انقلاب خمر سرخ در دهه ۱۹۷۰ در کامبوج – بخش ۱
بخش نخست
واشنگتن و سران برخی از کشورها در اروپای غربی و شبکههای بزرگ خبری این کشورها به همه اعلام داشتند که جنبش خمر سرخ بیش از ۲ میلیون از مردم کامبوج را پس از پیروزیاش در طول یک مدت نسبتاً کوتاه، قتلعام کرده است. آیا ادعای غرب تا چه حد به حقیقت نزدیک است؟
تحریف کردن حقایق و خودسانسوری از مشخصات رسانههای بزرگ و وابسته به سرمایههای بزرگ غرب است. بدلیل این وابستگی آنها هرگز حاضر یا قادر به گفتن واقعیتها به مردم معمولی نیستند. این نوع رسانهها ماهها قبل از شروع هر واقعه بزرگ، مانند جنگ، تجاوز . . . نقششان آن است که با اختراع جعلیات و تبلیغات وسیع، ذهن بخش ناآگاه مردم جوامعشان را برای حملات نظامی قریبالوقوع برعلیه کشورها و جنبشهای مستقل و مترقی در جهان مستعد و آماده سازند. گرچه تمام طرح، شیوه عمل و زمان آغاز تمام عملیات موردنظرشان، تصمیماش از مدتها قبل در اتاق خاص کاخ سفید با شرکت نمایندگان با نفوذ مجلس سنا و کنگره بانضمام نمایندگان قوه اجرائیه یعنی وزارت دفاع، سازمان امنیت ملی (NSA) و سازمان سیاه گرفته شده است. جنگ و تجاوز نظامی آمریکا و برخی از کشورهای اروپائی در بیش از دو دهه اخیر به عراق، یوگسلاوی، افغانستان و بطور مکرر عراق (۲۰۰۱)، نمونههای انکارناپذیر نقش و ارتباط این نوع رسانهها با برنامههای جنگی دولت آمریکا و دولتهای دنبالهرو کشورهای بزرگ اروپا به سیاست جنگی واشنگتن است.
به یاد دارم در طول سالهای تحصیلاتم در انگلستان در مقطعی از دوران جنگ آمریکا در منطقه هندوچین، رسانههای غرب ناگهان و همزمان با آب و تاب خبر از وقوع نسلکشی و حتی هولوکاست در کامبوج به وسیله رژیم خمرسرخ را به گوش مردم غرب رساندند.
در اثبات ادعایشان تصویری از صدها جمجمه سر انسان که به ردیف و منظم بروی هم قرار گرفته بودند، در صدر سرصفحه نشریات روزانه و هفتگیشان به نمایش گذاشته بودند. تصویر مزبور قرار بود نشانهای از کشتار بیش از دو میلیون انسان در کامبوج به وسیله رژیم خمرسرخ بوده باشد، تعداد قربانیان در اغلب شبکههای پخش خبر، بیش از دو میلیون و نزدیک به سه میلیون تخمین زده شده بود، در حالی که کل جمعیت کشور کامبوج در آن زمان تقریبا هفت میلیون برآورد شده بود. از تعداد کشتاری که غرب به همه اعلام کرده بود، چنین نتیجه گرفته میشود که رژیم خمرسرخ در طول یک مدت کوتاه بیش از یک سوم مجموع جمعیت کشور کامبوج را باید قتلعام کرده باشد. در تمام طول جنگ آمریکا در ویتنام، کشور کامبوج همسایه غربی ویتنام هرگز از حملات زمینی و هوائی ارتش آمریکا در امان نبوده است. در واقع حجم خسارات و خرابیها ناشی از حملات نظامی ارتش آمریکا کمتر از خسارات وارده به ویتنام نبوده است. انعکاس حملات نظامی آمریکا به کامبوج در رسانههای غرب خیلی محدود و تحریف شده بود. حتی انتشار هرگونه خبر در سطح خیلی محدود باید از فیلتر خودسانسوری یا فیلتر «کمیته مخصوص سانسور اطلاعات مربوط به جنگ ارتش» عبور میکرد.
برای بعضی از افرد و گروههای مستقل قبول وقوع نسلکشی در سطح دو تا سه میلیون خیلی مشکل و غیرواقعی به نظم میرسید. در میان این نوع افراد برخی تحت تأثیر انگیزههای انسانی تصمیم گرفتند برای کشف واقعیتها از نزدیک، یک بار سفر پر مخاطره را به کامبوج به دوش بکشند.
تعدادی از شخصیتهای معتبر کشور فنلاند با پشتیبانی و همکاری دولت وقت این کشور به نام «هیئت تحقیقی فنلاند» به قصد بررسی رویدادها در کامبوج که غرب عنوان «هولوکاست دوم» به آن داده بود، به کشور کامبوج سفر کردند. این هیئت پس از پایان یک سفر سرتاسری در کامبوج، نتایج و برداشت سفرشان را از وقایع در کامبوج به صورت یک گزارش انتشار دادند. آنها در گزارششان اوضاع دوران جنگ در کامبوج را در دهه هفتاد به سه مرحله تقسیم کردند:
مرحله اول: ماه مارس سال ۶۹ تا آوریل ۱۹۷۵
«بمببارانهای هوائی آمریکا در سطح وسیع و کم سابقه و جنگهای داخلی به تحریک و کمک مالی آمریکا باعث شده بود که کشور کامبوج به یک خرابه کامل تبدیل شود. علیرغم تصویب لایحه خاتمه بمباران کامبوج از طرف کنگره و مجلس سنا آمریکا در ماه اوت ۱۹۷۳، واشنگتن بمبباران و کشتار مردم را تا هنگام پیروزی خمرسرخ در آوریل ۱۹۷۵ هم چنان ادامه داد.
مرحله دوم: آوریل ۱۹۸۵ تا ۱۹۷۸، دوره حکومت رژیم خمرسرخ
مرحله سوم: ۱۹۷۸ شکست و سقوط رژیم خمرسرخ.
مرحله اول: حملات زمینی و هوائی آمریکا به کامبوج از روز ۱۸ ماه مارس ۱۹۶۹ آغاز شد. بلافاصله پس از این حمله پرنس سیهانوک طی یک اطلاعیه صدای اعتراضی شدید دولتاش را به اطلاع مجامع بینالمللی میرساند، در اطلاعیه ذکر کرده بود. «حملات نظامی به کشور، بدون توقف ادامه دارد. بمبافکنها به طور عامدانه و مشخص مناطق روستایی و زمینهای کشاورزی کشورها را هدفگیری میکنند. قربانیان عمده این حملات بیرحمانه مردم بیدفاع در روستاها هستند و تعداد زیادی اطفال و زنان از قربانیان این حملات هستند».
سیهانوک در طی یک اطلاعیه جداگانه در خطاب به رسانههای بینالمللی از آنها میخواهد؛ «من از شما میخواهم که اعتراض شدید دولت ما را به بمباران سنگین و بیرحمانه ارتش آمریکا به گوش مردم جهان برسانید.»
واشنگتن از سیاست و مواضع سیهانوک در رابطه با کشور همسایه غربیاش ویتنام بسیار خشمگین بود. نوار مرزی این دو کشور نقش بسیار مهمی در ادامه جنگ جبهه آزادیبخش ملی ویتنام برعلیه ارتش ویتنام جنوبی و ارتش آمریکا داشت. واشنگتن در طول جنگ بارها به دولت سیهانوک اخطار داده بود که از عبور نیروهای جبهه آزادیبخش ملی بهداخل خاک کامبوج جلوگیری کند. به دو دلیل پذیرفتن و اجراء درخواست واشنگتن برای سیهانوک یک امر بسیار مشکل بود.
یک: سیهانوک به پیروی از سیاست مستقل ملی، حاضر نبود بهدرخواست واشنگتن که بیشتر جنبه التیماتوم برعلیه شخص او داشت سر تسلیم فرود آورد.
دوم: دولت کامبوج با توجه به موقعیت ضعیف همه جانبهاش، در تمام طول جنگ در ویتنام، هرگز توانائی کنترل نوار طولانی مرزهایش را با ویتنام نداشت. برای دولت کامبوج، مانع عبور افراد یک ارتش انقلابی بسیار منضبط و مصمم که ارتش قدرتمند آمریکا را به ستوه درآورده بود، یک امر کاملاً غیرممکن به نظر میرسید. واشنگتن که از امید همکاری و اطاعتِ دولت سیهانوک به اوامرش کاملاً ناامید شده بود، در ماه مارس ۱۹۶۹، نیکسون به ارتش فرمان حمله وسیع هوائی و زمینی به سراسر نوار مرزی کشور کامبوج و ویتنام را داد. بمبافکنهای عظیم B52 در طول یک سال به طور دائم خطوط مرزی این دو کشور را بمباران کردند. خوشبختانه ثمره این حملات برای سران واشنگتن ناامید کننده بود. واشنگتن از حملاتاش به کامبوج دو هدف را دنبال میکرد؛
یک، موقعیت دولت سیهانوک را هرچه بیشتر تضعیف کند، در نتیجه او را مجبور به تسلیم به درخواستهایش کند.
دوم، به خطوط حمل و نقل مرزی و ارتباطات دشمن، یعنی جبهه آزادیبخش ملی ویتنام ضربههای سنگین وارد کند. پس از آن که هر دو هدف واشنگتن با شکست مواجه شد، تصمیم گرفته شد که از طریق یکی از حربههای رایجشان، یعنی کودتای نظامی و روی کار آوردن دولتی که دلخواهشان است، جانشین دولت سیهانوک کنند.
سرانجام واشنگتن از طریق سازمان جاسوسی سیا و عوامل مزدور داخلی در ماه مارس ۱۹۷۰ موفق شد که با یک کودتای نظامی رژیم مترقی سیهانوک را سرنگون و یک افسر بسیار بدنام به نام لوننول را جانشین او کند. به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران در امور کامبوج، دوران حکومت دولت لوننول از سیاهترین ایام در طول تاریخ معاصر کشور کامبوج بوده است. رژیم کودتا از همان روزهای آغاز حکومتاش دست به کشتار عمومی مردم کامبوج بهخصوص مردم ویتنام جنوبی که به علت مشکلات فراوان ناشی از جنگ از ویتنام به کامبوج پناه آورده بودند، زد. در این راستا T.D. Alman در نشریه هفتگی گاردین هفتگی انگلیس نوشت: «فقط در یک مقطع رژیم لوننول بیش از پنجهزار از پناهندگان ویتنامی را در کامبوج قتلعام کرد. پس از کشتار، تعداد زیادی از اجساد را به رودخانهها انداختند. مطمئنا بسیاری از خبرنگاران عکسهائی از اجساد شناور برروی سطح آب در دست دارند. تعداد پناهندگان ویتنامی در کامبوج تا روزهای قبل از کودتا در حدود ۴۵۰ هزار نفر تخمین زده میشد. در یک زمان کوتاه پس از کودتا ۳۳۰ هزار نفر از آنها از ترس خطر کشته شدن و یا هر خطر دیگر با عجله به کشورهای هم جوار کامبوج، مانند چین، تایلند و ویتنام شمالی فرار کردند.»
مادامی که دولت کودتا بدون هیچ گونه تبعیض به کشتار و سرکوب مردم در شهرها و مناطق روستائی ادامه میداد، بمببارانهای هوائی ارتش آمریکا که تا قبل از کودتا فقط محدود به مناطق خطوط مرزی کامبوج – ویتنام شده بود، اکنون واشنگتن سراسر سرزمین کامبوج را هدف حملات هوائی بمبافکنهای B-52 نموده بود.
Charles Meyer یک شهروند فرانسوی است که سالهای طولانی در کامبوج زندگی کرده بود. او سالها دولت و مشاور سیاسی سیهانوک بود. در ضمن او یک محقق معتبر در امور کامبوج به شمار میرود. در یکی از آثارش به نام «در پشت تبسم خمر» در صفحه ۴۰۵ خرابیها و تلفات انسانی ناشی از حملات هوائی ارتش آمریکا را در کامبوج چنین توصیف میکند: «بمبافکنهای ارتش آمریکا کشور کامبوج را تبدیل به یک خرابه کامل کرده است. با بمبهای آتشزا و نپالم منابع تولیدی مهم و حیاتی، مانند مزارع برنج، جنگلها، کارخانهها . . . را کاملا منهدم کردهاند. هدفگیری تأسیسات غیرنظامی و منابع طبیعی کاملا غیرضروری بود.
هدف پنتاگون از حمله به این نوع اهداف غیرضروری، ایجاد قحطی، انهدام احتیاجات و امکانات اولیه مردم، مانند آب نوشیدنی، وسائل حمل و نقل، امکانات درمانی . . . و بوده است.»
«ادامه دارد»
انقلاب خمر سرخ در دهه ۱۹۷۰ در کامبوج – بخش ۲
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید