در آینده سوریه جایی برای ترکیه و عربستان وجود ندارد
در هفتههای اخیر بازار بحث و گمانه زنی حول تحولات سوریه به خصوص بعد از خروج بخشی از نیروهای روسیه از این کشور داغ شده است. بسیاری از خبرگزاری ها و جریان اصلی رسانه بینالمللی در شرایطی این خروج نسبی نظامی مسکو از سوریه را به منزله یک معامله پشت پرده بین مسکو – واشینگتن برای تقسیم کیک قدرت در سوریه دانستهاند که اساس تحلیل خود را از همان ابتدا بر یک پایه اشتباه گذاشتهاند. این در حالی است که ورود روسیه به متن تحولات سوریه و اقدام به اعزام نیروهای هوا- فضای روسی به این کشور از همان ابتدا بنا به گفته مقامات ارشد مسکو و از جمله “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهوری این کشور حمایت از رژیم “بشار اسد” در مقابل تروریسم، تغییر معادلات نظامی به منظور تسهیل مذاکرات سیاسی، مبارزه با تروریسم قفقازی در آزمایشگاه جنگی سوریه و مهمتر از همه تاثیرگذاری بر نظام بین المللی و رقابتهای ژئوپلتیک بوده است. اینکه به دستور پوتین دقیقاً در شرایطی که رژیم دمشق در موقعیت برتری نسبت به مخالفان مسلح قرار گرفته، رقبای منطقه یی و بین المللی روسیه با حرکت مهره روسی در شطرنج سیاسی – نظامی حوزه بحران در موقعیت کیش و مات قرار گرفتهاند، تضاد بین محور عربستان، ترکیه و قطر به عنوان حامیان اصلی مخالفان مسلح اسد با متحدین غربی به شدت افزایش یافته است و تقریباً به لحاظ منطق نظامی مسکو در دستیابی به اهداف خود پیروز شده و در عرصه سیاسی نیز توانسته است در افکارعمومی جهانی از خود یک چهره مثبت به تصویر بکشد، جایی برای ادعای عقب نشینی روسیه باقی نمیماند. اما در این بین یک واقعیت سیاسی وجود دارد که به خلاف این گمانه زنیهای تجریدی ریشه در منطق سیاسی جهت ترسیم یک “نقشه راه” تازه جهت پذیرش واقعیات عینی در چارچوب منافع طرف روسی و ایجاد توازن حول تناسب قوا در عرصه داخلی و خارجی سوریه خواهد داشت.
به یقین هم اکنون تمام بازیگران داخلی و خارجی حاضر در بحران سوریه به خوبی میدانند که هیچ طرف منازعه در این جنگ فرقه یی و داخلی پیروزی کامل را به دست نخواهد آورد. به همین دلیل برای حفظ ثبات و پایان دادن به این وضعیت مخرب و آنارشیک که تمام منطقه را تهدید میکند تنها راه حلهای سیاسی و به رسمیت شناختن جایگاه تمام نیروهایی که حاضر به گسست ارتباطی با بخش تروریستی جبهه مخالفان باشند، در طی یک مصالحه ملی با حمایت قدرتهای منطقه یی و بین المللی قابل حصول خواهد بود. به همین دلیل در شرایط کنونی استراتژی نظامی – سیاسی روسیه به دلیل واقع نگری و پراگماتیسم حاکم بر آن، وضعیت را از شرایط کاملاً جنگی به سوی مذاکرات سیاسی و مصالحه ملی پیش برده است. پذیرش این وضعیت از سوی آمریکا و اتحادیه اروپایی نیز جدا از واقعیات عینی در متن بحران سوریه در طی ماههای اخیر با ورود موضوعاتی چون موج جدید مهاجران به سمت اروپا و تهدیدات تروریستی که به خصوص در پاریس و بروکسل فاجعه آفرید و گروه “داعش” رسماً مسئولیت آن را به عهده گرفت، زنگ خطری بود که “صدای سوریایی” آن در تمام پایتختهای غربی به خوبی شنیده شد. از طرف دیگر روسها با ایزوله کردن ترکیه در نقش آفرینی حول بحران سوریه که با سرنگون کردن سوخوی روسی از طرف ترکها انجام شد، بهانه لازم را جهت به حاشیه راندن آنکارا که بیشترین نقش را در حمایت لجستیک مخالفان مسلح، ترانزیت تروریستهای خارجی به سمت سوریه و همدستی در قاچاق نفت داعش برای تأمین مالی تروریسم جهادی را داشت، کسب کردند. در سوی دیگر ماجرا موقعیت کردهای سوریه از جمله “یگانهای مدافع خلق” که بعد از حماسه “کوبانی” به اعتبار بی بدیلی در عرصه بین المللی دست یافته و با حمایت دوجانبه پوشش هوایی آمریکا و کمکهای همه جانبه روسیه که به نوعی همسویی ارتش و ملیشیای حامی اسد را به همراه داشت و توانستند تقریباً تمام خطوط مرزی با ترکیه را به تصرف در آورده و نقل و انتقال تروریسم و سلاح از سوی این کشور به گروههای تروریستی را تقریباً قطع کنند نیز در این چیدمان جدید نقش اساسی داشته است. تجمیع تمام این عوامل در کنار تحولات دیگری که هم زمان در عرصه بین المللی رخ داد و از جمله بعد از توافق اتمی با ایران (برجام) توانست جایگاه تهران را به عنوان یک بازیگر در بین قدرتهای جهانی تا حدودی تثبیت کند، موجب یک تغییر موازنه گردید که نتایج آن هم اکنون خود را نشان میدهد.
هم زمان با تحولات جدیدی که شکل گرفته است و حتی بعد از خروج بخشی از نیروهای هوا – فضای روسیه از میدان عملیاتی سوریه، ارتش این کشور با حمایت هوایی روسها و در زمین با حمایت و هماهنگی نیروهای شبه نظامی، حزب الله لبنان و ایران توانست با ظرافت خاصی که موجب اعتباربخشی به دولت اسد گردید، شهرهای مهم “پالمیرا” به عنوان میراث باستانی جهانی و “قریتین” به عنوان یکی از پلهای ارتباطی داعش بین سوریه و عراق را تصرف کند. این موفقیتهای ارتش سوریه در شرایطی که همگان از عقب نشینی روسیه و بروز اختلاف بین مسکو – دمشق سخن میگفتند به خوبی نشان داد که استراتژی چندجانبه روسیه در هماهنگی با دولت دمشق و متحدین منطقه یی آن هم چنان با متغییرهای جدیدی دنبال میشود. از طرف دیگر سمت گیری کانونی ائتلاف دمشقی به سوی متصرفات داعش در هفتههای اخیر توانست دامنه انتقاداتی که در زمان پاکسازی حومه شرقی و شمالی “حلب” متوجه رژیم اسد بود را به طرف تمجید و پذیرش این اقدام جلب کرده و اسد و حامیان وی را در جایگاه بزرگترین آلترناتیو مبارزه با تروریسم و داعش قرار دهد. به همین دلیل به خلاف هر گونه گمانه زنی رسانه یی در وضعیت کنونی حتی برای واشینگتن نیز حذف اسد حداقل در کوتاه مدت خارج از منطق سیاسی و منافع ژئوپلتیک تلقی میشود و در طول مذاکرات و توافقات احتمالی با حفظ ساختار موجود در یک پروسه دمکراتیزاسون تنها میتوان احتمال کناره گیری یا تقسیم قدرت با اپوزیسیون غیرمسلح را در آینده سوریه متصور بود. در این بین آنچه هم اکنون تا حدودی حساسیتهایی را بین روسیه با دمشق و تهران ایجاد کرده است، بحث پذیرش “فدرالیسم” در ساختار سیاسی آینده سوریه میباشد که با توجه به واقعیت موجود شاید یک التزام اجتناب ناپذیر برای مصالحه ملی، اجتناب از تجزیه کشور و دمکراتیزاسیون نظام آتی در این کشور باشد. هم اکنون برای بازیگران عرب و ترک منطقه یی که در طی این سالها با حمایت از گروههای تروریستی و تحرکات مخرب و بی ثبات کننده خود هزینه سنگینی را بر منطقه و حتی جهان تحمیل کردهاند، شاید این یک پیام رسا و روشن باشد که در آینده سوریه جایی برای آنان وجود ندارد و هرگونه تحولی در راستای دمکراتیزاسیون و تقسیم قدرت در غیاب این محور شرورانه انجام خواهد شد.
۱۶/۱/۹۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.