تکرار
تکرار اینکه من بیایم
به این در
و تکرار اینکه تو بمانی
چقدر این تکرار را دوست دارم
اما تکرار مردن ها
مرا پیرانده
همیشه بالای سرمان تفنگی بوده
تکرار زندان و زندانبان
وتکرار دفن ها
ژیانا!
اما چقدر تکرار تورا دوست دارم
و این در که همیشه بر پاشنه ی تو می چرخد
سنگ های آسمان
لت و پارم می کنند
همیشه بالای سر منوری پرسه می زند
ژیانا!
تو را کشته اند
تا با ماشینی تو را
ملافه پیچ به گورستان ببرم تنها
تو مرده ای
و این برای من تکراری است
بد جوری تکراری است
گلوله ها
حرف ها تکراریند
و مردن من هم تکرار می شود
ژیانا!
همیشه ما ویران می شویم
همیشه ما زخمی می شویم
همیشه ما کشته می شویم
همیشه ما در بند می شویم
همیشه ما عاشق می شویم
همیشه ما شاعر می شویم
ژیانا!
دم در بیایی
و باز در به روی من باز شود
وتو بمانی
چقدر این تکرار را دوست دارم
بگذارید صدای شمشال بپیچد
نگذارید صدای شلیک بیاید
که می دانیم کدام می ماند
صدای دهل
صدای رقص
صدای دستمال
وصدای پای ژیانا
#محمد_زندی