بگیر منو تا لهاش نکردم!
نوشته: یوری آونری
برگردان: م. سپهر | ونکوور
شهرگان: همه این صحنه را در مدرسه به یاد داریم. کودکی کم جثه در حال دعوا با بچه بزرگتر به دوستاناش ندا میدهد: «بگیر منو تا لهاش نکردم».
به نظر میرسد دولت ما (اسرائیل) نیز به همین شکل رفتار میکند. روزانه از کانالهای مختلف فریاد میکشند که هر لحظه ممکن است به ایران حمله کنند.
ایران در حال تولید بمب اتمی است. ما نباید اجازه دهیم چنین چیزی اتفاق بیفتد. پس آنها را با بمبهای خود خرد و خاکشیر خواهیم کرد.
بنیامین نتانیاهو در سخنرانیهای بیشمار خود، منجمله در افتتاحیه دورهی زمستانی کنست [مجلس اسرائیل] نیز همین را تکرارمی کند. اهود باراک نیز همین طور. هر مفسر محترمی هم (کسی مفسری غیرمحترم هم سراغ دارد؟) در همین باره قلم میزند. دستگاههای ارتباط جمعی هم بر شدت و غلظت آن میافزایند.
«هاآرتص» صفحه اول خود را با عکسهای هفت وزیر کلیدی («سبعه امنیتی») پر کرد که سه نفر آنها موافق و چهار نفر مخالف این حمله هستند.
یک ضرب المثل آلمانی میگوید: «انقلابهایی که از قبل اعلام میشوند اتفاق نخواهند افتاد». این در مورد جنگ هم صادق است.
مسائل هستهای زیر سانسور نظامی شدید قرار دارند. در واقع بسیار بسیار شدید. اما تاکنون این طور به نظر میرسد که دستگاه سانسور با لبخندی نرم نظارهگر امور است. پس بگذارید بچهها، منجمله نخستوزیر و وزیر دفاع (رؤسای اصلی دستگاه سانسور) به بازیشان ادامه دهند.
میر داگان Meir Dagan، رئیس محترم سابق موساد، به طور علنی با حمله مخالفت کرده و آن را «احمقانهترین فکری که تا حالا شنیده» ارزیابی کرده است. وی گفت که وظیفه دارد در برابر چنین ایدهای، به عنوان نقشهی نتانیاهو و باراک بایستد.
چهارشنبه گذشته مقادیر زیادی خبر درز کرد. اسرائیل یک موشک با برد ۵۰۰۰ کیلومتر که توان حمل کلاهک هستهای دارد را به آزمایش گذاشت. که از آن هدفی که میدانیم نیز دورتر است. و نیروی هوایی ما به تازگی تمرینهایی را در ساردینیا (Sardinia) ایتالیا، انجام داد که هر کس میداند فاصلهاش از اسرائیل حتی دورتر از هدفی است که میدانید. و پنجشنبه گذشته «فرماندهی جبهه داخلی» تمرینهایی در سطح تل آویو بزرگ ترتیب داد و همه صدای آژیرها را شنیدند. سراسر این کمدی حکایت از این دارد که قصهای در کار است. شاید برای ترساندن و منصرف کردن ایرانیها. شاید برای راندن امریکاییها به سوی اقدامات شدیدتر. شاید هم از قبل با آمریکا هماهنگ شده باشد. (اخباری هم از سوی انگلیس درز کرده که نیروی دریایی سلطنتی در حال تمرین برای پشتیبانی از امریکا در حمله به ایران است.).
این یک تاکتیک قدیمی اسرائیل است که مثلا ما به سیم آخر زدهایم، (مثل فریاد آن فروشنده در بازار که میگوید آتش به مالم زدم و به زیر قیمت میفروشم.) و دیگر به آمریکائیها گوش نمیدهیم. تنها بمباران خواهیم کرد، بمباران.
حال بگذارید لحظهای جدی فکر کنیم.
اسرائیل به ایران حمله نخواهد کرد. نقطه سر خط.
بعضی ها ممکن است فکر کنند که در این گمانه اغراق کردهام. و شاید حداقل باید میگفتم «احتمالا» یا «قریب به یقین» حمله نخواهدکرد.
نه این طور نیست. بیچون و چرا میگویم که: اسرائیل به ایران حمله نخواهد کرد.
از زمان وقایع سوئز در ۱۹۵۶ که آیزنهاور برای توقف حمله به مصر به اسرائیل اولتیماتوم داد دیگر اسرائیلیها در هیچ موردی از عملیات نظامی مهم بدون کسب رضایت قبلی آمریکا اقدام نکردهاند.
آمریکا تنها نقطه اتکای اسرائیل در دنیاست (شاید از فیجی، میکرونزیا و جزایر مارشال و پالو). تخریب این رابطه به منزلهی قطع شریان حیاتی ماست. برای اجرای آن باید بیشتر از یک کم دیوانه بود. در واقع باید جنونآسا دیوانه باشیم.
در ضمن اسرائیل توان جنگ بدون پشتیبانی آمریکا را ندارد. زیرا هواپیماها و بمبهای ما از آن جا میآید. در طی جنگ نیاز فراوانی به لوازم، وسایل یدکی و تجهیزات داریم. در جنگ یوک کیپور، کیسینجر یک «قطار هوایی» که ۲۴ ساعته به ما تجهیزات میرساند برقرار کرد. و آن جنگ در مقایسه با جنگ با ایران مثل رفتن به پیکنیک بود.
بگذارید نگاهی به نقشه بیاندازیم که در هر جنگی اولین قدم در تدارک آن است. اولین چیزی که جلب توجه میکند تنگهی هرمز است که یک سوم نفت دنیا که با کشتی حمل میشود از آن میگذرد. تقریبا تمام صادرات عربستان، امارات متحده، عراق و ایران میبایست از این تنگهی باریک عبور کند.
واژهی باریک هنوز حق مطلب را ادا نمیکند. کل عرض این آبراه ۳۵ کیلومتر است. به اندازهی فاصله غزه تا بیرشوا که هفتهی پیش راکتهای ابتدایی جهاد اسلامی آن را پیمود.
زمانی که اولین هواپیمای اسرائیل وارد حریم هوایی ایران شود تنگهی هرمز بسته خواهد شد. نیروی دریائی ایران زیادی قایق موشک انداز در اختیار دارد. اما احتیاجی به آنها نیز نیست. موشکهای مستقر در خشکی کافی هستند.
همین الان دنیا بر لبه پرتگاه اقتصادی قرار دارد. یونان به این کوچکی در خطر سقوط و با خود فرو بردن بخشهای مهمی از اقتصاد دنیاست. حذف حدود یک پنجم از نفت مصرفی ملل صنعتی فاجعهای غیرقابل تصور به بار خواهد آورد.
باز کردن این تنگه با توسل به زور به عملیات وسیع نظامی نیاز خواهد داشت. (منجمله «پیاده کردن سرباز در خشکی») که همه بدبیاریهای بزرگتری از عراق و افغانستان برای آمریکا به همراه خواهد داشت. آیا آمریکا توان مالی آن را دارد؟ آیا ناتو قادر به انجام آن است؟ اسرائیل هم که به تنهایی نمیتواند از پس این کار برآید.
اما، اسرائیل تنها در صورتی عملا درگیر میشود که میوهچین نهایی آن باشد.
در یک نمایش کم نظیر وحدت، همه رهبران سرویسهای امنیتی اسرائیلی منجمله رؤسای موساد و شینبت علنا با کل چنین ایدهای مخالفاند. که تنها میشود حدس زد چرا؟
نمیدانم این عملیات به طور کلی قابل اجراست یا نه؟ ایران کشوری پهناور است به حدود اندازهی آلاسکا. تأسیسات هستهای در پهنهی بزرگی گستردهاند و بیشتر آنها زیرزمین قرار دارند. حتی با بمبهای ویژه نفوذ عمیق، که از سوی آمریکا در اختیار اسرائیل قرار گرفته، تنها میتوان چند ماهی فعالیتهای ایرانیان را عقب انداخت. پس باید برای نتایجی خرد، بهائی گزاف پرداخت.
بعلاوه، کاملا معلوم است که با آغاز جنگ، بارانی از موشک، نه فقط از سوی ایران که از طرف حزباله لبنان و شاید حماس به اسرائیل باریدن خواهد گرفت. ما دفاع کافی برای شهرهامان در اختیار نداریم. میزان تخریب و تلفات جانی کمرشکن خواهد بود.
در این میان ناگهان وسایل ارتباط جمعی در سطح وسیعی به اخبار سه زیردریایی ما که قرار است با همدلی و سخاوت آلمانیها به زودی به پنج یا شش فروند برسد، پرداختهاند. آشکارا گفته شده که این ما را قادر خواهد ساخت تا در صورت استفاده ایران از کلاهکهای اتمی نداشتهی خود، «ضربهی دوم» را وارد سازیم. ولی باید دانست که ایرانیها هم ممکن است از سلاح شیمیایی یا کشتار جمعی استفاده کنند.
بهای سنگین دیگری نیز برای پرداختن وجود دارد. تنشهای زیادی در حال حاضر در جهان اسلام وجود دارد که در آن عرصه، ایران از وجههی خوبی برخوردار نیست. اما با حملهی اسرائیل به یک کشور اسلامی، بیدرنگ وحدت میان مسلمانان شیعه و سنی، از مصر گرفته تا ترکیه تا پاکستان و حتی آنسوتر شکل خواهد گرفت. در چنین شرایطی اسرائیل مانند ویلایی در مرکز جنگلی سوزان قرار خواهد گرفت.
اما سخن گفتن از جنگ مزایایی نیز دارد، منجمله برای اهداف سیاسی داخلی.
شنبه گذشته، جنبش اجتماعی در اسرائیل بار دیگر اوج گرفت. پس از درنگ دوماهه، تودههای مردم در میدان رابین تلآویو گرد هم آمدند. اهمیت این اتفاق از آن رو بود که در همان روز شهرهای کنار نوار غزه هدف راکت قرار داشتند. تا کنون رسم بود که در چنین شرایطی تظاهرات لغو میشد. در واقع مسائل امنیتی بر هر چیز دیگر سایه میافکند. اما این بار چنین نشد.
نیز بسیاری از مردم بر آن بودند که شادمانی جشن گیلاد شالیت مسئله تظاهرات را از ذهن مردم دور خواهد کرد. اما این نیز اتفاق نیفتاد.
در ضمن چیزی چشمگیر رخ داد. پس از ماهها که وسایل ارتباط جمعی در کنار جنبش اجتماعی قرار گرفته بودند، تغییر رویه داده، بهناگاه همهی آنها، منجمله هاآرتص، از پشت به آن خنجر زدند.
گویی بنا به دستوری، همهی روزنامه در روز بعد نوشتند که «بیش از ۲۰هزار نفر» در تظاهرات شرکت کردند. من خود آن جا بودم. دست کم ۱۰۰هزار نفر آمده بودند. بیشتر آنها جوان بودند. من به سختی میتوانستم در میان جمعیت حرکت کنم.
به زعم وسایل ارتباط جمعی داخلی، اعتراضات در حال افول هستند. اما چه چیز بهتر از سخن گفتن از یک «خطر موجود» میتواند اذهان مردم را از مسئله عدالت اجتماعی دور کند؟
به علاوه، تغییراتی که مردم خواستار آن هستند نیاز به بودجه دارد. در پرتو بحران مالی جهانی، و از بیم پائین رفتن رتبهی اعتباری کشور، دولت به شدت با افزایش بودجه عمومی مخالف است.
پس این پول را از کجا میتوان فراهم کرد. تنها سه منبع قابل قبول وجود دارد: شهرک سازیها (که کسی جرأت سخن گفتن از آن ندارد»، بودجه سنتگرایان یهودی (به همین منوال) و بودجهی نظامی.
اما در طلیعهی حیاتیترین جنگ تاریخ ما، چه کسی میتواند به بودجه نظامی دست برد. ما برای خرید هواپیما و بمب و زیردریایی به هر یک شکل (واحد پول اسرائیل) آن نیازمندیم. افسوس که برای ساخت مدارس و بیمارستانها باید هنوز صبر کنیم.
پس خدا حفظ کند محمود احمدی نژاد را، ما بدون او چه میکردیم؟
پینوشت:
————-
یوری آونری نماینده سابق کنست و روزنامهنویس و کنشگر اجتماعی فعلی در اسرائیل و طرفدار تشکیل دولت فلسطینی در کنار اسرائیل است.
* به نقل از یوری آونری نیوز Uri Avnery news