آیا تمامی روزنههای ایران برای حمله ایالات متحده بستهاند؟
دونالد ترامپ دستور داد تا حملات سایبری به سیستمهای کامپیوتری ایران و علی الخصوص در زمینه هدایت پرتاب موشکی تشدید شود. این خبر در تاریخ ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۹ توسط روزنامه واشنگتن پست منتشر شد. بعد از انتشار این خبر مقامات مرتبط ایرانی اظهار داشتند: “رسانهها از صحت حمله سایبری ادعایی به ایران پرسیدند. باید بگوئیم که مدتهاست ما با تروریسم سایبری مثل “استاکسنت” و یکجانبهگرایی”مثل تحریمها” مواجهیم. نه یک حمله، بلکه در سال گذشته ۳۳ میلیون حمله را با سپر دژفا خنثی کردهایم. حمله موفقی از آنها صورت نگرفته، هرچند تلاشهای زیادی میکنند.
طرح دژفا، سپر امنیتی شبکه ملی اطلاعات که همراه با توسعه فناوری از حریم شخصی افراد محافظت میکند و هدف آن مقابله با حملات سایبری، حمایت از تداوم خدمات دیجیتال، جلوگیری از کلاهبرداری، نشر اطلاعات و شناسایی بدافزارهاست”.
یک کارشناس مسائل اینترنتی توضیح داد که سپر دژفا چیست و ایران چطور از آن استفاده می کند:
“سپر دفاعی دژفا سال پیش افتتاح شده و توانسته در مقابل حملات سایبری بایستد اما نکته جالب این است که سال گذشته یعنی قبل از آغاز به کار این سیستم ، سیستمهای دفاعی سایبری توانستند یک میلیون حمله را شناسایی کرده و دفع کنند و این در حالیست که سپر دفاعی دژفا موفق شدهاست ۳۳ میلیون حمله را شناسایی و دفع نماید و این نشانه پیشرفت عالی در این زمینه است. دژفا، ده زیر مجموعه مختلف دارد در حوزههای مختلف سایبری، حملات را شناسایی و دفع می کند از ویروسها گرفته تا بدافزارها و سیستمهای کنترل بر شبکههای آی پی کشورکه در زیر ساختها مورد استفاده قرار می گیرند”. حملات سایبری به دستههای مختلف تقسیم می شود. حملات اکتیو و پسیو. حملات اکتیو به آن دسته از حملاتی گفته می شود که عامل مهاجم سعی می کند سیستمهای شبکههای کامپیوتری را تغییر بدهد و به آن نفوذ کند که در این صورت برای کسانی که به آنها حمله شدهاست، آشکار می گردد. حملات پسیو به صورتی است که قربانی متوجه حمله نمی شود و هدف مهاجم نیز استخراج اطلاعات است. مدلهای دیگر سینتکتیک هستند که ورمها ، ویروسها و تروجانها حمله می کنند و برای عموم آشناترند. مدل دیگر سیمانتیک است که در واقع قربانی را با اطلاعات نادرست و یا تغییر اطلاعات درست گمراه می کند و در واقع قربانی را فریب می دهد. در خصوص حملات سایبری ایالات متحده معروفترین آن استاکس نت است که در سال ۲۰۱۰ اتفاق افتاد و فیلم مستندی هم در ارتباط با آن ساخته شده بود. استاکس نت در واقع زیرساختهای سیستمهای هسته ای ایران را هدف گرفته بود. و در بخش سخت افزار با تغییر سیستمها سرعت آن کم و زیاد و مستهلک می شد. استاکس نت شناسایی و از حملات آن جلوگیری شد اما در کل آسیبهایی را به سیستمها وارد کرد. این سیستمها توسط اسرائیل و ایالات متحده طراحی شدهاند. به نظر می رسد که استاکس نت نیز با یک فلش به داخل سیستمهای هسته ای ایران وارد شده بود. اما در کل، ایالات متحده به غیر از این موضوعات یک پروژه دیگر هم دارد با نام نیتروزئوس که در همین فیلم مستند نیز در خصوص آن صحبت شدهاست. ایالات متحده مدعی است که با این سیستم می تواند تمامی زیرساختهای یک کشور از جمله سیستمهای آب و برق را مختل کند که این مسئله ای کاملا جدی است. جنگهایی که در حال حاضر در حال شکل گیری است دیگر از سمت جنگهای فیزیکی بیرون آمده و به سمت جنگهای سایبری پیش می رود که مسلما هزینههای کمتری دارد. خیلیها بر این اعتقادند که جنگهای جهانی بعدی، جنگهای سایبری است. بنابراین این موضوع مهمی است که کشور بتواند از خود در مقابل این حملات دفاع کند. ایران هم یکی از کشورهای برجسته در زمینه سایبری است و گفته می شود که ایران ارتش سایبری دارد اما در داخل کشور وجود این ارتش تایید نشدهاست. در داخل کشور ایران می گویند که تنها بر روی سیستمهای دفاعی تمرکز می کنیم. در ارتباط با زیر ساختها هم ، همانطور که پیشتر به آن اشاره شد، سیستمهای کنترلی است که یکسری سخت افزار دارند که در زیر ساختها به کار می روند. بخش انرژی، شبکههای مالی، شبکههای ارتباطی و حمل و نقل، زیر ساختهای مهمی هستند که ممکن است در معرض حمله سایبری قرار بگیرند. اما بر اساس مطلبی که از سوی وزارتخانه مرتبط با ارتباطات ایران منتشر شدهاست، ایالات متحده نمی تواند به این سیستمهایی که برای کنترل زیر ساختها استفاده می شود آسیب برساند. با قدرت سایبری که ایران دارد نمی توان پیش بینی کرد که ایالات متحده تا چه حد می تواند به کشور آسیب بزند. اخیرا خبر مبنی بر اینکه به سامانه موشکی حمله کرده و آسیب زدهاند نیز توسط ایران رد شدهاست. اما آمریکاییها از چه روشهایی را برای حمله سایبری به ایران استفاده می کنند؟ ابزارهای مورد استفاده آنها چیست؟ آیا می توان انتظار داشت که حملات سایبری به ایران افزایش یابد و سوالات بسیار دیگری که در این زمینه بروز می کند. یک کارشناس مسائل امنیت سایبری در پاسخ به این سوالات اظهار داشت: “در هر صورت تمامی ابزارهای فناوری اطلاعات در غرب ساخته شدهاست. همه ماشینها، یک ساختار واحد دارند که در ایالات متحده و یا اطراف آن ساخته شدهاند. فکر نمی کنم، ایران از سیستمی استفاده می کند که به طور چشمگیری با آنچه در غرب ساخته شدهاست، فرق داشته باشد. در ارتباط با حمله از آنجا که طراحی یکسان است پس روشها هم یکی می شوند. اولا استفاده از سیستمهای آسیب دیده و یا به طور اتفاقی در ساختار تجهیزات قرار گرفته اند. ثانیا بخش اعظم هک کردنها ، هک شدن ماشین نیست بلکه فردی است که آنرا هدایت و کنترل می کند”. به گفته این کارشناس سخن ممکن است در خصوص حمله ویروسی باشد که در حملات سایبری رخ می دهد. کاربران کم و بیش با تجربه تری وجود دارند، افرادی هستند که نامههای ناشناس را باز می کنند. اگر ماشین در آن سیستم نباشد یعنی جایی که باید قرار بگیرد، هدایت گر ساختار مهم می تواند اطلاعات را با احتساب هدف سطح پایین دریافت کند. در واقع وقتی سخن در خصوص حملات سایبری است، درابتدا یک میدانی برای اجرای آنها تعریف شدهاست. کامپیوترهای آسیب دیده در اثر حمله سایبری که نزدیک شبکههای لازم قرار داشتند. بعد از آن نوبت فناوری، متخصصین و سرعت کار آنهاست. مسئله در گستردگی حمله سایبری نیست، بلکه در معقول بودن حمله است. حمله در هزاران کانال اتفاق می افتد و این ضامن پیروزی نیست. برای موفقیت باید یک آسیب واقعی اتفاق بیافتد. گستردگی حملات، گستردگی تلاشهاست. حملاتی طراحی می شوند که در واقع هدف آزمایش مقاومت تجهیزات و بدست آوردن اطلاعات از دستگاههاست که تا چه اندازه قابلیت دفاع دارند. به گفته کارشناس مذکور در خصوص جمع آوری اطلاعات مربوط به ایجاد ساختار دفاع در مقابل دشمن است تا بتوان در آینده اقدام نمود. در واقع تاسیسات مهم کاملا محافظت می شوند، زمانی که آنها با شبکههای جهان دیگر در ارتباط نیستند. شرایطی هست که طی آنها نمی توان اقدامات بعدی را انجام داد. وقتی سیستم به شبکه جهانی متصل نباشد، در واقع امکان آسیب رساندن هم وجود ندارد. یا اینکه افراد شخصا به سیستم آسیب برسانند و از آنجاییکه که شاید ایالات متحده ماموری در ایران ندارد، در این صورت امکان آسیب رسانی فیزیکی به سیستم وجود نخواهد داشت. ضمن صحبت در خصوص امکان افزایش حملات سایبری به ایران، این کارشناس مسائل امنیت سایبری خاطر نشان می کند که در حمله لازم نیست که حتما نوع آسیب را فهمید در واقع سخن در خصوص حمله رباتها و یا تلاش برای تغییر و یا تشکیل یک نظر اجتماعی است. اغلب حملات سایبری در واقع حمله به یک زیرساخت نیست، بلکه سرکوب از طریق رسانهها و سایتها است. بدین ترتیب برنامههای جنگ اطلاعاتی می توانند کامل شوند. در این طرح آنها می توانند حملاتی را سعی در بلوکه کردن، توقف و چگونگی کار سیستم، توسعه و بسط دهند و سپس بر اعضا نفوذ کنند.
گزینههای ایران: تعلیق برجام یا خروج از NPT؟
رئیس کمیته هسته ای مجلس بیان داشت که در صورت پایان مهلت کشورهای عضو برجام در فرصت ۶۰ روزه ، پروتکل الحاقی را به حالت تعلیق در می آوریم. این مقام ایرانی به بی اراده گی اروپا برای حفظ توافقنامه برجام اشاره کرده و افزود: حفظ توافقنامه برجام به صورت فعلی به نفع اروپاست اما آنها نمیخواهند برای این موضوع هزینه دهند بلکه میخواهند ایران را کنترل کنند و از سوی دیگر سودی هم از توافقنامه برجام به ایران نرسانند. رئیس کمیته هستهای مجلس تاکید نمود: در صورتی که کشورهای باقی مانده در توافقنامه برجام در مهلت باقی مانده اقدامات لازم را انجام ندهند، پروتکل الحاقی را که به عنوان پشت قباله توافقنامه برجام داوطلبانه اجرایی کردیم به حالت تعلیق درمی آوریم، در همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تجدید نظر میکنیم و خروج از NPT را در دستور مطالعه قرار میدهیم. اما آیا به تعلیق درآوردن بندهای الحاقی توافقنامه برجام در این شرایط به نفع ایران است؟ آیا این موضوع ایالات متحده و شرکایش را بیشتر از پیش تحریک نخواهد کرد؟
متخصص مسائل آسیای مرکزی و قفقاز و روسیه ، پژوهشگر در زمینه مسائل هسته ای، روابط ایالات متحده و ایران در توضیح این مسئله اظهار داشت: “ایران اجرای برخی از تعهدات خود در توافقنامه برجام را به حالت تعلیق در آورده و یا به عبارتی از تعهدات خود کم کردهاست. به این خاطر که ایالات متحده در واقع فشار زیادی را بر ایران به دلیل اعمال تحریمها وارد کردهاست. در اولین دوره ۶۰ روزه و گذشت ۴۰ روز آن، اعلام کرد که سرعت غنی سازی اورانیوم را افزایش می دهد و یک مازاد بر سیصد کیلو اورانیوم غنی شده را که طبق توافقنامه برجام یا باید به کشور ثالث فروخته و یا با اورانیوم طبیعی مبادله کند، دیگر این کار را نخواهد کرد و عملا ذخایر خود را افزایش می دهد. چون آمریکاییها خرید هرگونه اورانیوم از ایران را تحریم کرده بودند. نکته دیگر هم در خصوص ذخایر آب سنگین اراک است که طبق توافقنامه برجام ۱۳۰ تن در سال را شامل می شود و ایران اعلام کرد که دیگر به آن پایبند نخواهد بود و این مازاد بر آب سنگین که آمریکاییها فروش آنرا نیز تحریم کرده اند، تولید آن توسط ایران ادامه خواهد یافت. چون نقشه ایالات متحده این بود که هم غنی سازی و هم تولید آب سنگین را در ایران متوقف نماید. ایران در مقابله با این حرکت اعلام کرد که دیگر به این دو بند مطرح در توافقنامه برجام پاینبد نخواهد بود و بر اساس بند ۳۶ توافقنامه برجام که این حق را به ایران داده است که اگر تحریمهای جدیدی علیه ایران به بهانه مسائل هسته ای وضع شود ، جمهوری اسلامی می تواند برخی از تعهدات و یا کل آنرا به حالت تعلیق درآورد. در نتیجه این اقدام نه تنها خطرناک نبوده بلکه یک مقابله است در برابر فشار ایالات متحده و تحت نظر آژانس بین المللی انرژی هسته ای است. اینطور نیست که ایران نظارت آژانس را ملغی نماید . بنابراین بهتر است که دنیا بر ایالات متحده فشار بیاورد که هم اولا از توافقنامه برجام خارج شده و هم ثانیا اقداماتی را انجام داده است که دیگر کشورها را مجبور کرده است اورانیوم غنی شده ایران و آب سنگین را نه مبادله کرده و نه از ایران بخرند. پس این اقدامات ماجراجویانه از طرف ایالات متحده است و کشورهایی مانند روسیه ، چین و اتحادیه اروپا اگر مایلند که توافقنامه برجام باقی بماند باید به ایالات متحده فشار بیاورند. کلیه این کارها در ۶۰ روز بعدی که پس از این ۲۰ روزباقی مانده اول تعیین شده است، در کنترل و نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای انجام می شود و با این نیت انجام می شود که هر زمان آنها تجدید نظر کرده و تحریمها را لغو نمایند، ایران بلافاصله به توافقنامه برجام بازمی گردد. پس این بدان معنا نیست که ایران توافقنامه برجام را کنار گذاشته و یا می خواهد از آن خارج شود. در توضیح این مسئله که بررسی خروج از ان پی تی یا قرارداد منع گسترش تسلیحات هسته ای توسط ایران که یک قرارداد پایه و مادر است، تا چه اندازه منطقی و درست به نظر می رسد، باید اذعان داشت که ایران در حال حاضر قدرت ساخت سلاح هسته ای را دارد اما مایل به ساخت نیست. چون این سلاح را خلاف باورها و اعتقادات اسلامی می داند و از طرف دیگر نقش تحریک کنندگی و جنایتی است که کشورهای دارنده هسته ای آنرا به کار می گیرند. جمهوری اسلامی ایران سلاح هسته ای را به عنوان موضوعی در صدر توافقنامه برجام نه الان و نه در آینده هم نمی سازد و در این زمینه تعهد داده است. بنابراین موضوع ساخت سلاح هسته ای از طرف ایران منتفی است اما بدین معنا نیست که نمی تواند بسازد. تمام امکانات ساخت وجود دارد اما آنرا بر اساس اعتقادات و باورها و همچنین بر اساس سیاستهایی که ضد انسانیت است نخواهد ساخت. ایران به دنبال منع اشاعه سلاح هسته ای و استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است. در این موضوع که آیا زمانی از توافق ان پی تی خارج خواهد شد، باید در نظر داشت که ان پی تی یک پیمان پایه و مادر است و اگر ایران می گوید که ” انرژی هسته ای، حق مسلم ماست” ، براساس همین پیمان است. چراکه برای همه کشورها استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز را مجاز دانسته و در ماده ۲ آن به صراحت ذکر شده است. اینکه ایران چه زمانی از ان پی تی خارج می شود متصور نیست. در مجموع ایران حتی از توافقنامه برجام هم نمی خواهد خارج شود به غیر از اینکه مجبور شود. در واقع کشورهایی که مسئولیت خود در توافقنامه برجام را انجام نمی دهند ، ایران را نیز مجبور به ترک این توافقنامه نمایند. فعلا ایران برنامه ای برای این کار ندارد و فقط بخشهایی از تعهدات خود را بر اساس ماده ۳۶ را به تعلیق در آورده است.
اوضاع پیرامون جمهوری اسلامی ایران و روابط آن با ایالات متحده در ماههای اخیر بصورت افت و خیز سینوسی – افت، صعود ، صعود و افت جریان دارد. ماه ژوئن داغ، زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده برای ضربه زدن به ایران آماده شده بود جایش را به ژوئیه ملایم داد. ۱۶ ژوئیه رئیس جمهور ایالات متحده در نشست دولت در کاخ سفید اعلام کرد که پیشرفت بزرگی در رابطه با ایران حاصل شده است:«خواهیم دید چه اتفاقی خواهد افتاد. ما به پیشرفت بزرگی دست یافتیم». منظور مذاکرات رسمی ایالات متحده با ایران در خصوص حیطه وسیعی از مسائل بود. در ایران نیز امکان مذاکرات و موضوع مذاکرات مورد بحث قرار گرفت. اما هنوز سه روز از آن زمان نگذشته بود که ۱۹ ماه ژوئیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نفتکش «استنا ایمپرو» تحت پرچم انگلستان را توقیف کرد. هیچ کس شکی ندارد که این پاسخ آینهواری به توقیف نفتکش «گریس ۱» توسط بریتانیا در روز چهارم ژوئیه بود که حامل ۲ میلیون بشکه محصولات نفتی برای دولت سوریه بشار اسد بود. در این رابطه انگلیسیها از بهانه رسمی برخوردار بودند، کشتی نفتکش در راه سوریه، کشوری که تحت تحریمهای اتحادیه اروپا قرار دارد، بود. بریتانیا هم هنوز از اتحادیه اروپا خارج نشده است. علاوه برآن، انگلیسیها حاضر به آزاد کردن نفتکش بودند در صورتیکه وارد بندر سوریه نشود و اما قابل درک است که سپاه پاسداران در ناحیه تنگه هرمز بیش از دو هفته به انتظار عبور تانکر انگلیسی نشسته بود. توقیف تانکر انگلیسی پاسخ متقابل به توقیف نفتکش ایرانی است. اینگونه عملیات جوابیه صحیح در حقوق بینالمللی بخوبی، آشناست. اقدامات دولت ایران در مقابله با جنگ اقتصادی غیرقانونی و توقیف تانکرهای نفتی نمونه ای از این مقررات و اصول است و قوانین بینالمللی اساس آن را تشکیل میدهند. تصمیم ایران در توقیف نفتکش انگلیسی از یکسو نشانگر آن است که ایرانیهای مغرور و مستقل نمی توانند با انگیزههای انگلیسی کنار بیایند و آنها را بی پاسخ بگذارند. از سوی دیگر تصمیم ایران در این رابطه در شرایط کنونی چندان منطقی نیست. توقیف نفتکش «استنا ایمپرو» میتواند حامل دو پیامد منفی برای ایران باشد. اولا این نوع عملیات میتواند بریتانیا و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا (فرانسه، آلمان که از لندن حمایت کردند) را به تشدید فشار بر ایران سوق بدهند. تا کنون بریتانیا، فرانسه و آلمان از تهران در مقابله سیاسی – اقتصادی آن کشور با ایالات متحده حمایت میکردند، اگر کشورهای اتحادیه اروپا از ایستادگی در مقابل فشار ایالات متحده بر ایران خودداری کنند، این امر زیانهای عظیمی برای ایران ببار خواهد آورد و احتمال آن خواهد رفت که توافقنامه برجام فرو بپاشد. دوما در صورت تشدید «جنگ تانکرها»، ایالات متحده ممکن است جواب اینگونه عملیات ایران در تنگه هرمز را با عملیات نظامی بدهد. همه می دانند که ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است اگر ایالات متحده مانع از صادرات نفت آن کشور شود. البته در اینجا صحبتی از عملیات زمینی ایالات متحده و متحدان آن در میان نیست. اما نمی توان ضربات هوایی و موشکی به تأسیسات نیروی دریایی ایران را از نظر دور داشت. سواحل شمالی تنگه هرمز به ایران تعلق دارد و سواحل جنوبی آن به امارات متحده عربی و عمان. عرض قابل کشتیرانی آن در جاهایی از ۳۴ کیلومتر بیشتر نیست و این امر بستن آن را آسان میکند. بریتانیا با توجه به اوضاع در آن منطقه، پیشنهاد کرد عملیات نظامی – دریایی تحت رهبری اتحادیه اروپا برای تأمین امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز اجرایی شود که فرانسه، ایتالیا و دانمارک از این ایده حمایت کردند. این درحالی است که آنها میدانند هرگونه مأموریت نظارت و گشتزنی از سوی آنها باید در هماهنگی فشرده با ایالات متحده انجام شود. ایالات متحده نیز ایده گشتزنی در خلیج فارس را تحت عنوان Sentinel اعلام کرده است. به احتمال قرین به یقین، لندن و واشنگتن برنامههای خود را در این خصوص هماهنگ خواهند کرد. در عین حال کشورهای غربی این موضوع را رد میکنند که گویا آنها با ایجاد اتحادیههای نظامی – دریایی قصد انجام عملیات علیه ایران را دارند. اما آشکار است که امکان نظارت به عقیده آمریکاییها باید با حضور نیروی بحد کافی قوی همراه باشد. با توجه به تمرکز نیروهای ایالات متحده و بریتانیا در منطقه خلیج فارس می توان دست به قضاوت زد. رویهمرفته حدود ۳۵ هزار نظامی آمریکایی بطور دائمی در خلیج فارس مستقر هستند، از جمله در کویت، حدود ۱۳ هزار و ۵۰۰ نفر، در قطر ۸ هزار و عربستان سعودی ۹ هزار و در بحرین ۴ هزار نظامی امریکایی مستقر هستند. افزون بر آن برای اجرای عملیات در خلیج فارس، می توان از دو گروه ناو ضربتی هواپیمابر استفاده کرد که ۵ هزار نظامی و ۸۰ جنگنده در این ناوها قرار دارند.تعداد کل خدمه هر یک از این گروهها ۱۵-۱۲ هزار نفر است. ایالات متحده میتواند از بیش از ۷۰۰ هواپیمای جنگی و ۴۰ هواپیمای حامل موشکهای بالدار، زیردریایی اتمی و شناورها(رویهمرفته ۶۰۰ موشک بالدار دریاپایه) استفاده کند. دفاع از آنها درمقابل حملات موشکی توسط سامانههای پدافند هوایی مستقر در اسرائیل، عراق، اردن، عربستان و کویت ممکن خواهد شد. ایالات متحده میتواند از بمبافکن «ب-۲آ» که در پایگاه هوایی دیگو گارسیا در اقیانوس هند مستقر است برای ضربه زدن به زیرساخت مجتمع هستهای ایران و نیروی هوای آن کشور استفاده کند. بریتانیا نیز در این منطقه حضور نظامی دارد. پایگاه دریایی بریتانیا در بحرین است. هفت شنارو جنگی در آنجا مستقر هستند. شناور موشکی «کنت» نیز در راه رسیدن به خلیج فارس است. قرار است زیردریایی اتمی « Estute» نیز به آنجا اعزام شود که می تواند موشکهای بالدار و ضد کشتی را پرتاب کند. چنین قدرتنمایی دریایی از سطح نیاز تأمین امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز فراتر می رود. مارک اسپر وزیر دفاع ایالات متحده اعلام کرد که نیروهای مسلح ایالات متحده هر چه لازم باشد در دریا و هوا برای تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس و تنگه هرمز به انجام خواهد رساند. رئیس جمهور ایران اعلام نمود:”به هیچکس اجازه تشدید بی نظمی در خلیج فارس و تنگه هرمز را نمی دهیم. ما بدنبال تنش و درگیری نظامی نیستیم و آنچه تا بحال انجام دادهایم جوابی به نقض مقررات از سوی طرف دیگر بوده است”. البته وجود نیروهای نظامی در چنین سطحی در خلیج فارس علاوه بر قدرتنمایی می تواند به درگیری تصادفی بین نیروهای ایران و غرب فرا روید. نتیجه چنین تصادم احتمالی با در نظرداشت واکنش منفی ایران نسبت به ایجاد ائتلاف نظامی برای تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس می تواند درگیری جدی باشد. حضور نظامی در خلیج فارس نه تنها باعث تأمین امنیت کشتیرانی در آن منطقه نمی شود بلکه قیمت حمل و نقل محصولات نفتی را افزایش خواهد داد. در این رابطه برخورد سیاسی- دیپلماتیک ضروری است و نه نظامی. روسیه مفهوم امنیت جمعی در ناحیه خلیج فارس را پیشنهاد کرد. این مفهوم سازماندهی امنیت کشتیرانی توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس، از جمله ایران و عراق و کشورهای روسیه، چین،ایالات متحده و اتحادیه اروپا، هند و دیگر کشورهای ذینفع را در نظر میگیرد. حالا باید دید کدام یک از شرکت کنندگان در بازی نظامی – سیاسی در خلیج فارس حاضر به بحث در باره پیشنهاد روسیه هستند؟ بلندپروازیهای بازیگران منطقه ای و خارج از منطقه ای در تضاد نظامی – سیاسی، اقتصادی، دینی، قومی و ایدئولوژیکی فراتر از واقعیات عینی و تأمین امنیت جمعی در منطقه است. هم اکنون در منطقه خلیج فارس، تضاد و درگیریها بین کشورها (در وهله نخست بین ایران و باقی کشورها) زمینه را برای درگیریهای مسلحانه آماده می سازد. از اینرو بعید است پیشنهاد مهم روسیه پاسخ مناسبی دریافت کند. البته قابل درک است که کار روی اجرایی شدن چنین ایدهای سالها وقت خواهد برد. اما اگر امروز، رفع بحران در روابط ایران و ایالات متحده مهمترین مسأله در اجرایی شدن این پیشنهاد است، همانا حل و فصل این مسأله پیش شرطی برای کار سازنده در ایجاد امنیت جمعی در خلیج فارس خواهد بود.
یک اندیشکده برجسته ایالات متحده با رد ادعاهای مقامهای ایالات متحده درباره تاثیر تحریمهای حداکثری بر نقش منطقهای ایران گزارش داد: نفوذ منطقهای ایران تغییری که نکرده بلکه گسترش یافته است. تارنمای اندیشکده «شورای آتلانتیک» جمعه شب ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۹ در یادداشتی نوشت: نفوذ منطقهای ایران به رغم تحریمهای ایالات متحده گسترش یافته است. در این یادداشت که به قلم «کِنِت کاتسمن» کارشناس امور ایران در «سرویس خدمات کنگره» ایالات متحده نگاشته شده، آمده است: دولت ایالات متحده خروج خود از توافقنامه هستهای برجام را با این بهانه توجیه کرد که برداشته شدن تحریمها براساس این توافق، باعث تقویت توان ایران برای اعمال نفوذ در منطقه شده است. کاتسمن افزود: به گفته دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده و سایر مقامهای این کشور خروج از توافق هستهای و بازگرداندن تحریمها موجب اعمال سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران شده و مانع از دستیابی این کشور به منابع مالی، سلاح و آموزش شبکه گستردهای از متحدان و گروههای نیابتیاش میشود. رئیس جمهور ایالات متحده ادعا کرده که بازگرداندن تحریمها، ایران را تبدیل به «کشوری بسیار متفاوت» کرده است. او و سایر مقامهای آمریکایی مدعی هستند تحریمها از جمله لغو معافیتهای خرید نفت اقتصاد ایران را نابود کرده و سبب کاهش حضور منطقهای ایران شده است. اندیشکده «شورای آتلانتیک» در ادامه یادداشت «کِنِت کاتسمن» کارشناس امور ایران در «سرویس خدمات کنگره» ایالات متحده تایید کرد که آمار و دادهها نشان میدهد که تاثیرات اقتصادی تحریمها لزوما به معنای کسب دستاوردهای اقتصادی برای سیاست ایالات متحده نیست. کاتسمن به روند صعودی نفوذ منطقهای ایران در سالهای گذشته و تطبیق آن با اظهارات مسئولان پرداخت و افزود: اگر تحریم به معنای تغییر رفتار منطقهای ایران بود نفوذ این کشور در خاورمیانه باید در فاصله سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ کاهش مییافت. این درحالی است که رخدادها و روندها عکس این قضیه را نشان میدهد. اندیشکده «شورای آتلانتیک» ابتدا به پرونده سوریه اشاره کرد و ادامه داد: ایران در سال ۲۰۱۳ و در دوره تحریمهای شدید اقتصادی توانست در جنگ سوریه نقش ایفا کرده و اقدام قاطعی انجام دهد تا نظام بشار اسد قدرت را حفظ کند. به نوشته شورای آتلانتیک، ایران در سال ۲۰۱۴ نیز با وجود تحریمهای بینالمللی توانست در عراق نقش داشته و به جلوگیری از پیشروی داعش کمک کند. این اندیشکده آمریکایی در پایان نتیجهگیری کرد، مقامهای دولت ترامپ در سال ۲۰۱۹ مدعی شدند که فشار حداکثری باعث کاهش نفوذ منطقهای ایران شده است. آنها مشخصا به گزارشهایی اشاره میکردند که در آنها ادعا میشد حزب الله لبنان به محدودیتهای مالی اذعان کرده و خواستار کمکهای مردمی شده است. اما هیچ قرینهای وجود ندارد که نشان دهد قابلیتها یا عزم حزب الله برای کمک به اسد تغییر کرده باشد. جایگاه ایران در عراق، یمن و جاهای دیگر در واقعیت تغییر نکرده است.
در ماههای اخیر اوضاع در خلیج فارس بطور محسوس متشنج شده است. متشنج شدن دوباره اوضاع در منطقه در بهار امسال و پس از آن آغاز شد که ایالات متحده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را نیروی تروریستی اعلام کرد و در پاسخ ایران فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده در خاور میانه (سنتکام) را سازمان تروریستی دانست. تنش در روابط واشنگتن و تهران پس از حمله به نفتکشها در دریای عمان که واشنگتن تهران را در به دست داشتن در آن متهم کرده و سرنگونی یک پهپاد جاسوسی ایالات متحده توسط ایران شدیدتر شد. کلاً روند رو به وخامت گرائیدن روابط ایالات متحده و ایران در واقع پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ آغاز شده است. رئیس جمهور ایالات متحده در ماه مه سال گذشته از توافقنامه برجام خارج شده و ایران را به برهم زدن ثبات در منطقه و حمایت از تروریسم جهانی متهم کرد و به دنبال آن تحریمهای واشنگتن علیه ایران احیا و تشدید شدند. رهبران ایران در پاسخ ضمن رد این اتهامات قول داده اند در برابر فشار واشنگتن تسلیم نشده و به دنبال کردن خط مشی سیاسی مستقل خود ادامه دهند. ایالات متحده تلاش می کند دیگر کشورها نیز ایران را تحریم کنند. طی روزهای اخیر کارشناسان به طور جدی درباه این موضوع بحث می کنند که روسیه دارای یک سلاح قدرتمند است که می تواند در تقابل با ایالات متحده در موضوع ایران از آن استفاده کند و این سلاح توسعه مکانیزم اینستکس و کمک به ایران از جمله در صادارت محصولات نفتی است. در واقع منابع انرژی روسیه نیز تحت تحریمهای نفتی ایالات متحده است و از طرف دیگر روسیه به لحاظ صادرکننده خارج از اوپک، به عبارتی خودش صادرکننده نفت است و یکی از رقبای تجاری ایران در صادرات نفت می باشد. اینکه که ساز و کاری طراحی شود که بتواند با ایران مبادلات خود در قالب تهاتر را انجام دهد، امکان پذیر است. مثل روشهایی که ایران با اروپا انجام می دهد، با روسیه و چین نیز انجام دهد. ولی اینکه تا چه حد می تواند کار آمد باشد، درهاله ای از ابهام قرار دارد. به این دلیل که سیستمهای مالی کاملا تحت اختیار ایالات متحده قرار دارد. از اینرو در این مورد گمانه زنیهای بسیاری نمی توان انجام داد و باید دید در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. اینستکس که اروپا آنرا طراحی کرده است، سازه کاری است که تا کنون اجرایی نشده است و بخاطر تحریمات نیز جزئیات زیادی از آن اعلام نشده است. موضوع مهم که به عنوان مثال روسیه بخواهد به این ساز و کار بپیوندد، به صورت اجرایی این ساز و کار تا چه اندازه می تواند کارآیی داشته باشد. به نظر می رسد که اینستکس یک بستر تهاتر است، یعنی پولی که قرار است در قبال فروش نفت برگردد، تهاتر شود. این موضوع به پتانسیل یک شرکت برمیگردد که با چه میزان سرمایه می تواند این کار را انجام دهد. به هر حال هر چقدر حجم افزایش می یابد، راههای تحریمی آن نیز افزایش می یابد. به این معنی که در این جنگ تحریمی که وجود دارد، تا حدودی کار سخت است و باید به صورت اجرایی دیده شود که چه اتفاقاتی روی میدهد. نکته دیگر این است، هنگامی که روسیه از سرمایه گذاری خارجی استفاده می کند، ممکن است خیلی محافظه کارانه عملا کند که البته این محافظه کاری بسیار کمتر از اروپا خواهد بود.
مارک اسپر، وزیر دفاع جدید ایالات متحده که اخیرا به این سمت منصوب شده، اعلام کرد ایالات متحده خواهان ادامه روند افزایش تنش در منطقه خلیج فارس نیست و برای مذاکرات بدون پیش شرط با ایران آماده است. مارک اسپر به خبرنگاران گفت:” ما خواهان قرار گرفتن در چنان وضعی نیستیم که تحریکات و تصرف کشتیها رخ داده و تنش افرایش یابد. ما تلاش می کنیم تنش زدایی صورت بگیرد. وزیر دفاع جدید ایالات متحده به عنوان نمونه توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق توسط مقامات بریتانیا و توقیف نفتکش بریتانیایی توسط ایران راذکر کرده و خاطرنشان کرد:” ما می خواهیم از چنین اوضاعی دوری کنیم”. مارک اسپر افزود:” علامت ما به ایران بسیار روشن و واضح است. ما خواهان دیدار و گفتگو در هر زمان و در هرجایی بدون پیش شرط درباره چگونگی بازگشت به مذاکرات هستیم” پیشتر دونالد ترامپ، رئیس جمهور و مایکل پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده نیز برای مذاکرات با جمهوری اسلامی بدون پیش شرط ابراز آمادگی کرده بودند اما موضوع چنین مذاکره ای رضایت تهران را تامین نمی کند چون ترامپ خواستار امضای توافقنامه جدیدی با ایران به جای توافقنامه برجام است. تنش در روابط واشنگتن و تهران پس از حمله به نفتکشها در دریای عمان که واشنگتن تهران را در به دست داشتن در آن متهم کرده و سرنگونی یک پهپاد جاسوسی ایالات متحده توسط ایران شدیدتر شد. کلاً روند رو به وخامت گرائیدن روابط ایالات متحده و ایران در واقع پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ آغاز شده است. رئیس جمهور ایالات متحده در ماه مه سال گذشته از توافقنامه برجام خارج شد و ایران را به برهم زدن ثبات در منطقه متهم کرد و به دنبال آن تحریمهای واشنگتن علیه ایران احیا و تشدید شدند. ایالات متحده تلاش می کند دیگر کشورها نیز ایران را تحریم کنند.
توافق هستهای ایران و قدرتهای بزرگ جهان که به آن برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) هم گفته میشود، سال ۲۰۱۵ میان ایران و کشورهای عضو گروه ۱+۵ متشکل از ایلات متحده، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین، پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به علاوه آلمان منعقد شد. برپایه این توافق، در برابر محدود شدن برنامه هستهای ایران، تحریمهای اعمال شده علیه این کشور لغو یا تعلیق شد.
به نقل از سخنان سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، ایران باید بخشی از راه حل مشکلات امنیتی در خاورمیانه باشد و نباید ایران را به عنوان مقصر همه آنچه که در منطقه اتفاق می افتد، دانست. لاوروف در مصاحبه با رسانههای آمریکای لاتین گفت: “ایران کشوری است که باید بخشی از راه حل مشکلات منطقه باشد و نه به عنوان عامل اصلی همه آنچه که در منطقه اتفاق می افتد، محسوب شود. ما بیش از ۱۰ سال است، این ایده را مطرح می کنیم که کشورهای خلیج فارس (به عنوان مثال اعراب و ایران) باید به اعتماد، شفافیت در حوزه نظامی با حمایت اتحادیۀ عرب (اتحادیۀ کشورهای عربی)، سازمان همکاری اسلامی و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد دست یابند”. به گفته وی، “خط مقابله ای وجود دارد که ایران را مقصر اصلی همه آنچه که در سوریه، در سرزمینهای فلسطینی، در یمن و یا در کشورهای همسایه رخ می دهد، محسوب می کند.”لاوروف در ادامه تصریح کرد: “این (خط مقابله) نمی تواند مشکلی را حل کند. با ایران باید به گفتگو پرداخت”.
گفتنی است، در طی ماه گذشته بحران نفت کشها در خلیج فارس تشدید شده است. پیش از این جرمیهانت، وزیر امور خارجه انگلیس ایران را تهدید کرد که اگر از رها سازی نفتکش بریتانیا خودداری کند آنگاه لندن پاسخ سختی به ایران خواهد داد. جرمیهانت، وزیر امور خارجه بریتانیا اعلام کرد که اگر تهران نفتکش بریتانیایی را که توقیف کرده است را رها نسازد، آنگاه لندن آماده است تا اقدامات تلافی جویانه علیه ایران انجام دهد.