حقایق اجتماع و چالشهای زندگی زنان
یکی از رویکردهای شایع در ادبیات امروز زنان نویسنده در داخل ایران تلاش برای بازنمود موقعیت زنان در جامعه و درنتیجه بازتاب نگاه متفاوت به زنان است. در این میان این دسته از آثار آنهایی که رویکرد جنسیتی خاص دارند با آثاری که صرفاً به بیان زندگی حقیقی و واقعی زنان در اجتماع کنونی ایران میپردازند تفاوت دارند. بااینحال به نظر میرسد که نگاه خاص جنسیتی در بازتاب موقعیت زنان در جامعهٔ کنونی ایران بهنوعی با حقایق اجتماع گرهخورده است. شاید نکتهٔ مهم در نگاه این دسته از نویسندگان، تمرکز بر حقیقتهای جامعه و پرهیز از فانتزی سازی در عالم داستان است، بااینکه اینگونه از آثار از استراتژیهای خاص زبانی پیروی نمیکنند و تمرکز بر فضای روایت و شخصیتپردازی نیز از تکنیکهای سادهٔ داستاننویسی تبعیت میکند، اما درعینحال بازتاب حقایق زندگی زنان در قالب داستان بدون هیچگونه تمرکز بر فضای فانتزی صورت میگیرد.
رمان آذر، شه دخت، پرویز و دیگران نوشتهٔ مرجان شیرمحمدی که نشر ثالث آن را منتشر کرده است، نیز دارای چنین ویژگیهایی است. نویسنده در این داستان با لحنی ساده، برشی از زندگی واقعی زندگیهای مختلف زناشویی در داخل ایران و خانوادهٔ یک هنرپیشهٔ سینما را به تصویر میکشد. نگاه کلی به ساختار روایت، شخصیتها و همینطور فضای شکلگرفته شده در داستان، نشان میدهد که نویسنده برای بیان واقعیتها و برشهایی از زندگی از ساختار سادهای بهره برده است. ابتدای داستان با روایت شه دخت شروع میشود. نویسنده از همان ابتدا در قالب دیالوگهای ساده میتواند مشکلات زنان در جامعهٔ واقعی و چالشهای آنان را در خانواده به تصویر بکشد. گرچه که شخصیتهای زن در این داستان بهغیراز خاله پری و آذر دختر شه دخت عموماً از کلیشههای شخصیتهای زن در داستان تبعیت میکنند و قدرت چندانی برای تغییر وضعیت موجود زنان در داستان ندارند.
آن دو باهم ازدواج کردند و پشت سر هم و در طول پنج سال صاحب یک پسر و دو دختر شدند و اینطوری بود که شه دخت فیروزکوهی تبدیل شد به مادری تمامعیار که حتی وقت سر خاراندن هم نداشت، چه برسد به اینکه مهندسی کند. در این فاصله پرویز دیوانبیگی به سینما رفت و کارش بالا گرفت و آنقدر پول درمیآورد که تا شه دخت صحبت از کار میکرد میگفت:” بیکاری؟ نشستهای توی خونهات، خوش و خرم کنار بچههای دستهگلت. خانم خودتی و آقای خودت. سرت درد میکنه که میخوای دستمال ببندی؟ به نون شبت محتاجی یا رخت و لباس نداری؟ صاحبخونه پاشنهٔ در رو از جا کنده؟ ” که البته هیچکدام از اینها نبود و شه دخت عاشقانه شوهر و بچههایش را دوست داشت مدرک تحصیلیاش را گذاشت توی کمد و در طول سالها کاری کرد که محیطی امن و آرام برای شوهرش درست کند تا او بتواند به هنر این مملکت خدمت کند و آن را اراتقاء دهد ” (صفحهٔ ۹)
شه دخت یکی از شخصیتهای اصلی داستان از کلیشههای رایج تبعیت میکند، نویسنده از این طریق میتواند به نابرابری و چالش زندگی زنان در ایران بپردازد، درعینحال نویسنده با پردازش شخصیت شه دخت پرده از واقعیتی برمیدارد که در جامعهٔ ایران بهصورت نرم و عادی درآمده است. بااینکه در میانهٔ داستان شه دخت قادر است از ساختار کلیشهای شخصیت خود خارج شود و درعینحال بهنوعی علیه ستم جنسیتی بایستد، اما نویسنده با رد این ساختار دوباره شه دخت را به دامن کلیشههای رایج علیه زنان بازمیگرداند. شه دخت مادامیکه مسن میشود قادر است دوباره بهصورت زن فعال درصحنهٔ اجتماع ظاهر شود که با مخالفت همسرش روبهرو میشود. نویسنده بهاینترتیب نشان میدهد که چگونه بسیاری از زنان توسط همسران خود و بهواسطهٔ همسر بودن و مادر شدن قدرت ایستادگی را ندارند و خیلی زود از موقعیتهای اجتماعی حذف میشوند. اما همینکه موقعیتی دوباره به آنان رو میکند دوباره میتوانند هویت و شخصیت سرکوبشده و واقعی خود را به نمایش بگذارند. شخصیت شه دخت از همین الگو تبعیت میکند، بهاینترتیب نویسنده میتوان به دنیای واقعیت جامعه نقب بزند و در خلال داستان شخصیت خود را برای مبارزه با این کلیشهها به تصویر بکشد.
شش ماه از روزی که شه دخت قرصهای شوهرش را برده بود سر صحنهٔ فیلمبرداری میگذشت. فیلم ساختهشده بود، با بازی پرویز دیوانبیگی و شه دخت فیروزکوهی. سروصدای زیادی هم کرده بود. باور کردنش شاید آسان نباشد ولی واقعیت دارد. شه دخت فیروزکوهی برای بازی در نقش فرخنده، در فیلم در تاریکی جایزهٔ بهترین زن آن سال را گرفت. همهٔ روزنامهها و مجلههای سینمایی از یک غافلگیری مینوشتند. بازی درجهٔ یک و بیهمتای شه دخت فیروزکوهی و اینکه او تا حالا کجا بوده؟ حتا یکی از منتقدان پایش را فراتر گذاشته بود و عنوان نقدی که برای بازی شه دخت فیروزکوهی نوشته بود این بود: ” در تاریکی ” و در طول مقاله گفته بود که درواقع عنوان فیلم مناسب خود شه دخت فیروزکوهی است. که یعنی تا حالا کجا بوده و در تاریکی مانده بوده. این مقاله از آن مقالههایی بود که صبر پرویز دیوانبیگی را تمام کرد و حسابی عصبانیاش کرد. روزنامه را انداخت روی میز و فحشش داد (صفحهٔ ۲۳)
اما در مقابل شخصیت زن داستان که تا حدودی قادر است در برابر باورهای مردسالاری قد علم کند، شخصیت مرد داستان میایستد. شخصیتهای مرد در داستان ازجمله شخصیت اصلی یعنی پرویز دیوانبیگی هرکدام کاملاً از کلیشههای رایج مردان سنتی در جامعهٔ امروز ایران تبعیت میکنند. نویسنده در به تصویر کشیدن شخصیت مرد داستان نیز در تلاش بوده است تا بهنوعی واقعیت و بافت سنتی در ایران بهخصوص تابعیت مردان جامعه از آن را نشان دهد. اما درعینحال شخصیت مرد داستان و دیالوگهای او نیز عموماً حالتی طنزگونه دارد، در قبال اکثر دیالوگهای طنز داستان نویسنده قادر است که ویژگیهای شخصیت مرد داستان خود را مشخصاً به تصویر بکشد. درعینحال که شخصیت زن و مرد داستان تا پایان داستان در مقابل هم میایستند، اما همانطور که شخصیت زن داستان از مواضع خود پایین میآید. نویسنده برای شخصیت مرد داستان یعنی پرویز نیز تغییراتی را پیشنهاد میکند.
