مادربزرگ محمود
صدای اکبر آقا از زیر زمین مغازه میآید. – جان آق دکتر، برنجهای ایندفعهمون حرف نداره، من تعجب میکنم میگویید قبلیها شپیش زده بودند…. – اکبر جان! تو مثل اینکه چشمهات درست نمی بینه. خدا پدرت را بیامرزه شپشهای...
UA-28790306-1
صفحه را انتخاب کنید
شهرگان | ۲۳ تیر ۱۳۹۱
صدای اکبر آقا از زیر زمین مغازه میآید. – جان آق دکتر، برنجهای ایندفعهمون حرف نداره، من تعجب میکنم میگویید قبلیها شپیش زده بودند…. – اکبر جان! تو مثل اینکه چشمهات درست نمی بینه. خدا پدرت را بیامرزه شپشهای...