UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

لب فرو بند که خاموشی بِه!

لب فرو بند که خاموشی بِه!
زن روز نمی‌خواهد، گل نمی‌خواهد، تبریک نمی‌خواهد، فقط می‌خواهد شنیده شود.

شاید اکثر ما کتاب «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid’s Tale) اثر مارگارت آتوود را نخوانده باشیم، ولی ممکن است مجموعه تلویزیونی را که به‌تازگی به همین نام و با اقتباس از آن ساخته شده است دیده باشیم؛ داستانی تخیلی و به‌‌غایت سیاه از سرکوب زنان که در نگاه اول غیرواقعی و اغراق‌شده به‌نظر می‌رسد. اما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، در این پادآرمان‌شهر، واقعیت زندگی زنان و دختران امروز را می‌بینیم و خشونت‌هایی را که همچنان به اشکال مختلف اتفاق می‌افتد. مگر می‌شود انکار کرد که هنوز در مناطقی از جهان، دختران ختنه می‌شوند، از تحصیل منع می‌شوند و زنان را به‌عنوان بخشی از مایملک مرد، در خدمت آسایش و آرامش او و به چشم ابزار تولیدمثل می‌بینند. هرچند زنان راهی طولانی را پشت سر گذاشته‌اند و امروز چند پله بالاتر از گذشته ایستاده‌اند، در قرن بیست‌و‌یکم کماکان با تبعیض‌های جنسیتی دست‌به‌گریبان‌اند. برخلاف تلقی عموم از روز زن و مادر در ایران، ۸ مارس یعنی «روز جهانی زن»، روز تبریک و گل دادن به زنان نیست، روز اعتراض زنان است علیه تبعیض و اجحاف؛ روز پای فشردن بر حقوق تضییع‌شده‌شان، روز صدای رسای برابری‌خواهی که دست جامعه خفه‌اش کرده است.

 

چند قرن سکوت تحمیلی

فرقی نمی‌کند به غرب نگاه کنید یا شرق، از سرکوب صدای زنان در جامعه می‌شود مثال‌های فراوان آورد. اصلا بگذارید برویم سراغ اولین نمونه ثبت‌شده در ادبیات که مردی به زنی می‌گوید صدایش نباید در ملاءعام شنیده شود.

در کتاب «اودیسه» هومر، تِلِماخوس حدود ۳۰۰۰ سال پیش، به مادرش پنه‌لوپه، که میان جماعت مردان می‌آید و از نقال می‌خواهد حماسه‌ای دیگر بخواند، می‌گوید: « مادر، به اقامتگاهت بازگرد و به کار خودت مشغول شو. بافندگی و کارهای زنانه… سخنوری کار مردان است، جمیع مردان، و بالاتر از همه، من؛ زیرا در این خاندان اختیار و اقتدار با سخنِ من است.»

شاید مضحک‌ باشد جوانکی که پشت لبش تازه سبز شده است، عاقله‌زنِ جاافتاده را ساکت می‌کند؛ اما این جوانک‌ها همچنان در قامت قیم برای زندگی زنان تصمیم می‌گیرند. در همین خاورمیانه، زنان، فارغ از سن‌و‌سالشان، باید تحت قیمومیت مردی باشند ــ پدر، برادر، یا حتی پسر ــ و بدون اجازه قیم نمی‌توانند ازدواج کنند، سفر کنند، درخواست شغل بدهند، یا حتی بدون رضایت مرد، تحت درمان پزشکی قرار بگیرند و عمل جراحی شوند.

در اسلام نیز روایات متعددی نقل شده است که شنیده شدن صدای زن را جایز نمی‌داند. از امام صادق روایت است که پیامبر اسلام در حدیث مناهی، زن را نهی کرد که بیش از پنج کلمه با غیر شوهر و محرمش سخن نگوید (۱). البته بسیاری از فقها معتقدند اسماع (رساندن صدا به گوش مرد نامحرم) از طرف زن و استماع (گوش دادن مرد نامحرم به صدای زن) در مواقعی که صدا عادی باشد (غنایی و مهیج نباشد) و مفسده‌ای بر آن مترتب نباشد، جایز است. بر همین حکم است که صدای نیمی از جامعه ایران در پستوی خانه‌ها حبس شده و آواز خواندن زن از دیدگاه حاکمیت قبیح و مذموم است.

 

صدای زن در جامعه

از محدودیت‌های قانونی که بگذریم، دست سنگین جامعه نیز زنان را به سکوت وامی‌دارد. رویکردها، تصورات و تعصباتی که در وجودمان ریشه دوانده است و از فرهنگ و زبان تایید می‌گیرد. در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که زن در آن «کمینه» و «ضعیفه» است، هنوز «حرف‌های خاله‌زنکی» لقلقه زبان‌‌‌هاست و به‌طور کلی واژه «زن» ضعف و زبونی را تداعی می‌کند چنان‌که مردان رجز می‌خوانند «از زن کمترم اگر فلان کار را نکنم» یا «اگر بهمان اتفاق افتاد، چارقد سرم می‌کنم و سرخاب و سفیداب می‌‌زنم». در همین تجمع‌های اعتراضی اخیر، شعار «بی‌غیرتا نشستن، زنا به ما پیوستن»، شاید از منظری سطحی‌نگر، تحسین شجاعت زنان معترض باشد؛ اما همین یک جمله کوتاه، آینه‌ تمام‌نمای انگاره‌های جنسیتی اجتماع درباره زن است. گویی از زن انتظار نمی‌رود صدایش را بلند کند و «بی‌غیرت‌ها» باید به رگ غیرتشان بربخورد که حتی صدای اعتراض «ضعیفه‌ها» نیز شنیده می‌شود، اما آن‌ها بزدلانه سکوت کرده‌اند.

زنان وقتی سکوت نمی‌کنند هم بابت شنیده شدن، بهای گزافی می‌پردازند. اگر زنی دیدگاهی مخالف داشته باشد، دیدگاهش به چشم نظری صریح و مستقل دیده نمی‌شود، بلکه گاه دال بر حماقتش تلقی می‌شود و پاسخ می‌گیرد: «ببخشید عزیزم، شما نمی‌فهمی.» اگر زنی به خودش جرات بدهد و به قلمروی مرسوم مردان قدم بگذارد، انواع و اقسام ناسزاها و توهین‌ها نثارش می‌شود؛ نه به‌خاطر آنچه که می‌گوید، فقط به‌خاطر این که «می‌گوید». راه دور نرویم، همین فوتبال و پست‌های فوتبالی در رسانه‌های اجتماعی را در نظر بگیرید. بخش اعظم واکنش‌ها به زنانی که جرات کرده‌ و نظر داده‌اند، برای به سکوت واداشتن آن‌هاست. فکر می‌کنم جملاتی مثل «آخه، تو رو چه به فوتبال؟» یا «برو ظرف‌هات رو بشور» برایتان آشنا باشد،؛ شیوه‌‌‌‌ای پرخاشگرانه برای بیرون نگه داشتن یا بیرون کردن زنان از قلمرویی که مردانه انگاشته می‌شود.

در فضای مجازی، چند درصد اظهارنظرهای زنان با حمله اوباش اینترنتی مواجه می‌شود؟ «خفه‌ شو زنیکه» ترجیع‌بند تقریبا رایجی است. هرچند افراد از هر صنف و گروهی هدف پرخاش و فحاشی‌های آنلاین قرار می‌گیرند، اما مردها بسیار بیشتر از زن‌ها توهین و تهدید می‌‌کنند و آن‌ها بیشتر به زن‌ها حمله می‌کنند، تا زن‌ها به آن‌ها. جالب این‌جاست توصیه خیرخواهانه‌ای که برای مقابله با فحاش‌ها پیشنهاد می‌شود، درست همان نتیجه‌ای را دارد که فحاش‌ها می‌خواهند، یعنی سکوت. می‌گویند با فحاش‌ها هم‌کلام نشو. به آن‌ها توجه نکن، چون توجه دقیقا همان چیزی است که می‌خواهند. فقط سکوت کن و آن‌ها را «بلاک» کن؛ تکرار همان نصیحت قدیمی «بسوز و بساز»، یعنی قلدرها را بدون هیچ هماوردی رها کن تا بتازند.

در چنین جامعه‌ای است که فریاد برابری‌خواهی زنان را خفه می‌کنند، چون برابری و تساوی به تفسیر کسانی که از امتیاز ویژه برخوردارند، عینِ ستم و تعدی است به حقوقشان.

زن روز نمی‌خواهد، گل نمی‌خواهد، تبریک نمی‌خواهد، فقط می‌خواهد شنیده شود.

 

این مقاله اولین بار در ۱۷ اسفند ۱۳۹۷ در وب‌سایت ایران اینترنشنال منتشر شد.

۱) حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۴۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: