Advertisement

Select Page

دو شعر از سودابه زنگنه

دو شعر از سودابه زنگنه

۱

«آوار»

 

به آوار زادگاهم تکیه داده‌ام

شهری پشیمان

و رهگذرانی که ویرانه‌ها را

آبادی می‌خوانند

چه می‌دانند سنگ قبرها

کودکان را بزرگ کرده‌اند

تاریخ

زمانی اجاره‌ای است

و انقضا

مرگ هر چیزی

این قوطی‌ها لاشه‌ی ماهیان است

که دریا را حبس کرده

دیگر

خانه چهار دیوار نیست

قفسی است آهنین

چه می‌دانند

گیس‌های بریده‌ی زنان کُرد هم سفید شده

و از جنگل‌های بلوط بوی سوختن می‌آید

و این جنگ نابرابر ادامه دارد

سال‌ها بعد آواز سرزمین‌ام را

کولی‌هایی  می‌خوانند

که بارها وبارها آوارگی را رقصیده‌اند.

 

۲

«خطِ شکسته»

 

بگو فرق من با خط شکسته چیست؟

یا با نوری که دل باران را می شکند

بگو شاید بر فراز

هفتمین آسمانِ پرواز بی معنی شوم

یا به نام اولین جسم ظریف خاکی

پاندورایی باشم برای فتح امید

بگو چه چیزی رنگ شک را تغییر داده

یا جسم خسته را ملبس به عریانی می کند

و این بازگشت بی ملاحظه

عرقی است که بر پیشانی شرم نشسته

از «الف» تا «ی»، «ت» تو را کم دارد

تا بنویسم به نام خالق عشق

تا بنویسم شکار افسونگران بی خیال باده نوش را

تا بنویسم شبح های سیاه پوشِ در به در خسته

تا بنویسم حلول جاودان نفخه ی صبح

تا بنویسم  آوردگاه خون زده ی تیغ خورشید

تا افشره ی گل امید

حالا بگو

فرق من با خطوط راه شیری

با واگویه های نامریی سیاهچاله ها

با انفجار نور در جسم خورشید چه؟

باشم یا نباشم

بگو با چه خط نامم را بنویسم

که خود ملزم به آن باشم. 

 

#سودابه_زنگنه

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights