جوانان و جوانی در ایران؛ آرزوها و دغدغههای بی پایان
جوانی، دوره جذابی که اغلب تا آن را پشت سر نگذاریم از خودمان نمیپرسیم کجاست که یادش به خیر! اما جوانی فقط سالهای پرشور ماجراجویی و تجربه و زمین خوردن و برخاستن نیست. دست کم در ایران، جوانی یک پدیده جمعیتی هم هست. ۱۸ درصد جمعیت جهان را جوانان تشکیل میدهند و بیش از ۶۰ درصد این جمعیت جوان در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته زندگی میکنند.
صندوق جمعیت سازمان ملل متحد میگوید: بیش از ۵۸ درصد جمعیت ایران را جوانان تشکیل میدهند. با این حال وزارت بهداشت در آخرین گزارشهای خود از آماری نزدیک به ۳۵ درصد جمعیت کل کشور حرف میزند. حتی اگر همین ۳۵ درصد را هم بپذیریم با جمعیتی حدود ۳۰ میلیون رو به رو هستیم. از این جمعیت چه میدانیم؟ چقدر درباره جوانان ایرانی مطالعه و تحقیق شده است؟ برنامه ریزیهای ما برای این جمعیت بر چه اساسی است.
عبدالمحمد کاظمی پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه با انتشار کتاب «نسل ایکس » به بررسی جامعه شناختی نسل جوان ایرانی پرداخته است.
جوانان ایرانی چه میگویند، چه میخواهند، به چه باور دارند و زندگی و جامعه خود را چگونه میبینند؟
آقای کاظمی پور میگوید جوانان در ایران همواره به عنوان «مشکل» دیده شدهاند نه به عنوان جمعیتی که باید بررسی و شناخته شوند:
عبدالمحمد کاظمی پور: در یک دوره ای که اساساً موضوعی به اسم موضوع جوانان در ایران مطرح نبود و شاید مثلاً از دوم خرداد و دوره آقای خاتمی به این قضیه توجه بیشتر شد که بعد از آن هم مجدداً افول کرد. در همان دورههایی هم که توجهی به جوانان میشد بیش از آن که دغدغه اصلی این باشد که جوانها را بیشتر بشناسند؛ دغدغه این بود که مسئله جوانها را به عنوان یک مشکل چگونه میشود حل کرد و در نتیجه عمده بحثهایی که انجام میشد از موضع دستورالعملی و از موضع ارائه راه حل بود برای اینکه وضعیت جوانها را نزدیک کنند به تصویری که عمدتاً خودشان و دستگاه رسمی دولتی در ذهن داشتند.»
پیش از هر چیز دیگر از آقای کاظمی پور میپرسم نسل جوانی که در مطالعهاش بررسی کرده، با نسل جوان ایرانی پیش از انقلاب چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟ او از تفاوت در دغدغه های اقتصادی و انگارههای مذهبی میگوید:
عبدالمحمد کاظمی پور: مسئله، دغدغههای اقتصادی است. پیش از انقلاب درصد جوانانی که مشکلات اقتصادی را عمدهترین مشکل یا یکی از عمدهترین مشکلات خودشان یا کشور قلمداد میکردند بسیار کم و کوچک است. در حالی که بعد از انقلاب هر چقدر نزدیکتر میشویم به زمان حاضر این دغدغه، دغدغه بزرگتری میشود و این خودش تفاوت بسیار عمدهای است. یعنی عمدتاً جوانها در آن سن وسائل کسانی هستند که یا درگیر تحصیل هستند یا در حال سرمایهگذاری روی خودشان هستند یا درگیر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی هستند و یا حتی اگر هیچ کدام از اینها هم نباشد دارند جوانی میکنند. معمولاً نباید در آن سنین دغدغه های اقتصادی این قدر عمده باشد.»
به گفته این جامعه شناس، «یک تفاوت دیگر تفاوتی است که در ارتباط با مذهب بین این جوانها و نوع رفتار و نگاه مذهبی آنها میشود دید. اگر اینها را مقایسه کنیم با جوانهای هم سن و سال خودشان پیش از انقلاب، میبینیم که مثلاً یکی از سؤالاتی که در پیمایشهایی که من استفاده کردم پرسیده شده بود این بود که از افراد مختلف پرسیدند با توجه به فضایی که اطراف خودتان میبینید و مشاهداتتان، بگویید که تصور میکنید جامعه دارد میرود به طرف این که بیشتر مذهبی شود، کمتر مذهبی شود یا اینکه همین طور که آلان هست باقی بماند. پیش از انقلاب در ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ در یکی از پیمایشهایی که استفاده شده تعداد جوابهایی که این گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال دادهاند خیلی جالب است . ترکیب جوابها و تغییری که کرده ۲۵ سال بعد از آن واقعاً جالب است. در پاسخ به آن سؤال حدود ۵۰ تا ۵۱ درصد از جوانها در این گروه سنی خاص گفتهاند که ما نمیدانیم یعنی هیچ اطلاعی نداشتند از اینکه جامعه به کدام جهت در حال حرکت است. یک چیزی حدود یک سوم مثلاً ۳۷ تا ۳۸ درصد گفتهاند که جامعه دارد میرود به سمت مذهبی شدن. چیزی حدود ۱۰ درصد هم گفتهاند جامعه دارد میرود به طرف غیرمذهبی شدن. ۲۵ سال بعد که ما این سؤال را کردیم آن تعداد کسانی که گفتند نمیدانیم و پاسخی نداشتند که نصف جمعیت (۵۰ درصد) بوده؛ صفر شده است. یعنی آن ۵۰ درصد الآن میدانند که جامعه به کدام طرف حرکت میکند. بعد وقتی نگاه میکنیم به الگوی جوابهایی که دادهاند فقط ۱۱ درصدشان میگویند جامعه دارد مذهبیتر میشود. ۶۰ درصدشان میگویند جامعه دارد میرود به طرف غیرمذهبی شدن.»
از شاخصهای توسعه در جامعهای با این سطح از جمعیت جوان، میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی جوانان است. اما جامعه شناس حاضر در این بحث میگوید شکل و جنس مشارکت سیاسی جوانان در ایران به کلی خاص است و مشارکت اجتماعی هم در حد صفر:
عبدالمحمد کاظمی پور: در مورد مشارکت اجتماعی باید بگویم که اگر نمرهای قرار شود به این گروه سنی خاص بدهیم، آن نمره تقریباً صفر است. یعنی این گروه سنی در مشارکت اجتماعی چندانی درگیر نیستند و اساساً بخشی از چشمانداز فکری شان هم نیست که در کارهای خیریه و پروژههای عمرانی که افراد به صورت داوطلبانه در کشورهای دیگر انجام میدهند درگیر شوند. در مورد مشارکت سیاسی هم ترکیب خاصی وجود دارد برای نوع برخوردی که جوانها در این گروه سنی داشتند و آن هم این است که اگر مشارکت سیاسی را به معنای دنبال کردن اخبار سیاسی بگیریم، میزان و درصد جوانهای ایرانی که اخبار را به طور پیگیر دنبال میکردند از همه کشورهای دیگری که در این مطالعه مقایسه کردیم بیشتر است. این کشورها شامل کشورهای مسلمان خاورمیانه مثل ترکیه و مصر میشود و سه کشور غربی انگلستان، آمریکا و کانادا. از تمام این کشورها درصدی که برای جوانهای ایرانی گزارش شده بالاتر است.»
وی میافزاید: «ولی به محض این که از این موضوع فاصله میگیریم یعنی میآییم روی جنبههای دیگر مشارکت سیاسی تکیه میکنیم مثلاً میزان اعتمادی که افراد دارند به گروهها و احزاب سیاسی و میزان مشارکت و فعالیتی که در آن زمینهها از خودشان بروز میدهند در آن زمینه درصدی که برای جوانان ایران گزارش شده بسیار پایین است و حتا کمتر از همه کشورهای دیگر. علاوه بر این تمایل جوانان برای درگیر شدن در مسایل سیاسی و مشارکت سیاسی در کارهایی که لازمهاش یک نوع برنامه ریزی دراز مدت است و یک نوع سازماندهی و انضباط تشکیلاتی است هم درصد بسیار پایینی را نشان میدهد. نوع رفتار سیاسی که جوانهای ایرانی بیشتر مایل هستند در آن درگیر شوند رفتاری است که بیشتر شاید بشود اسمش را رفتار سیاسی انفجاری گذاشت. یعنی رفتاری که در یک مدت خیلی خیلی کوتاه به اوج میرسد و اگر هم نتیجهای نگرفت با همان سرعت افول میکند.»
جوانان ایرانی تفاوتهای بیشتری هم با جوانان کشورهای دیگر دارند. یکی دیگر از زمینههای این تفاوت در باور به برابری جنسیتی در جامعه است:
«وقتی ایران را هم با دو کشور ترکیه و مصر مقایسه میکنیم و هم با کشورهای غربی میبینیم که اینها وضعیتشان با هر دوی این دو گروه کشور متفاوت است. یعنی در کشورهای غربی برابری جنسیتی به نظر میرسد که یک امر پذیرفته شدهای است و در پاسخی به سؤالی که پرسیده شده آیا در شرایط کمبود امکانات و فرصتهای شغلی باید این فرصتها در اختیار مردان قرار گیرد یا زنان، به نظر میرسد که پاسخ اینها بسیار پاسخ بالانسی است و مشابه هم. یعنی پاسخ مردان و زنان جوان در این کشورها با هم یکی است. هر دو گفتهاند که جنسیت نباید در یک چنین تصمیم گیری به عنوان یک فاکتور در نظر گرفته شود. در ترکیه و مصر باز پاسخها، پاسخهای مردان و زنان جوان، مشابه است. منتها مشابه از این لحاظ که هر دو گفتهاند که این فرصتها باید در اختیار مردان قرار گیرد. هم مردان و هم زنان این را گفتهاند. در ایران اما وضعیت متفاوت است. یعنی بخش بزرگی از زنان جوان گفتهاند که این فرصتها نباید بر اساس جنسیت توزیع شود و بخش بزرگی از مردان گفتهاند که این فرصتها باید در اختیار مردان قرار گیرد. معنیاش این است که دیدگاههای مربوط به برابری جنسیتی هنوز کاملاً داخلی و پذیرفته نشده و به نرم در ایران تبدیل نشده. تفاوت و شکاف قابل توجه بین مردان و زنان همچنان وجود دارد. حتی در این سنین خاص. بنابراین معنی این خواهد بود که انرژی اجتماعی موجود برای بروز و ظهور و گسترش یک جنبش فمینیستی در ایران که ناظر بر گسترش فرصتهای برابر برای زنان است بسیار بیشتر از کشورهای دیگر است».
و اعتماد و امید اجتماعی؟ جوان ایرانی چقدر به جامعهاش و مردمی که کنار آنها زندگی میکند، اعتماد دارد؟ نگاهش به زندگی و آینده تا چه حد امیدوارانه یا ناامیدانه است؟
تحقیقات عبدالمحمد کاظمی پور، جامعه شناس، نتایج چندان امیدوار کننده ای به دست نمیدهد:
«وضعیت کلی جامعه وضعیت بسیار نگران کننده ای است. دو شاخص عمده اعتماد که خیلی استفاده میشود در تحقیقات اجتماعی یکی اعتقاد اجتماعی است یعنی اعتمادی که مردم نسبت به همدیگر دارند و دیگری هم اعتماد سیاسی است. یعنی اعتمادی که مردم نسبت به حکومت و نهادهای حکومتی دارند. در شرایطی که یکی از اینها وجود داشته باشد و دیگری وجود نداشته باشد نوع اتفاقاتی که در جامعه ممکن است بیافتد خیلی متفاوت است. یعنی مثلاً اگر اعتماد سیاسی وجود نداشته باشد و مردم نسبت به حکومت و نهادهای حکومتی بیاعتماد باشند ولی اعتماد اجتماعی وجود داشته باشد احتمال شکلگیری یک جنبش اجتماعی و یک انقلاب احتمالاً موفقیت آمیز بسیار زیاد است. ولی در شرایط جامعه ایران متأسفانه هم اعتماد اجتماعی بسیار پایین است و هم اعتماد سیاسی. معنی آن این خواهد بود که نه فقط حکومت و مردم نخواهند توانست به طور سالم و طبیعی با هم کار کنند و مشارکت کنند مثلاً در پیشبرد یک پروژه ملی، بلکه مردم خودشان هم با خودشان خیلی نخواهند توانست به راحتی کار کنند. در نتیجه محصول یک چنین وضعیت خاصی بیشتر یک چیزی نزدیک به فروپاشی اجتماعی است. این وضعیت در نابسامانی اجتماعی منعکس میشود و در درون جوانها به لحاظ فکری و روحی آشفتگی تولید میکند و ترجمه میشود به نوعی سرگشتگی روحی و فکری. از این جهت میتوان گفت وضعیت جوانهای ایرانی بسیار بسیار وضعیت نگران کنندهای است.»
جوانان ایرانی، امیدوار یا ناامید، مطمئن یا بدون اطمینان، پدیده جمعیتی هستند که کمتر بررسی و شناخته شدهاند. نهادهای دولتی عریض و طویل و پر بودجه ای مثل سازمان ملی جوانان و بعدها وزارت ورزش و جوانان هم تا به حال یا تحقیق و بررسی اساسی درباره این بافت جمعیتی در خور توجه انجام ندادهاند و یا چیزی از نتایج تحقیقات خود نگفتهاند. جوانی و جوانان: دوره و جمعیتی که اگرچه در ایران در حال توسعه است اما کمتر دیده میشود.
[رادیو فردا]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید