بیانیۀ حقوق بشر راجع به غزه
وقتی حملات زمینی و هوایی اسرائیل به غزه شدت گرفت، بسیاری شروع کردند به گشتنِ بهدنبال “حقوق بشر”.
بعضیها به صورت ساده فقط میپرسیدند: “کجاست این حقوق بشر؟”
برخی که بر خلاف من و شما مینشینند همۀ عکسهای کشتهها و مجروحین بمبارانها را نگاه میکنند، اعصابشان بیشتر داغون شده بود. آنها میگفتند: ” تف تو روی پدرشان با این حقوق بشرشان”.
خلاصه هر کسی به فراخور حال و بستگی به بی خیالی و با خیالی، تهِ ذهنش که خراش بر میداشت از کشتار، سراغ حقوق بشر را میگرفت.
میدانستم سراغ کدام “حقوق بشر” را میگیرند. راه افتادم. تهِ بازار، آن طرف منحنی عرضه و تقاضا، بغل بورس سهام، در خانهاش را زدم. خواب آلود با چشمانی پف کرده، آمد دم در. دهانش را پر کرده بود که فحش بدهد. چشمش که به من افتاد بادش خوابید. گفتم: “به به. چشم و دل ما روشن. دنیا را مرگ برده است و تو را خواب؟”
وقتی گفتم که اسرائیل به تلافی آن سه کشتۀ خود عزم جزم کرده که در غزه از کشته پشته بسازد، نشست و سرش را میان دو دستش گرفت. از همۀ بد و بیراههایی که به او در فیس بوک و تویتر و کوچه و خیابان کرده بودید، خبرش کردم. بعد به جای همۀ شما در خانهاش را محکم کوبیدم و آمدم بیرون. چند ساعت بعد اعلامیه زیر را صادر کرده بود:
“اسرائیل بدبخت چکار بکند؟ نمیتواند که بنشیند و دست بالای دست بگذارد که اینها بروند و آنها را سه نفر سه نفر بکشند. سه تا اسرائیلی که مساوی سه تا فلسطینی نیست. اگر بود که اسرائیل چهار هزارتا چهارهزارتا از آنها را با یک اسیر خودش عوض نمیکرد. درست است که اسرائیل فلسطینیها را بیخودی و فلهای دستگیر میکند. ولی نباید از حق گذشت، موقع تاخت زدن خیلی دست و دلبازی میکند. حالا هم هنوز ده دوازده هزار نفر که نکشته است. چرا اینقدر بی تابی میکنید؟ از کدام کره آمدهاید؟ این که نه اولین بار است و نه آخرین مرتبه خواهد بود. خواهش میکنم بیخود فحش ندهید من سخت مشغولم ببینم هواپیمای مالزی جریانش چه شد. مبادا حقوق بشر آنجا پایمال بشود.”
آقا دایی و بمباران غزه
آقا دایی رابطهاش با حماس خوب نیست. گاهی هم از شدت تنفری که از نظام حکومتی خودمان دارد طرفدار اسرائیل هم میشود. از آنهایی است که آنقدر تند میروند که فلسطینیها را با همان چوبی میزنند که من و شما نتانیاهو را میزنیم. عمهجان که جای خود دارد بسیاری مواقع فریاد من هم از دستش به هوا میرود. چنین آدمی با چنان اوصافی این بار از وقتی که اسرائیل بمبارانهایش را شروع کرده است، مرتب در تظاهرات به نفع فلسطینیها شرکت میکند.
دیروز که از تظاهرات برگشت و با آن شال فلسطینی، عرق سر و صورتش را خشک کرد و به سمتی انداختش، دلم گرفت. صاف و پوست کنده گفتم: “دایی! از تو آبی برای این بی نواها گرم نمیشود. علت دلسوزیت چیست؟”
گفت: ” در غزه، هر چه بیشتر خرابی بشود هزینۀ ما بالا میرود. تا اسرائیل، اسرائیل باشد و حماس، حماس همین آش است و همین کاسه. نظام ما هم که بلد است فقط کُری بخواند و تشویق به جنگ بکند و از داوطلبین آمادۀ شهادت ثبت نام کند. جنگ که شروع میشود در هفتاد سوراخ گم میشود تا آتش بس بشود. آنوقت صاحب عزا و نوحه خوان منطقه میشود. میلیارد میلیارد ما را میبرد و میزند به آبادی خراب شدۀ آنها. تظاهرات میکنم بلکه این جنگ لعنتی تمام بشود و خسارات مردم ما کمتر بشود.”