وضعیت قرمز، یار مهربان
دور سفره نشستهایم و شام میخوریم. تلویزیون تشییع جنازهی شهدا را نشانمیدهد.
UA-28790306-1
صفحه را انتخاب کنید
مهسا معین | ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دور سفره نشستهایم و شام میخوریم. تلویزیون تشییع جنازهی شهدا را نشانمیدهد.
عزت گوشهگیر | ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
ساعت کلیسا چند ضربه زد وقتی که از خانه بیـرون آمـدم .
ناصر پویش | ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
پایش را روی پایم گذاشته بود. فشار میداد و همه حواسش به من بود
مهدی رودسری | ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
«تقدیم به فرامرز اصلانی که ناگاه گذشت و این قصهی همین گذشتن است»
فاطمه دریکوند | ۱۸ اسفند ۱۴۰۲
ریتم کند و سنگین آهنگ، سرد و چسبناک بر پوستم مینشیند
سیدعلی سیدالنگی | ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
با تنِ خسته از کوهنوردی به خانه آمد. کلید را توی قفلِ در چرخاند
: مهسا معین | ۹ بهمن ۱۴۰۲
زن به چشمهای درشت سگ خیره شد. نگاه سگ داغ بود انگار که تب داشته باشد.
, دانیل کاراسیک : نرگس اوجانی | ۲۶ دی ۱۴۰۲
برندهی جایزهی ادبی سیبیسی سال ۲۰۱۲ برای بهترین داستان کوتاه
آفاق شوهانی | ۲۸ آذر ۱۴۰۲
قرار ما ساعت هفت بود. بیست دقیقه به هفت از کنار درختان نارون گذشتم.
پوروین محسنی آزاد | ۹ آبان ۱۴۰۲
معدن به شکل نیم تنهی هزارآستین با ترکیبات شیمیایی تودرتو
مهسا معین | ۱۸ مهر ۱۴۰۲
با همه زورم افتادهام روی ماشین و سخت تلاش میکنم
رضا نجفی | ۱۱ مهر ۱۴۰۲
«من پیرمردی اسپانیایی هستم؛ ساکن کوردبا یا همان قرطبه شما
جنی بویچوک : نرگس اوجانی | ۱۰ مهر ۱۴۰۲
نویسنده: جنی بویچوک(۱)
مترجم: نرگس اوجانی
خشونت آرام
نسترن خسور | ۲ شهریور ۱۴۰۲
آمده بود. نه، حالا که خوب فکر میکنم از مدتها قبل هم، آنجا کز کرده بود
مهسا معین | ۲ مرداد ۱۴۰۲
«محل شهادت: سوسنگرد»
خورشید چشمانم را کور کرده بود یا اشکآور زده بودند؟ جیغ زدم: «چشمام چشمام!» کسی دستم را گرفت. کسی دستم را کشید.
فرمیسک فیروزی | ۱۸ تیر ۱۴۰۲
یک ماه بود که وضعیت شهر و مردمان شهر از حالت عادی خارج شده بود.
بنفشه