از سوی دیگر نویسنده درعینحال با شخصیتپردازی متفاوت و بهخصوص به تصویر کشیدن شخصیتی چون خاله پری میتواند در خلال داستان به تبعیضهای علیه زنان اعتراض کند. شخصیت پری از کلیشههای زن در داستان تبعیت میکند، بلکه بهنوعی الگوی اعتراضی زنان به باورهای موجود است. شخصیت خاله پری بازگوی نقد نویسنده به جامعهٔ مردسالاری است که بهتدریج از طریق دیالوگهای مختلف وارد فضای داستان میشود. اما همین شخصیت خاله پری برای مردان داستان، زنی سرکش و غیرقابلقبول است. نمونهٔ آن را میتوان در دیالوگ میان اسکندر (سرایهدار باغ) و خاله پری دید:
اسکندر گفت: «چراکه نه خانم. بالاخره زنه دیگه»
پری گفت: «یعنی چی بالاخره زنه دیگه»
محمود خندید: «خدا به فریادت برسه اسکندر»
اسکندر مانده بود چه بگوید. مِن و مِنی کرد و گفت: «خب یعنی دلش کوچیکه» بعد به محمود نگاه کرد. انگار میخواست محمود از آن وضعیت نجاتش بدهد. محمود دستهایش را برد بالا. «من بیتقصیرم»
پری گفت: «اگر تو هم نه ماه، یک آدم را توی شکمت نگه میداشتی و بزرگ میکردی و بعد میزاییدی حالت رو میپرسیدم. چه ربطی به دل کوچیک داره اسکندر؟ برعکس دلش گنده س. فکر کردی زاییدن کم کاریه؟» (صفحهٔ ۱۴۵)
شخصیت خاله پری در کل داستان تنها شخصیت زنی است که قادراست در برابر کلیشههای سنتی مردسالاری بایستد، اما درعینحال نویسنده نقش پررنگی در باورپذیر کردن این شخصیت نمیدهد، برعکس بیشتر دیالوگهای خاله پری در حد یک گفتگو و یا دیالوگ ساده و یا نقد از شخصیتهای مرد داستان باقی میماند. بهاینترتیب نویسنده دوباره با درگیر کردن واقعیت در فضای اصلی داستان مرز متفاوتی را به تصویر میکشد، مرزی که تنه در حد تصویرسازیهای ایده آل شخصیتهای زن داستان باقی میماند. شخصیت دیگر داستان یعنی آذر، نیز بازتاب زندگی زنان در خارج از ایران و در مهاجرت است، نویسنده با پردازش آذر در داستان گونهای دیگر از چالشهای زنان در اجتماع را نه در داخل ایران، بلکه در خارج از ایران و با یک مرد غیر ایرانی نشان میدهد.
آذر گفت: «اینجا اومدن من برای این بود که یک دورهٔ افسردگی داشتم. یک افسردگی طولانی. به خاطرش قرص میخوردم. دائم اشک میریختم. دست خودم نبود. میخواستم یا نمیخواستم اشکم می اومد… من و فیلیپ از هم جدا شدیم» (صفحهٔ ۲۰۳)
نویسنده درنتیجه گیری داستان و به پایان رساندن داستان هم از واقعیت دور نمیشود، بلکه داستان درنهایت با پردازش واقعی از یک زندگی اجتماعی به پایان میرسد. اما نکتهٔ مهم در داستان همین تمرکز بر واقعیت جامعه و به تصویر کشیدن آن از خلال شخصیتهاست که پایانبندی متفاوتی را برای داستان رقمزده است. درعینحال شخصیت شه دخت که در ابتدا و میانهٔ داستان از کلیشهٔ رایج همسر و مادر خارج میشود، به دلیل همین بازگشت نویسنده به واقعیت دوباره به خانه بازمیگردد. گرچه فرم و روایت داستان به نویسنده این اجازه را داده است که شخصیتهای واقعی و مختلفی را از جامعه به تصویر بکشد و در هرکدام زوایای فردی و واقعی افراد را نشان دهد، اما درنهایت پایانبندی داستان شخصیتها را از حالتهای غیر کلیشهای نهایتاً به همان غالب و ساختار موردقبول جامعه برگردانده است. آن چیزی که در این رمان اهمیت دارد همین بیان حقیقت رایج و درنتیجه برشهایی از زندگی حقیقی است که با بازتاب چالشهای زندگی اجتماعی و فردی زنان در داستان گرده خورده است و درعینحال که در بیشتر موارد از کلیشههای تبعیت کرده است اما قادر بوده تا برشهایی از چالشهای زنان در زندگی خصوصی و اجتماعی را به تصویر بکشد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia