در قفقاز تفنگها به زودی غلاف میشود
تنش و درگیریهای مرزی تازه بین جمهوری ارمنستان و آذربایجان در خطوط مرزی منطقه خودمختار “ناگورنو – قره باغ” از شنبه شب دوم آوریل رژیم آتس بس ۱۹۹۴ را نقض کرد. در طی درگیریهای ۲۴ ساعت اخیر بنا بر اطلاعیههای رسمی دو کشور ۳۴ سرباز کشته و دهها تن دیگر زخمی شدهاند که در این بین یک کودک در منطقه قره باغ نیز قربانی شده است. هر دو طرف با طرح اتهامات یک طرفه، دیگری را مسبب نقض آتش بس و قرارداد “مینسک” دانستهاند. بر اساس برآوردهای اولیه و اظهارات رسمی مقامات ایروان و باکو از میزان تلفات نظامی و تجهیزاتی، به نظر میرسد که این بار تنش بین دو کشور بسیار فراتر از یک درگیری مرزی بوده و تصویر یک جنگ را به لحاظ تئوری نظامی به ذهن تداعی میکند. اصولاً در چنین مناطقی از جمله قره باغ کوهستانی که همیشه به عنوان کانون بحران و منطقه مورد اختلاف هرگز صلح کامل تثبیت نشده و وضعیت ژلاتینی دارند و هم چنین به لحاظ سیاسی – حقوقی فاقد هویت مستقل میباشند، یک رابطه عینی بین صلح سرد و جنگ شکل میگیرد که هر لحظه امکان بر هم خوردن وضعیت وجود خواهد داشت. با توجه به نفوذ روسیه و غرب بر رهبران دو کشور آذربایجان و ارمنستان هم چنان که قبلاً در توافقات قرارداد مینسک با میانجیگری مسکو، پاریس و واشینگتن انجام شد، بدون تردید این بار نیز بازیگران بزرگ بیرونی با دخالت خود رعایت مفاد توافق مینسک را بر هر دو طرف تحمیل خواهند کرد. از طرف دیگر حساسیتهای امنیتی در خاورمیانه و منطقه قفقاز به دلیل حضور فعال تروریسم بنیادگرایی که از شرق تا غرب را امروز برآشفته کرده است، هرگز اجازه تحرکات آنارشیک و بی ثبات کننده در این منطقه به رهبران محلی به هر بهانه یی داده نخواهد شد.
فروپاشی شوروی در ابتدای دهه نود میلادی یک موج بزرگ استقلال طلبی و “گریز از مرکز” را موجب شد که ابتدا جمهوریهای جماهیری را از هم جدا کرد و در مرحله بعد به دلیل اختلاط و در هم تنیدگیهای قومی – مذهبی در بین هر کدام از این جمهوریها، مناطق غیر همسو با مرکز را در موقعیت کسب خودمختاری و تجزیه قرار داد. نمونههای مشابه قره باغ کوهستانی را هم اینک میتوان در منطقه “دنباس” و ” کریمه” اوکراین، جمهوری “چچن” در روسیه، مناطق “آبخازیا” و “اوستیای جنوبی” در گرجستان، “تالش” در آذربایجان و بسیاری دیگر از مناطق تحت حاکمیت شوروی سابق دید. این مناطق همواره کانون بحران بودهاند و در طول چند دهه اخیر بارها اختلافات بین این مناطق و حکومتهای مرکزی موجب درگیریهای پراکنده نظامی و بر هم خوردن ثبات امنیتی گردیده که تا به امروز به واسطه هژمونی مسکو به عنوان بازیگر عمده در این حوزههای نفوذ (البته به غیر از مورد اوکراین) تا حدود زیادی کنترل شده است. اختلافات بین ایروان و باکو از سال ۱۹۸۸ حول وضعیت حقوقی ناگورنو – قره باغ که منجر به یک جنگ شش ساله با بیش از ۳۰ هزار تن تلفات انسانی شد بالاخره با وساطت گروه مینسک در سال ۱۹۹۴ به یک آتش بس ختم شد که وضعیت “دوفاکتوی” قره باغ را در پیوند با ارمنستان تا حدودی به رسمیت شناخت. هر چند که همواره جمهوری آذربایجان نسبت به ادعای خودمختاری و جدایی این منطقه به شدت عکس العمل نشان داده و آن را بخش اشغالی از خاک خود توسط ارمنستان مطرح میکند اما به دلیل حمایت یکپارچه مردم این منطقه نسبت به ادعای استقلال و هم چنین واقعیت یک فروپاشی بزرگ (شوروی) که در درون خود توجیه گر فروپاشی کوچک در چنین مناطقی به دلیل حمایت مردمی و تضاد اساسی با دولتهای مرکزی کشورهای تازه استقلال یافته وجود دارد، نظام حقوق بین الملل به دلیل وجود شرایط عینی در این مناطق فاقد حکم قاطع بوده و معمولاً با تسامع برخورد میکند.
درگیرهای مرزی خونبار در منطقه قره باغ کوهستانی بین این دو کشور حوزه قفقاز در شرایطی رخ داده است که هر دو کشور یا به لحاظ امنیتی یا اقتصادی به شدت زیر فشار قرار گرفتهاند که همین موضوع امکان عامدانه بودن تحرکات اخیر را افزایش میدهد. از یک طرف با سقوط قیمت نفت در بازارهای جهانی و وابستگی شدید بودجه آذربایجان به ارز حاصل از فروش نفت هم اکنون این کشور تک محصولی به شدت زیر فشار اقتصادی قرار گرفته و دامنه نارضایتی از “الهام علی یف” رئیس جمهوری افزایش یافته است. از طرف دیگر در نوامبر سال گذشته دولت ارمنستان یک شبکه خرابکاری را به دام انداخت که قصد کودتای نظامی علیه رئیس جمهوری قانونی کشور را داشتند و در رأس آن “آرتور واردانیان” معاون اول اداره تحقیقات سازمان امنیت کشور قرار داشت و از همان ابتدا ایروان انگشت اتهام را به سوی باکو به عنوان حامیان این جریان نشانه رفت. به همین دلیل موقعیت تا حدودی متزلزل دولتهای مرکزی در آذربایجان و ارمنستان راه را برای تشدید تنش در حوزه سیاست خارجی باز کرده است تا با تحریک احساسات ناسیونالیستی ترکها و ارامنه، یک نوع بیمه کردن رژیمهای داخلی را تأمین کنند. حساسیت درگیرهای های شنبه شب که تاکنون هم ادامه داشته و رهبران دو کشور هر دم بر شیپور این جنگ بیش از پیش میدمند که این موضوع در کنار موقعیت به شدت امنیتی قفقاز در خصوص احتمال بروز و ظهور یک موج بزرگ تروریسم بنیادگرا، رهبران جهانی را به شدت نگران کرده است. قبل از همه روسیه به عنوان برادر بزرگ و رهبر کشوری که هر دو کشور دیگر را بخشی از حوزه نفوذ خود میداند، نسبت به این حوادث تلخ عکس العمل نشان داد. “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهوری روسیه با دعوت از دو طرف به خویشتنداری از آنان خواست تا به مفاد توافق مینسک پایبند بمانند. هم زمان “سرگی لاورف” وزیر امور خارجه و “سرگی شویگو” وزیر دفاع روسیه در تماس با همتایان خود در ایروان و باکو یک پل ارتباط سیاسی – نظامی را بین دو کشور ایجاد کردند تا منازعه از کنترل خارج نشود. پس از روسها، گروه مینسک، واشینگتن، آلمان و ایران نیز به صورت رسمی از دو طرف دعوت به رعایت خویشتنداری و خواهان یافتن راه حل سیاسی برای برون رفت از اختلافات شدند. ولی آنچه بیش از هر موردی برای کاهش تنش و کنترل اوضاع هم اکنون مهم و تعیین کننده است نقش مسکو است که با هر دو کشور روابط تنگاتنگی داشته و باکو – ایروان را تحت عناوین مختلف در اتحادیههای منطقه یی یا پیمانهای دوجانبه نظامی – اقتصادی زیر نفوذ دارد. چنانچه تنش اخیر بین آذربایجان و ارمنستان در ابعاد منطقه یی و بین المللی مورد سوءاستفاده قدرتهای بزرگ بیرونی قرار نگیرد و با آن به عنوان یک برگ ژئوپلتیک در قمار بزرگ نظام جهانی بازی نشود، بدون تردید این تنش به راحتی با فشار روسیه و میانجیگری گروه مینسک تحت کنترل در خواهد آمد.
۱۵/۱/۹۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.