آسیب شناسی ادبیات در تبعید
به مناسبت درگذشت منصور کوشان
یکشنبهی گذشته روز دردناک و فراموش نشدنی برای جامعهی ادبی ایران چه در داخل و چه در خارج بود. منصور کوشان نویسندهی پرتلاش و پرکار ایرانی، بعد از یک دورهی سخت مبارزه با بیماری سرطان، با رفتنش، نویسندگان و شاعران را آزرده و متاثر کرد. اما مبارزهی منصور کوشان با سرطان و نوشتن رنجهای تبعید فصل مشترک میان او و دیگر نویسندگان تبعیدی است.
تبعید واژهای آشنای جامعهی امروزی است، واژهای که شکل و ساختار خودش را به صورت پیچیده و گاهاً نامحسوس در جامعهی مدرن امروزی پیدا میکند. تبعید تحمیلی است، اجباری که انسان را از زادگاهش دو ر میسازد . به نوعی تن دادن به زندگی اجباری و پذیرفتن شرایط جدیدی است که چندان از آن راضی نیستی. تبعید با اینکه اصطلاحاً خودخواسته است، اما به نوعی انسان معاصر را از درون خودش و از زوایای پیچیدهی زندگیاش رها میسازد. هر چه قدر انسان تبعیدی حساستر باشد، این حس جداشدگی او را آزردهخاطرتر می سازد.
ادوارد سعید در کتاب تأملاتی بر تبعید می نویسد : تبعید به طرز غریبی انسان را به فکر کردن در مورد تجربههای وحشتناکاش وا میدارد. تبعید یک شکاف غیر قابل ترمیم است که به اجبار میان انسان و سرزمین مادریاش ایجاد میشود، این شکاف میان شخص، میان فرد و سرزمین مادری ایجاد میشود و غم همیشگیاش هرگز نمیتواند ترمیم گردد. در حالی که ادبیات و تاریخ، لحظههای شگفتانگیز، عاشقانه، افتخارساز و حتی پیروزی را در زندگیهای در تبعید ثبت کردهاند، اما هیچکدام نتوانستهاند تلاشی موفق برای غالب شدن به اندوه جاودانهی این جدایی داشته باشند. با اینحال ادوارد سعید بر این باور است که تجربههای ناب در تبعید همیشه با فقدان چیزهایی که پشت سر ماندهاند، دیده نمیشوند. این تبعید از دید ادوارد سعید باعث خلق آثاری شگفتانگیز در ادبیات و علوم انسانی شدهاست و در عین حال به ماهیت تلخ تبعید دامن زده است.
تبعید بسیاری از نویسندگان و شاعران ایرانی که عموماً به اجبار از سرزمین مادری شان صورت گرفتهاست نیز با وجود همهی ناهمواریها موجب گسترش نسبی ادبیات بومی ایران در کشورهای دیگر شدهاست. با اینکه این گسترش چندان محسوس نیست، اما توانسته است ادبیات داخل ایران را از فضای بومی به یک محیط غیر بومی وارد کند و به نوعی بازگوی شرایط مردمان در ایران باشد. تنها مشکل این نوع از ادبیات گسترده نبودن مخاطب در میان دیگر کشورها و به زبانهای دیگر است.
اما مسلما مطابق همانی که سعید مینویسد خیلی از این تبعیدهای اجباری تکهای از روح انسانی را با خود برده است و ادبیات راه تسلای آناست. با اینکه سعید تبعید را نقش فعالی در خلق ادبیات میداند، در مورد نویسندگان اجباری تبعید ناخواسته به مؤلفهای تبدیل شدهاست که گاهاً مانع از رشد نویسندهی تبعیدی میشود.
مشخصاً نمی توان مؤلفههای خاصی را برای آسیب شناسی نویسندهی تبعیدی از محیط حقیقی و ادبیات تبعید در نظر گرفت، اما نگاهی به نسلهای گذشتهی نویسندگان در تبعید، به نوعی عقب راندهشدن از جامعهی داخل ایران و در عین حال تلاش نویسندگان تبعیدی برای ارتباط با مخاطب داخل است. در طول چند دههی گذشته به نوعی شاهد پیشرفت در این ارتباط در میان نویسندگان تبعیدی بودهایم، اما این ارتباط لزوماً ارتباط قوی و ساختاری نبودهاست، بلکه ارتباطی ماهوی و شکننده بودهاست که بنا به هر شرایط خاص سیاسی، انعطاف پیدا کرده و کمتر یا بیشتر شدهاست. برای مثال ارتباط بسیاری از نویسندگان در داخل ایران به دلیل مسألهی سانسور و سختگیریهای دولت گذشته با مخاطب عام داخل ایران کم شدهاست. این مسئله به خصوص در مورد نویسندگان تبعیدی جزو مخالفان حکومت، صحت بیشتر ی دارد، چرا که خیل عظیمی از این نویسندگان به دلیل مشکل سانسور و دولت نمیتوانند آثار خود را به داخل ایران برسانند و ازاین رو مخاطب خاص در داخل ایران کمتر به آثارنوشته شده در خارج روی میآورند. بر عکس هرگاه که زمینه برای ارتباط نویسنده با مخاطب بهتر فراهم شدهاست، تعامل میان این دو افزایش یافته است.
دلیل دیگر آسیب پذیری در پیدایش مخاطب این است که در ایران به طور کلی سرانهی کتاب خوانی در آن در مقایسه با کشورهای دیگر پایین است، همین خود نیز دلیل محکم تری برای عدم خواندهشدن کتابهای در خارج از ایران میشود، زمانی که میانگین خرید کتاب و کتابخوانی به طور عمومی پایین است، مسلما بر مخاطب آثار خارج از ایران، تاثیر بیشتری میگذارد.
عامل دیگر که گاهاً موجب سرخوردگی و یا عدم رشد نویسندگان تبعیدی میشود، سختیهای زندگی در مهاجرت، نوشتن تحت شرایط سخت زندگی، کار کردن و تن دادن به کارهای غیر مرتبط و در نهایت تلاش مضاعف برای بازگشت به محیط نوشتن است.
گرچه که مسالهی امرار معاش به نوعی میان همهی نویسندگان مشترک است، و حتی بسیاری از نویسندگان داخل ایران هم با این مسئله درگیر هستند، اما نیاز مبرم به معاش در غربت با فاصلهگرفتن از جامعهی ادبی و ادبیات با هم پیوند میخورد. برای نویسندهی تبعیدی، تنش مستمری میان خواست او برای نوشتن و در عین حال اجبار به گذراندن زندگی با شرایط کاملا متفاوت وجود دارد. به این ترتیب نویسندهی تبعیدی نه تنها ناخواسته از محیط ادبی بومی رانده میشود، بلکه این اجبار در امرار معاش سرخوردگی را در او پدید میآورد که با عدم تعامل با محیط بومی، شدت بیشتری مییابد.
عامل دیگر؛ پراکندگی جغرافیایی نویسندگان تبعیدی است. این مسئله به خصوص در مورد نسل اول نویسندگان تبعیدی بیشتر صحت دارد، چرا که خیلی از این نویسندگان در کشورهای مختلف پراکنده شدهاند. این مشکل گرچه به نظر میرسد که در نویسندگان نسل سوم کمتر است، امروزه به مدد اینترنت و فضای ارتباطهای مجازی، به نوعی معضل ارتباط جغرافیایی حل شدهاست؛ اما این فضاها تا به امروز نتوانسته است نقش قابل توجه و موثری را در ارتباط میان مخاطب و نویسندهی تبعیدی بازی کند.
با این حال هنوز به دلیل پراکندگی جغرافیایی بسیاری از نویسندگان که در کشورهای غیر اروپایی و یا آمریکا زندگی نمیکنند، تبادل چندانی به صورت حضور موثر نمیتوانند در حلقههای ادبی خارج از کشور داشته باشند، همین عامل مانع از ارتباط و تعامل نویسندگان با یکدیگر میشود .
از سوی دیگر مسئلهی رساندن آثار به دست مخاطب خود در ناکامی دریافتن مخاطب خاص در جامعهی ایرانی موثر بودهاست. نشرهایی که هر کدام به دلیل مسائل و مشکلات مالی پشتکار لازم برای چاپ و توسعهی آثار را نداشتهاند، البته این معضل نیز با حضور انتشار الکترونیکی کم کم راه روشنتری را پیدا میکند؛ گرچه که هنوز توسعهی این نشر و دغدغهی رساندن آن به دست مخاطب، جای خود را در میان ناشران نیافته است .به دلیل اینکه هنوز بسیاری از مخاطبان فرم سنتی و قدیمی کتاب را ترجیح میدهند، اکثر ناشران چاپ کتاب را ترجیح میدهند. عدم توانایی مالی برخی از نویسندگان تبعیدی برای چاپ کتاب و عدم حمایت برخی از ناشران از این نویسندگان، عامل دیگری برای کندی چاپ و نشر آثار در تبعید شدهاست.
عامل دیگر پس زده شدن و دشواری تعامل با نویسندگان، ترجمه و یا حتی تعامل نوشتاری و ترجمه میان نویسندگان ایرانی و نویسندگان سایر کشورهاست. با وجود تعداد زیاد نویسندگان ایرانی درخارج ازکشور، ادبیات ایران هنوز به آن شکل گستردهای که نویسندگان از ایران خارج شدهاست، به تعامل با دیگر کشورها نپرداخته است. آثار ترجمه شده، گرچه در سالهای اخیر رشد زیادی داشتهاند اما هنوز شکاف عمیقی برای بسط و توسعهی ادبیات ایران به چشم میخورد. کم بودن تعامل با ادبیات جهانی و سختی تعامل با ادبیات داخل ایران از معضلات درک و انتقال و درنهایت گسترش ادبیات در غربت بوده است .
مجموع این عوامل به علاوهی عوامل دیگری که در توضیح مفصلتر در حوصلهی این مقاله نمیگنجد، بر آسیب پذیری ادبیات ایران در تبعید تاثیر گذاشته است. خیلی از مخاطبان، بسیاری از آثار نویسندگان در تبعید را بعد از مرگ آنها خواندهاند، نویسندگان زیادی هم هستند که بر عکس به زبان دیگر مجبور شدهاند بنویسند، اما به همین دلیل مخاطب خود را در زبان فارسی نیافتهاند.
بازبینی چالشهای نویسندگان در تبعید ازآنجایی اهمیت دارد که راه را برای برون رفت از آسیب پذیری و مرگهای زودرس و گاهی خودخواسته نویسندگان در تبعید هموار میکند. هر نویسندهای سرمایهی ادبی ادبیات یک کشور است که بدون شک فقدانش تاثیرگذار خواهد بود. گرچه که ذات نوشتن چه در داخل و چه در خارج از ایران و حتی در میان نویسندگان غیرایرانی سختی نوشتن است، اما با شناسایی راه های برون رفت از این چالشها میتوان مخاطب را با نویسنده آشتی داد و ارتباط قوی میان نویسندهی ایرانی در تبعید با مخاطب داخل ایران برقرار کرد، ارتباطی که بدون شک میتواند از رنج نویسندهی تبعیدی بکاهد و مرهمی برای درمان روزهای غربت باشد .
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia