آلن دو باتن: دوست داشتم با «آلبرتینِ» پروست ملاقات کنم
گفتوگو: نیویورک تایمز، از مجموعهی By the Book
آلن دو باتن، نویسندهی معروف سوئیسی کتابهای فلسفی نظیر «چگونه به سکس، بیشتر بیندیشیم»، در این مصاحبه اذعان میکند که در جوانی، بسیار تحت تاثیر این ادعای کیرکهگارد قرار گرفته بوده که «فقط نوشتههای افراد اعدام شده را میخوانده است.»
تا کنون چندین کتاب از آلن دو باتن، از جمله «هنر سیر و سفر» توسط گلی امامی به فارسی برگردانده شده است.
الان چه کتابی روی پاتختیتان است؟
این روزها دارم “زونا”، آخرین کتاب جف دایر را که یکی از نویسندگان محبوب معاصرم است، میخوانم. بنیاد و اساس بحث کتاب، بی نهایت کسالتآور به نظر میرسد – یک مقاله دربارهی فیلم “استاکر” تارکوفسکی – اما خوشبختانه، درست مثل اغلب آثار دایر، این کتاب به چیزی جز خود خالق اثر؛ یعنی عقدهها، ترسها و احساسات جنونآمیز غیرمجازش نمیپردازد.
آخرین اثر واقعا عظیمی که خواندید کدام کتاب بود؟
من چنانکه قابل پیشبینی است، همچنان اسیر “در جستوجوی زمان از دست رفته” مارسل پروست هستم. این رمان آنقدر غنی است که پتانسیلِ این را دارد که دو فرد سرسپردهی پروست به دلایلی کاملا متفاوت به آن عشق بورزند. برخی مهمانیهای شام را دوست دارند، برخی تاریخ هنر را، برخی حسادت را و برخی دختران جوان نوبالغ را. پروستی که توجه مرا به خود جلب میکند، مقالهنویسی است که به انگیزهها و عواطف شخصیتهایش از منظر روانشناختی، بر اساس دیدگاههای هوشمندانه و جنجالی (و تعقل خشک و مرگبار) فیلسوفان بزرگ فرانسوی نظیر پاسکال، لاروشه فوکالد و استندال مینگرد.
ژانر ادبی محبوب شما کدام است؟ تا به حال، لذتِ خواندن آثار ممنوعه را تجربه کردهاید؟
من شیفتهی مقالهام؛ ژانری که نسبت به ژانرهای کتاب تاریخی و رمان، کمتر تعریف شده است. نوع مقالاتی که مد نظر من است، مضامین فلسفی را با لحنی صمیمی، انسانی، غیرمعمول و مؤثر شرح میدهند. بیشتر احساس میکنید که قرار است با یک دوست آشنا شوید، نه یک مضمون فلسفی. از جمله مقالاتی که عاشقشان هستم میتوانم به نوشتههای امرسون، تورو، ویرجینیا وولف، دانلد وینیکات، سیریل کانلی، جوزف برادسکی، لارنس وشلر، میلان کوندرا، جولیان بارنز، آدام گوپنیک و نیکلسون بیکر اشاره کنم.
اخیرا کتاب فلسفی خوبی به تورتان خورده است؟
بدبینی بیمارگونه و دلپذیر آرتور شوپنهاور در “حکمت زندگی” برای من بسیار تسلی بخش بود. «میتوانیم به هستیمان به عنوان اپیزودی بیهوده و آزاردهنده که در میان آرامش خوشایندِ نیستی رخ داده است، نگاه کنیم.» این چیزیست که او در این کتاب به ما میگوید. و اینکه: «میتوان دربارهی این زندگی چنین گفت: امروزش بد است و هر روزش بدتر از دیروز خواهد بود، تا اینکه بدتریناش در کل زمانها رخ دهد.» این پیشداوری اشتباه مخصوص زمانهی ماست که فکر میکنیم تنها راه دلخوش کردن یک فرد این است که به او حرفی خوشایند بزنیم. اظهار عقایدی که به شکل اغراقآمیزی تراژیک باشند، در زمینه بسیار بهتر جواب میدهد!
اگر میشد که از رئیس جمهور آمریکا بخواهید کتابی را بخواند، چه کتابی را پیشنهاد میکردید؟ در مورد نخست وزیر بریتانیا چطور؟
رئیس جمهور شما در این خصوص، مورد پیچیدهای محسوب میشود؛ مردی احساساتی، شجاع و سخنور و در عین حال، یک پروفسور حقوق که سختکوش و عملگراست و زبان نیشداری دارد. من میخواهم طرف مقابل را ضعیف کنم، بنابراین دلم میخواهد کتابهایی را مقابل او قرار دهم که خواندن آنها بتواند آنچه را که به نظرم بهترین انگیزههای اوست، تقویت کند. او را به خصوص در مجاورت با ویتمن و تورو، دو صدای بزرگ نمایندهی انسانیت، جرأت و آزادیخواهی آمریکا نگاه میداشتم. و اما در مورد نخست وزیر بریتانیا، او فورا باید آثار جان لاک و تامس هابز را بخواند و موارد مربوط به قانون اساسی را از منظری تاریخی مطالعه کند.
کتابهای محبوب دوران کودکیتان کدامها بودند؟ در این میان، شخصیت یا قهرمان محبوبتان کدام بود؟
من بچهی بسیار کتاب نخوانی بودم، از آن بچههایی که پدر و مادرها مطمئناند که اهل مطالعه نیستند. “لِگو” همه چیز من بود و البته کتابهای کاربردی مثل «داخل یک پایگاه هستهای چه میگذرد». تا اوایل دوران نوجوانی به کتاب خواندن رونیاوردم و در نهایت، کتاب قدرتمندی چون «ناتور دشت» سلینجر مرا راه انداخت! تا ۱۶ سالگی دیگر به خصوص در بحر فلسفه غرق شده بودم. بسیار تحت تاثیر این ادعای کیرکهگارد قرار گرفته بودم که میگفت میخواهد فقط «نوشتههای افراد اعدام شده» را بخواند.
در دوران دانشجویی چه کتابهایی بیشترین تاثیر را بر شما گذاشتند؟
آثار رولان بارت، اندیشمند فرانسوی چه در آن دوران و چه از بسیاری نظرها تا همین الان هم بیشترین تاثیر را بر من گذاشته است. من شیوههای رویکرد غیر مستقیم او به موضوعات بسیار جامع (نظیر عشق، مفهوم ادبیات، عکاسی) را ابداع و ابتکاری بزرگ میدانم. مقالهی Camera Lucida (اتاق روشن) که او در باب عکاسی نوشته است، میتواند به عنوان الگویی برای مقالات بسیار دقیق و در عین حال، شخصی در نظر گرفته شود. بدون خواندن کتاب “سخن عاشق” او هیچگاه نمیتوانستم نخستین کتابم، “در باب عشق” را بنویسم. بارت به من جسارت و ابداع در سطح ساختار را آموخت.
آخرین کتابی که شما را به گریه انداخت، کدام کتاب بود؟
هر بار «ببری که به صرف چای آمد»، قصهی دلپذیری را که یودیت کر برای کودکان نوشته است میخوانم نزدیک است اشکم جاری شود. این قصهی ببری است که به طور کاملا غیرمنتظره به هنگام صرف چای در خانهی دختری به نام سوفی و مادرش ظاهر میشود. شما انتظار دارید که آنها وحشت کنند، اما آنها این اتفاق را کاملا به دست سرنوشتشان میسپارند – و واکنش آنها میتواند به شکلی ظریف ما را به برخورد انعطافپذیر و خوش مشربانه با چالشهای غیرمنتظرهی زندگی دعوت کند.
وقتی کتاب عالی «خوردن حیوانات»، اثر جاناتان سفران فوئر را خواندم، نسبت به صنایع غذایی احساس خشم شدیدی به من دست داد.
و آخرین کتابی که به خندهتان واداشت؟
اخیرا کتاب غیرداستانی مصوری به نام «داستان تخت» را که نوشتهی روانکاوی بریتانیایی به نام فیلیپا پریست، برای خواندن به دست گرفتهام. این کتاب به واقع بهترین کتاب تک جلدیست که تا کنون در حوزهی تحلیل روانشناختی خواندهام. کتاب، با تحلیلهای یک مرد و تلاشهایش برای حل مشکلاتی که با مادرش و دوست دخترش پیدا کرده است، پیش میرود. همراه شدنِ تصاویر و همچنین شرح تصویرهای جانکو گرات، این کتاب را بسیار جذاب ساخته و در عین حال، در تمام لحظاتش اثر بسیار دقیق و تاملبرانگیزی است.
آخرین کتابی که به خشمتان آورد، کدام بود؟
وقتی کتاب عالی «خوردن حیوانات»، اثر جاناتان سفران فوئر را خواندم، نسبت به صنایع غذایی احساس خشم شدیدی به من دست داد. حالا که چند سالی از زمانی که آن کتاب را خواندم میگذرد، بسیار مستاصل و نگران شدهام از اینکه میبینم چگونه با وجودی که آدم تحت تاثیر یک کتاب قرار میگیرد، باز هم در مورد خشمی که به او دست میدهد، هیچ کاری نمیکند و این همان واقعیت ترسناکِ بی فایده باقی ماندنِ کتابها در دستهای خوانندگان دمدمی مزاجشان است.
اگر میتوانستید با نویسندهای از میان زندگان یا مردگان ملاقاتی داشته باشید، او چه کسی میتوانست باشد؟ دلتان میخواست دربارهاش چه چیزی را بفهمید؟
دوست داشتم میتوانستم به دیدن جان راسکین بروم، نویسندهای که تاثیری بسیار عمیق بر من گذاشته و دیدگاههای عجیب و غریباش دربارهی جامعهی ایدهآل، مرا به طور کامل تحت تاثیر خود قرار داده است. او سرشار از حس اندوه، آزردگی، تنهایی و درک نشدن بود. اگر چنین دیداری میسر میشد، تمام تلاشم را به کار میبستم که با او دوست شوم.
و در نهایت، اگر میتوانستید با شخصیتی داستانی ملاقاتی داشته باشید، او چه کسی میبود؟
«آلبرتین» در اثر مارسل پروست، که از دید من یک زن شایسته است که حالتهای پسرانه دارد، نه اینکه هرمافرودیت باشد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.