینانه، نهاد خود و دنیای درونی آدم‌ها را می‌بیند، می‌شناسد و در قدرت دادن به قابلیت‌های عاطفی، انسانی، جنسی و جسمانی‌شان نقشی پر اهمیت و هدایت‌گرانه‌ای دارد. این انگشت‌گذاری بر بینش و کنش غریزی ماهرخ در رمان «زنی که من بودم»، به مرور در پرداخت پیرنگ داستان، در ارتباط با پرویز و خانواده اش، گسترش می یابد و ابعاد گسترده تری را دنبال می کند. هر چند این ابعاد در وجه دید فئودالی سیر می‌کنند، اما در روال حرکت، ماهرخ در یک گذار پراز حادثه، از روستا تا مهاجرتش به کانادا دگردیسی نرم و آهسته خود را آغاز می‌کند. او در رویارویی با تنهایی‌های عمیق ناشی از مهاجرت، با دیالوگ‌های متداوم درونی؛ کشمکش‌های روحی، سرکشی‌های جنسی و تردید‌ها و نا آرامی‌های فیزیکی، خود را مورد واکاوی و بازنگری قرار می‌دهد، و با بینش مشخص از شرایط ویژه‌اش، ‌زندگی خود را در روالی نرم و ویژه هدایت می‌کند. اما به تبع شرایطش، هنوز نقش زنانه‌اش در کنش‌های مادرانه و قدرت بخشی به دیگران خلاصه می‌شود. در انتهای رمان است که ماهرخ در سیر تجربیات گوناگون، به بازبینی واقعی خود می‌پردازد و از خود، خود نوینی می‌آفریند که می‌تواند بخواند، بنویسد، کار کند، انتخاب کند، تکذیب کند، و وجود آزاد و مستقل خود را بیابد.

کتاب، راویان چند‌گانه دارد. این چند‌گونگی و تعدد راوی در چند فصل اول، از آنجایی که نظمی گسیخته و غیر‌منسجم در روایت‌گویی دارد، نظم روایتگری را به‌هم می‌ریزد و خواننده را اندکی سر در گم می‌کند. می‌توان در یک رمان راویان متعدد داشت، همچون رمان «همین طور که می میرم» نوشته ویلیام فاکنر و یا رمان‌های گارسیا مارکز. اما اگر نظم روایت‌گویی گسیخته باشد، نوشته، بلاغت و رسایی خود را از دست می‌دهد، و نوشته مفهومی نا‌روشن پیدا خواهد‌کرد.

ویژگی این کتاب، همچون کتاب پیشین نویسنده، سادگی و صداقت در بیان وقایع و توصیف افکارشخصیت‌هاست. و از این رو به ادبیاتی همه خوان و مردم پسند تبدیل می‌شود. مخاطبان این کتاب توده مردمی هستند که می‌خواهند بدون تقلا و تکلف، بدون گذار در لایه‌های پیچیده روح انسان و تار و پود جامعه، سیر زندگی شخصیت‌های رمان را دنبال کنند و در روابط اجتماعی، فردی، عاطفی، خانوادگی و جنسی آنان همراه باشند. در ادبیات روزنامه‌نگارانه یا همه‌خوان، نوشتار بر مبنای توصیف استوار است. حوادث آنگونه که رخ می دهند، توصیف می‌شوند. گزیده‌کاری در ساختار‌، قالب‌، چارچوب و آراستگی و زیبایی‌شناسی زبانی داستان امر مهمی تلقی نمی‌شود. نویسنده بدون استفاده از صنایع ادبی با نثری ژورنالیستی مسایُل زندگی شخصیت‌های آفریده شده‌اش را مطرح می‌کند، و در خواننده عادی یکنوع شیفتگی ایجاد می‌کند و او را در مسیر اتفاقات از آغاز تا پایان همراه می سازد. بنابراین هنر پرداخت در وجه قوه تخیل، تفکر، تعقل و عاطفه و زبان، کمتر بکار برده می‌شود. زبان ساده و بی‌تصنع است. همچون ساختمانی که آجرها به سادگی در کنار هم چیده شده‌اند و از نقش و کنده‌کاری‌های زیبا‌شناسانه و معمارانه بری‌اند. زبان کنایی نیست. در آن از ایهام و ابهام ادیبانه خبری نیست. روان و سیال و روزمره است، آنگونه که مردم با هم به گفت و گو می‌نشینند و مسایل زندگی‌شان را برای همدیگر تعریف می‌کنند. ‌دیالوگ‌ها و اندیشه‌های درونی شخصیت‌ها در متن اغلب ظرایف و ویژگی‌های ساده خودشان را دارند که بیانگر خصیصه‌های تک سویه‌ای شخصیت‌ها هستند. اینگونه بیان غیر چند وجهی، در گروهی از مهاجران می‌تواند حس همنوایی به‌وجود بیاورد و زمینه‌ای باشد برای ترمیم و پاسخ‌گویی ساده برای حس‌ها، عواطف، کمبودها، و شرایط زندگی‌شان در مهاجرت.

 

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

عزت گوشه‌گیر نمایشنامه‌نویس، نویسنده، منتقد فیلم و شاعر است. او فار‌غ‌التحصیل نمایشنامه‌نویسی و ادبیات دراماتیک از دانشکده دراماتیک هنر تهران و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از دپارتمان تئاتر دانشگاه آیووا است.
از گوشه‌گیر تاکنون ۱۴ کتاب به زبان فارسی منتشر شده است. از جمله مجموعه داستان‌های
کوتاه: آن زن، آن اتاق کوچک و عشق، ... و ناگهان پلنگ فریاد زد: زن؛ آن زن بی آنکه بخواهد گفت خداحافظ، مجموعه کتاب شعر: مهاجرت به خورشید، و مجموعه دو نمایشنامه: دگردیسی و بارداری مریم.
آثار نمایشی او توسط گروه‌های تئاتری مختلفی اجرا شده، از جمله نمایش‌نامه بارداری مریم که برنده جایزه ریچارد مایبام و نمایش‌نامه پشت پرده‌ها (بر اساس زندگی قره‌العین) او نیز برنده جایزه نورمن فلتون شد.
گوشه‌گیر در سال ۱۹۹۰، به عضویت نویسندگانِ بین‌المللی دانشگاه آیووا درآمد و از سال ۱۹۹۲ در کنفرانس‌های بین المللی زنان نمایشنامه‌نویس زن در کشور های مختلف از جمله کانادا شرکت کرده و نمایشامه هایش را اجرا کرده است. گوشه‌گیر در حال حاضر در دانشگاه دپول در شیکاگو-ایلینوی، قصه نویسی و شعر کلاسیک تدریس می کند. او همچنین به عنوان نمایشنامه نویس رزیدنت در کمپانی تئاتر «شیکاگو دراماتیستز» Chicago Dramatists به مدت سه سال پذیرفته شده و در آنجا مشغول به کار است.

تبلیغات

نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: