یادداشتی در مورد شیوهی بیان فردی
سبک مفهوم گستردهای دارد بهگونهای که میتوان آنرا در بیرون از ادبیات هم بهکاربرد، مثلاً سبک لباس پوشیدن، گفتارآدمها، راهرفتن آدمها، رانندگیکردن، غذاخوردن و… پس بدون اتصاف به اسم یا صفتی معانی متعددی دارد. من دراینجا صفت ادبی را به دنبال آن میآورم تا تکلیف خود و خواننده را روشن کرده باشم. با این وجود بازهم “سبک” مفهومی سیال و جدالانگیز است وحتی بعضی آن را بدیهی و بینیاز از تعریف میدانند. امروزمفهوم ادبی سبک یا مفهوم سبک درادبیات، متاثر از نظریهها و نگرش خاص نویسندگان است. اما تردیدی نیست که سبک با مفهوم “تفاوت” زاده میشود. مفهوم تفاوت هم به “فردیت” شاعر برمیگردد. تفاوت و فردیت خود در زبان و”گزینش” شاعراز زبان نمود مییابد. پس سبک شاعرنمود فردیت اوست و اساس سبک برشخصی شدن زبان و ظهورفردیت استواراست. در اینجا شاعر در مقابل زبان که نظام گستردهایاست که امکان تولید ساختارهای بینهایت را فراهم میکند، قرارمیگیرد که بنابر افق ذهنی، ذوق وسلیقه، تفکر، خلقیات و درون و ناخودآگاهاش دست به انتخاب و گزینش میزند. پس فردیت و شخصیشدگی زبان در مفهوم سبک (شعر) بسیار اساسیاست. درمورد واژه “ادبی” باید گفت هراندازه که معتقد سرسخت فرمالیسم باشیم نمیتوان نگرش و خلقیات وعواطف شاعر را درنظر نگرفت و اصولاً راه به جایی نمی برد. فرمالیسم اثر ادبی را به زبان تقلیل میدهد به این معنی که اثرادبی واقعیتی صرف مادی است که از کلمات ساخته شده است ازاین روی “فرمالیسم ادبیات را معادل سبک قرارمی دهد” (فالر:۸) در این دیدگاه ادبیّت وعوامل صوری و زبانی نقش اصلی را دارد که در تعریف و مفهوم سبک ادبی، فرمالیستها واژه “انحراف” و”نُرم” را آوردهاند و سبک را به معنی انحراف از نرم میدانند(همان:۱۲) استاد شفیعی هم به پیروی از فرمالیستها در تعریف سبک بر همین “انحراف” و”نرم” تاکید دارد. وی مینویسد: “سبک یعنی انحراف از نرم.” ازاین روی هیچ سبکی(شاعری) را جز از طریق مقایسهی نرم و درجه انحراف آن از نرم نمیتوان تشخیص داد. ایشان به درستی میگویند در مطالعهی “نُرم” و”انحراف از نرم” بودن یا نبودن یک عنصر یا چندعنصر آنقدر اهمیت ندارد که “بسامد” آن عنصر. منظوراستاد این است که در شناخت و تحلیل سبک یک شاعر هرانحرافی عنصر سبکی نخواهدبود مگر آنکه تکرارشده باشد آن هم به کرات درآثار یک شاعر. برای مثال بنده درهنگام مطالعه شعرآقای باباچاهی متوجه شدم که آوردن و یا اشاره به عبارات و اشعاری که به نوعی تبدیل به مَثَلِ سایر شدهاند در اشعار باباچاهی یک مشخصهی سبکی است چون در اشعار ایشان تکرارشده است. در اینکه سبک ادبی همان هنجار و نرم است تردیدی باز وجود ندارد اما در مورد مفهوم “ادبیّت” در نگاه فرمالیستها نظرمن و پرسش من براین است که آیا مجموعهی مختصات و هرآنچه را که منجربه زایش”ادبیّت” متن میشود و در ذات زبان وجود داشته باشد چه کسی آن را به متن میدهد وعطا میکند؟ مگرنه اینکه شاعر و آفرینندهی متن به آن بخشیده است؟ این شاعر و مولف است که این نقش را ایجاد میکند پس شاعر دارای هویت وفردیت واحد ویگانهای است که متفاوت ازدیگرشاعران است. شخصی شدگی زبان وفردیت بخشی ازخودسبک شاعراست، شاعری که به تناسب این فردیت درمیان امکانات گسترده زبان (درسطوح آوایی، دستوری، معنایی و ادبی) دست به گزینش میزند. من در اینجا و در تحلیل سبک فردی شاعر یک سطح دیگر را که باوردارم که نقش مهمی دارد اضافه میکنم : “سطح عاطفی زبان”.
نمیتوان زمینه وشرایطی را که گوینده وشاعر درآن قرارگرفته درنظرنگرفت. یعنی موقعیت گفتار یا بافت واقتضای کلام که خود راهمیشه برشاعر تحمیل می کند و در شکلگیری نهایی شعر موثراست. موقعیت و زمینه یا شرایطی که شاعر درآن دست به آفرینش میزند همان بافت موقعیتی نامیده میشود که عواطف واحساسات برای شاعر نقش مهم تری دارد تا دیگر آفرینشگران کلامی. بحث سبک شناسی جنسیت را هم باید دراین راستا مورد مطالعه قرارداد.
ازطرفی مفهوم سبک با تکرار و تداوم ارتباط تنگاتنگی دارد. “سبک اصولا زمانی هویت پیدا میکند که تکرار و تداوم عناصرصوری، محتوایی درسخن یک گوینده محسوس باشد… لازمهی شکلگیری سبک وجود بسامد بالای مشخصههای سبکساز است” هرشاعری درطول زندگی حرفهای شاعرانهاش عادات زبانی خاصی پیدا میکند وبه عناصر زبانی و یا واژگان، صفات، حروف، ترکیبات، افعال، تصاویر، و… خاصی علاقه پیدا میکند که ریشه درشخصیت، ذوق وسلیقه فردی، خلقیات و ناخودآگاه او دارد . او مطابق این مختصات فردی خود درنظام زبان دست به گزینش میزند و حتی آن را ازآن ِ خود میکند و زبان فردی خود را انتخاب میکند که تنها مختص به اومی شود. حال یک خواننده با مطالعه اشعار او به این زبان ویژه پی میبرد و به اصطلاح شناختی از سبک شاعر به دست میآورد. دیگر آن که گزینش ِ شاعر هم آگاهانه و هم ناآگاهانه است وتحت تاثیر عواملی مختلفی است که گفته شد. گفتیم که سبک آنی اتفاق نمیافتد بلکه تدریجی و حاصل تکرار و تداوم است. سبک در مراحل آغازین به صورت تقلید و ناهمواری زبانی خود را مثلا دراشعار یک تازهکار نشان میدهد بعد با تمرین واستمرار و تجربه پا به مرحلهای میگذارد که دیگر کمتر میتوان ردّ پای شاعران دیگر را درشعر او مشاهده کرد پس ازآن به مرحلهی استقلال واستقرار میرسد. دیگر هویتّ ادبی او شکل گرفته. پس میتوان گفت دستیابی به سبک یعنی کسب استقلال، هرچند تاثیرپذیری درمراحل زندگی یک شاعر همواره وجود دارد اما به گونهای نیست که به استقلال وهویت ادبیاش آسیب بزند. پرداختن به مفهوم سبک در شعر امروز بخشی ازدغدغه فردی من است زیرا شعر پساشاملویی امروز در کناربحران ارتباط مخاطب با مشکل عدم استقلال و نداشتن شناسنامهی ادبی(سبک واحد و یکّه)روبه رو است. در مواردی خواننده براین گمان میشود که گویا سراینده وشاعرهمهی این شعرها، یک شخص واحد است. البته من باورندارم که نتوان درمورد فردی که شاعرحرفهای است دست به تحلیل سبک اشعارش زد. شاعر یعنی سبک وسبک یعنی متفاوت بودن. تفاوت یعنی استقلال و حضور داشتن. شاعر بدون سبک یک پاردوکس است. زیرا هویت ادبی و شناسنامهی ادبی یک شاعر سبک اوست، سبکی که دارای مختصات زبانی، ادبی، معنایی وبلاغی مشخص است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید