ترکیب دریافتهای ذهنی
اشاره: فرهاد کریمی متولد ۱۳۵۸ است و شاعر و روزنامهنگار.
آثار او به شرح زیر است:
۱- دستِ خالی، مجموعهی شعر، ۱۳۸۳
۲- برای روزهای مبادا، مجموعهی شعر (گروهی)، ۱۳۸۸
۳- یک دقیقهی عصر، مجموعهی شعر، ۱۳۸۹
۴- من ، تو ، او، مجموعهی داستان، ۱۳۹۰
۵ـ دَستَمهایت، مجموعهی شعر، در دست انتشار
علاوه بر آن با مجلات تخصصی ادبیات مانند: نوشتا ـ خوانش ـ درگاه ـ نافه و روزنامههای آرمان ـ اعتماد ـ فرهیختگان و … همکاری دارد. از کریمی تاکنون چندین مقاله در همایشهای ملی پذیرفته شده و چندین مقاله نیز در مجلات علمی ـ تخصصی منتشر شده است.
جوایز و داوریها:
ـ برگزیدهی جایزهی ادبی ایران
ـ برگزیدهی جایزهی منوچهر آتشی
ـ برگزیدهی جایزهی شعر دانشجویی غرب کشور
ـ داور استانی جشنوارهی بینالمللی شعر فجر
جریان سیّال ذهن که از قرن بیستم در آثار نویسندگان غرب چون: فاکنر، پروست، وولف و جویس دیده میشود، رویکردی مدرن و درونگرایانه در رماننویسی به شمار میآید. تعریف ویلیام جیمز از این جریان ذهنی چنین است: «خاطرات، افکار، احساسها بیرون از دایرهی آگاهی اولیه وجود دارند که به صورت زنجیر بر آدم ظاهر نمیشوند، بلکه به صورت جریانی سیال آشکار میشوند.»
با اینکه این شیوه مخصوص رماننویسی است اما به نظر میرسد بتوان «یک دقیقهی عصر» فرهاد کریمی را در بازتاب آن مورد بررسی قرار داد. عدم توالی زمان یکی از ویژگیهای مهم این شیوه است، ذهن، مدام در بین زمانهای مختلف سیلان دارد و رابطهی کاملاً دریافتی و ذهنی بین آنها برقرار میکند. این ویژگی در اشعار کریمی نیز قابل تشخیص است:
چنین بوده
چنین بود
آن کشتی
و ناخدایش در ساحل تو
بعدها تنهایی
تا ریختن گیس سپید روی شانهها
تا از تو بالا بروم
(یک فرصت:ص۴۵-۴۶)
دود باید
حلقه حلقه از سیگار برگ بالا برود
میچرخد
و من پرتاب میشوم
به هزارههای تو فرو
در انگشتهای جا مانده روی اشاره
و پارک بغل خیابان شما
در آیینه میشوم
(اشاره:ص۲۲)
روزش مثل روشن است
این شاهنامه
الو قتل عمد عمد عمد عمد
امان از این فردوسی توسی رنگ
(مچگیری:ص۱۲)
جریان سیّال ذهن که با مدرنیسم همراه است، منطقها و واقع نگریهای عینی را در هم میشکند. بنابرین برای درک آشنایی زداییهای مرسوم آن، باید در پی قراردادهای منطقی نبود. کریمی برای نشان دادن امور ذهنی خود از شیوههای مختلفی کمک میگیرد که در بیشتر مواقع به شکستن قوانین نحوی و قواعد ساختاری میانجامد. ذهن آنگونه که سیلان دارد در اشعار او به واژه در میآید. به نمونههای ساختار شکن زیر اشاره میکنیم:
آمده موجی سر زده نبود
رودخانه را
به حال خودم میگذارم
(سردردهای مزمن: ص۱۷)
کارد این استخوان رسیده چه قدر»
(اشاره: ص۲۲)
شما میتوانید
تکان برای خودتان
دست بدهید
کمی آن طرفتر
لطفاً
فعلاً
خردههای شیشه را
(عاشقانه در یک زندگی: ص۴۸)
و چه قدر دود که سیگار میشد
(سماع:ص۶)
عابری که کفشهایش
از پیادهرو ردّ میشود
(مارسل پروست:ص۵۰)
شعر «اضافه، ص ۱۶» به خوبی میتواند سیلان ذهن را در شعرهای فرهادکریمی نشان دهد. در این شعر ابتدا کریمی از کسی حرف میزند که:
ایستاده چیزی گم میکند
مثلاً همه چیز
سپس در ادامهی شعر به سراغ خودش میرود:
من در عرض دراز
تا نشستهام
و در ادامه به مردی اشاره میکند که:
میآمد در باران
و دوباره به سوی خود بر میگردد:
حالا فکر میکنم
که تا شعر را ادامه ندهم
چیزی گم نمیشود
مثلاً همه چیز
(اضافه:ص۱۶)
به طور کلی میتوان گفت، کریمی در «یک دقیقهی عصر» دنیای ذهنی خود را در ظرف واژهها میریزد و از ترکیب دریافتهای ذهنی خود ساختاری به نام شعر به دست میدهد. البته این ساختار از قوانین منطقی و قراردادی پیروی نمیکند و از زمانی به زمانی دیگر، از شخصی به شخص دیگر در حال سیلان است. کریمی برای نشان دادن این سیلان نیازمند ساختار و نحوی غیر منطقی، درهم شکسته و آنارشیسم گونه است که به خوبی توانسته آن را در صفحه صفحهی کتابش منعکس کند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید