تروریسم بدون مرز و نقش ترانزیتی آن در تهدید جوامع
تسامع و حتی همدستی دولتهای اروپایی و آمریکا با خیل عظیم داوطلبان جهادی و کاروانهای مرگ به بهانه مبارزه با رهبرانی چون “معمر قذافی” و “بشار اسد” همچون آتشی بود که مدام بر انبار باروت ریخته میشد بدون اینکه به این واقعیت توجه شود که لهیب “آتش در خانه همسایه” به خانمان آنان نیز سرایت میکند.
بهواسطه تعیین معیارهای دوگانه نهادهای اطلاعاتی غربی، الخزانی در رفتن به سوریه و انجام اقدامات تروریستی در این کشور به هر بهانه یی به عنوان یک مجرم و تروریست جنایتکار تحت پیگرد و مجازات قرار نمیگیرد، چرا که در اروپا اقدامی نکرده بود.
طبق قوانین بینالمللی و حتی کنوانسیونهای منطقهای اتباع هر کشوری که هر اقدام تروریستی و حتی اقدام مجرمانه در سطح تخلفات اقتصادی در یک کشور ثالث انجام دهند در کشور مبدأ و در حریم هر کشور متعهدی میبایست تحت تعقیب و مجازات قرار گیرند.
تروریسم بنیادگرای اسلامی بهعکس تصور بعضی از تحلیلگران که بهصورت انتزاعی این پدیده را تنها منوط به “سنت” و بازگشت به دوران ماضی میکنند، ریشه در یک کنش پارادوکسیکال مدرن دارد که همزمان شریعت دینی را در پیوند با سیاست روز هدف گرفته است. تفهیم و سادهسازی بنیادگرایی مذهبی در تبیین پدیده این نوع از تروریسم با تحولات سیاسی جهان معاصر، به همان اندازه گمراهکننده است که عدم درک رابطه و ریشه این کنش اخلالگرایانه در ساخت فرهنگی جوامع و ایدئولوژی فردی – جمعی گروههای اجتماعی در تقابل با نقش هژمونیک روندهای موجود میتواند اشتباه محاسبه را به همراه داشته باشد. تمرکز بیش از اندازه به نقش مؤلفه سنت در ایجاد و زایش پدیده تروریسم مدرن و عدم درک وضعیت “سلبی” آن در تقابل با “وضع موجود” و واقعیت نابرابریهای اجتماعی در جوامع امروز یک انحراف از اصل اساسی برای شناخت این موضوع خواهد بود. هرچند که نگاه به گذشته و سنتهای منسوخشده یکی از ارکان موجودیت این پدیده را شکل میدهد اما انباشت تضادهای جدید در سطح زیست اجتماعی مدرن بستر واقعی تبدیلشدن آن به یک کنش بالفعل بوده است. به همین دلیل نگاه تقابل “تمدنی” بین مهاجران مسلمان با مسیحیان – یهودیان در دوسوی آتلانتیک با رجوع به برخوردهای موردی که در چنین جوامعی اتفاق افتاده است، بیش از آنچه منطق مبارزه با پدیده تروریسم را دنبال کند به “اسلام هراسی” دامن میزند که اتفاقاً بهترین بستر جهت جذب نیرو و ایجاد موقعیت در غرب مسیحی و تثبیت و ارتقای اجتماعی – سرزمینی آن در مناطق اسلامی خاورمیانه و آفریقای شمالی بوده است. قطعات پازل این فاجعه زمانی بیشتر چیده میشود که بنیادگرایی دینی در حوزه سیاست به عرصه رقابت و تقابلات ژئوپلتیک بین قدرتهای منطقهای و بینالمللی در عرصه میدانی نبرد گره خورده و از آن به عنوان ابزاری جهت تغییر در چینشهای جدید ژئوپلتیک و ژئواکونومیک استفاده شود. آنچه هم اکنون در جریان بحران سوریه، عراق، لیبی، یمن، افغانستان، پاکستان، مصر، نیجریه، سومالی و سودان در حال رخ دادن است حاصل جمع تمامی این عوامل درونی و بیرونی میباشد که در بستر فروپاشی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این جوامع به وقوع پیوسته و به لحاظ ارتباط دیالکتیکی آن با جوامع بیرونی ترکشهای آن در اروپا و آمریکا هم به هدف مینشیند.
تجربه و سوابق تاریخی به خوبی نشان میدهد که سنتگرایی دینی به خودی خود موجد تروریسم جهادی نبوده است و این پدیده یک موقعیت منحصر به فرد در دوران مدرن است که از میراث گذشته در معادلات جدید استفاده میکند. آنچه امروز در خاورمیانه و شاخ آفریقا در قالب جنگهای داخلی و فرقه یی میگذرد و تأثیر متقابل خود را بر جوامع غربی نیز گذاشته است بیش از آنچه در چارچوب جنگ تمدنها قابل ارزیابی باشد ریشه در یک پیوند ارگانیک و دوسویه در قبال نفی “وضعیت موجود” دارد که جوامع انسانی را در دوگانه “متن” و “حاشیه” از هم تفکیک کرده و موجب بروز یک دوقطبی سیاسی – اجتماعی شده است. این دوقطبیهای حاشیه و متن هرچند که بستر اصلی خود را به لحاظ عدم تثبیت دولت – ملت به شیوه مدرن و روندهای دمکراتیزاسیون در موقعیت فقر اقتصادی و فرهنگی در جوامع بحرانی خاورمیانه – شاخ آفریقا جستجو میکند اما به دلیل نقش آلترناتیوی قدرتهای هژمونیک جهانی در به هم ریختن ثبات منطقهای و دخالتهای نواستعماری در چنین جوامعی در کنار شکست پروژه همگرایی فرهنگی در جوامع اروپایی – آمریکایی، پتانسیل بالقوه تخریبی خود را به ورای مرزهای این جوامع نیز گسترش داده است. وقایع تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی و رخدادهای سریالی از این نوع در اسپانیا، بریتانیا، فرانسه، بلژیک، استرالیا و دیگر کشورهای اروپایی از همین قاعده “نقش” و “تأثیر متقابل” تبعیت میکند. زمانی که ترانزیت داوطلبان جهادی از این کشورها به سوی خاورمیانه و شاخ آفریقا بهصورت آزاد انجام میگرفت تا در سوریه، عراق، لیبی، افغانستان و یمن به بهانه جهاد با دشمنان اسلام و بعضاً مبارزه با دیکتاتوریهای منطقه شطی از خون روان کنند، دقیقاً از همان زمان تخم بازگشت “بومرنگ” تروریسم بینالمللی به جوامع غربی هم کاشته شد. انتشار آمارهای چند هزار نفره این داوطلبان اروپایی برای جهاد در خاورمیانه که تاکنون صدها تن از آنان در عملیاتهای انتحاری و اقدامات فجیع تروریستی دست داشتهاند به خوبی نشان میداد که در آینده فاجعه به پشت درهای اروپا میرسد و به زودی طبق الگوی جنگهای افغانستان بازمانده این تروریستها به خانه بازگشته و تجربیات خود را در این جوامع به آزمون میگذارند. تسامع و حتی همدستی دولتهای اروپایی و آمریکا با این خیل عظیم داوطلبان جهادی و کاروانهای مرگ به بهانه مبارزه با رهبرانی چون “معمر قذافی” و “بشار اسد” همچون آتشی بود که مدام بر انبار باروت ریخته میشد بدون اینکه به این واقعیت توجه شود که لهیب “آتش در خانه همسایه” به خانمان آنان نیز سرایت میکند.
حادثه تروریستی روز شنبه ۲۲ اوت در قطار مسافربری مسیر آمستردام – پاریس که توسط یک تروریست مراکشی تبار تبعه اسپانیا انجام گرفت و با خوش اقبالی به جهت دخالت چند مسافر آمریکایی که سابقه نظامی داشتند مهار شد، بار دیگر تمام نگاههای و تیتر خبرهای بینالمللی را نسبت به این موضوع حساس کرد. طبق گفته “برنارد کازنوف” وزیر کشور فرانسه “سرویس امنیتی اسپانیا پیشتر درباره عضویت ایوب الخزانی در گروههای رادیکال اسلامگرا به پاریس هشدار داده بود”. طبق این اطلاعات ایوب الخزانی عامل این حمله تروریستی از سال ۲۰۱۴ در اسپانیا زندگی کرده بود و حتی از طریق فرانسه برای جهاد و پیوستن به گروههای تروریستی به سوریه سفر میکند. یک روز بعد از این حمله تروریستی “توماس دمزیر” وزیر کشور آلمان در گفتوگو با خبرنگار روزنامه آلمانی “بیلد آم زونتاگ” به صراحت اظهار داشت “تاکنون بیش از ۷۰۰ تن از این کشور برای پیوستن به گروه دولت اسلامی (داعش) به سوریه و عراق رفتهاند و حدود صد تن از آنان در طی حملات تروریستی و انتحاری کشته شدهاند”. وی هم چنین میافزاید یک سوم از این داوطلبان آلمانی هم اکنون به کشور بازگشتهاند و تحت نظر قرار داشته و با ضبط مدارک هویتی آنان از خروجشان از آلمان جلوگیری شده است. نکته ظریفی که در این سخنان مقام ارشد آلمانی وجود دارد اذعان به این واقعیت است که دواطلبان جهادی آلمانی که به کشور بازگشتهاند تنها تحت نظر قرار گرفته و مدارکشان ضبط شده است بدون اینکه به این سؤال اساسی پاسخ دهد که چگونه تروریستهایی که در خاک عراق و سوریه مدهش ترین جنایات را مرتکب شدهاند نه تنها مورد مجازات قرار نگرفتهاند که حتی آزادانه به زندگی گذشته خود بازگشتهاند. به تعبیری روشن، وزیر کشور آلمان میگوید که این تروریستها به دلیل اعمال جنایتکارانه خود در سوریه و عراق مورد اتهام و پیگرد قضایی قرار ندارند و تنها در صورتی که در خاک این کشور یا دیگر کشورهای اروپایی دست به اقدامی بزنند، مواجه با اتهام و مجازات خواهند شد. این روند مماشات با داوطلبان جهادی و تروریستهای صادراتی تنها مختص به آلمان نبوده و این روند حقوقی در تمامی کشورهای غربی به همین سبک گزینشی و معیار دوگانه در برخورد با پدیده تروریسم به خوبی قابل مشاهده است.
بر طبق این الگوی گزینش غربی در مواجه با این پدیده دقیقاً پارادوکس اصلی و مشکل اساسی برای مبارزه با تروریسم در همین روند رقم خورده و به واسطه تعیین معیارهای دوگانه خود را نشان میدهد. برای نهادهای اطلاعاتی غربی الخزانی در رفتن به سوریه و انجام اقدامات تروریستی در این کشور به هر بهانه یی به عنوان یک مجرم و تروریست جنایتکار تحت پیگرد و مجازات قرار نمیگیرد، چرا که در اروپا اقدامی نکرده بود. این یعنی اینکه اتباع اروپایی مختار و آزادند که بهصورت قانونی از طریق هوایی با سفر به ترکیه و سپس ورود به سوریه هر اقدام تروریستی را انجام دهند و بعداً نیز آزادانه و بدون هیچ ممانعتی به کشورهای اروپایی بازگردند، تنها به این شرط که در خاک اروپا اقدامی نکنند. در حالی که طبق قوانین بینالمللی و حتی کنوانسیونهای منطقهای اتباع هر کشوری که هر اقدام تروریستی و حتی اقدام مجرمانه در سطح تخلفات اقتصادی در یک کشور ثالث انجام دهند در کشور مبدأ و در حریم هر کشور متعهدی میبایست تحت تعقیب و مجازات قرار گیرند. امثال الخزانی و هزاران تروریست اروپایی دیگر که روزانه به سوی سرزمینهای خاوری روانه میشوند در یک کلمه “تروریست” خواهند بود و تعقیب و مجازات تروریسم نباید مرزی بشناسد. در حالی که متاسفانه در جهان کنونی برای اهداف ژئوپلتیک “تروریست خوب” از “تروریست بد” تفکیک میشود، لاجرم میبایست اروپا و جهان دو معیاری کنونی هر لحظه آماده مواجهه با تروریستهایی باشد که در خانه همسایه آتش افروختهاند و در خانه خود آزادانه زندگی میکنند.
۱/۶/۹۴
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.