Advertisement

Select Page

دو شعر از جمشید عزیزی

دو شعر از جمشید عزیزی

جمشید عزیزی شاعر و زندانی سیاسی زندان لاکان – رشت

-خط قرمز

در غاری اسیرم
با انگشتانی خون‌بار
هر چیز که بر دیوار می‌کشم
پاک می‌کنند
نئاندرتال‌ها
از شعر می‌ترسند

با چماقی در دست
بالای سرت می‌ایستند
می‌نویسی
و آنقدر می‌زنند
که دفترت کبود می‌شود!

زندان لاکان – ۱ مرداد ۱۴۰۳


-وینچستر

پشت این شعرها نخوابیده‌ام
کوه و جنگل مرا خوب می‌شناسند
به شبنم روی لاله‌ها سوگند
یک روز
گند همه چیز در خواهد آمد
ما آزادی را می‌بینیم
حتی اگر کورمان کرده باشند!

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights