دو شعر از عابدین پاپی(آرام)
۱
«آخرین زمستانم برای نمردن می جنگد»
زندگی جشنی صد ساله
که با تن ها
صد سال تنها شد
و این که
مرگ به من به تو پُشت می¬کند
می¬ رود به این روزهای بد که بهتر نیست!
مرگ
دردامانِ شب به ندیدنِ ماه فکر می کند
به تماشای خورشیدی می رود که تماشایی است
حال بگو
چه حال از احوالِ این همه گلوله
که لوله وار درعرضِ خود مؤمن می شوند!
چه حال
از آقای آب که برهزاران سلام چشم می گُشاید
می شکندتشنگی هرخبری را که خبرداراست
خبر بر دار است
چنان حلاجی که منصورش بر «دار» است!
وگاه سکوتش فریادمان را آغاز می کند
بگو چه خبر؟
از افسردگی پائیزی که درخت اش را فراموش می کند
اینک منم
سر و پا لرزان
که دراشتیاقِ بَمْ زلزله می شوم
لذتی سرگردان
که گُواراتر ازچه
چه ها را
چه گُوارا می کنم!
چه فرقی می کند
تمامِ روزمان سیاسی باشد
زبانت به گویش سیاسی حرف بزند
چشمانت با زبانِ مادری سیاسی شود!
زندگی مثل قدم های سیاسی نیست
اما ماهی
بالای سرما می تابد که خورشیدش سیاسی است!
حالا هی بگو
درخت نزدیک تر از خودش جنگل می شود!
آخرین زمستانم برای نمردن می جنگد
و برف فراتر از همیشه درقرمزی خودش فرود می آید
درچارراهِ باد
بردرگاهِ کلمات
به انتظارِ دفتری خالی از بارانم که
درقابی کُهنه تازه گی های سال را ورق می زند!
آه نگو که عاشق حضوری بیگانه ام
که یگانه گی اش توالی موج ها را
در پسِ اوج می پوشاند
می روم
به روزهای آینده ی فصل
تا که شادی شاخه ها را دربالِ درخت جشن بگیرم
من نگاهی غمگین ام که نغمه اش سنگ را رود می کند
و تو بادآورده ی برگی غمناک
که بیابانش را سر بریدند!
چقدر دوست دارم
خیابانی باشم که پروای پریدن ندارد
چقدر می خواهم شاعری باشم
که هراس از شعر خواندن ندارد
این جا پرواز ممنوع الخروج است
آنگاه که به عقابش شلیک می شود!
۲۸/۱/۱۴۰۳
۲
« حرف بر شاخهی واژه دلگیر است »
آیا می شود؟
لبخندها را با صورت ماه آشتی داد؟
داد
از هرطرف که داد باشد
دادِ تمامِ دردهای دربه در را درمی آورد
چرا این همه چرا دست به خودکشی می زنند
چرا هیچ صادقی کافکای خودش را
دربلوارِ اندیشه ملاقات نمی کند
این جا دارالمجانین فکرهاست
و هرکسی که خودش را باور می کند
مجرم است!
چرا؟
قطاری که راه می افتد
صوت هایش احساس پژمردگی می کنند؟!
من نُخُستین سُخُنْ بازمانده ی برفم
وتو شقایقی که لباسِ دقایق برتن دارد
آه نگو که حرف بر شاخه ی واژه دلگیر است
و پائیز
برای شاعر شدن زندگی اش را از دست داده است!
درتاریخِ پُراز دروغ
صدای اندوهِ جناب صادق دیدنی است
و برروی تمامِ نقشه ها
باد نقشِ جدایی را بازی می کند
او قهرمانی است که درخانه شهر مستأجراست!
بیدار شو از شویی که
جاده آشفته ار خواب های لجباز است
آهای انسان؟
فقر
دربرهنگی تنِ زن گریان است
حالا هی نگاه کن به پژمردگی این تن
که برهنه وار درکنارِ شهر می سوزد و می سازد!؟
بنگر به خود که با خود روبرو می شود
و وجدانت را به جانِ شعرهایت می اندازد
می اندازم
من سال هاست
مثل تو، او و ما
چشمانم را درویش واردرخیابان پائین می اندازم
نگاه درجیبِ من زندگی می کند
و دیدنِ کوچه برای آن ممنوع است
نگاه به خیابان ، شهر را بیابان می کند!
دراین هوای تلخ
آزادی را نمی توان به چشم ها هدیه داد
آزادی مالِ هیچ سیاهی نیست
حتا مالِ شبی که ماه درتاریکی اش عاشق می شود
حتا مالِ کودکی درآفریقا
که آرزوهایش را چونان رود به دریا می ریزد!
می ریزد
نگاه کن
به انقلابِ دیوار نگاه کن
ببین که چگونه خونِ کلمات برگونه ی آن می ریزد!
باید بدانی چه چیزی را می خوانی
جمله ای را که سال هاست درچشم دیوار شهر را می خواند
یا روزنامه ای را که خودش را نخوانده است
همیشه کسی را بخوان که خوانده نشده
او مثلِ کتابی است که کلماتش خوانده نشدند!
۶/۲/۱۴۰۳
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عابدین پاپی متخلص به آرام (زادهی ۱ خرداد۱۳۵۰- خرم آباد)، شاعر، نویسنده، نظریهپرداز و منتقد ایرانی است. این نویسنده، فعالیت فرهنگی و ادبی و روزنامهنگاری خود را ابتدا در شهرستان کرج آغاز نمود و بعد از آن در دو حوزهی گفتوگو و مقالهنویسی فعالیت خود را با روزنامههای مردمسالاری، عزت، زمان، اطلاعات، آرمان، شهروند و… تا به امروز ادامه داده است.
او نوشتارهای زیادی را به رشتهی تحریر درآورده که میتوان در دایرهی نظر و اندیشهی ادبی و اجتماعی اشاره نمود. پاپی شاعری معناگرا با رویکردی اومانیسم است واعتقاد دارد که گفتمان شعر با تکرار معنا مواجه شده و نوشتارهای نثر آن بیشتر رئالیسم و ذهنیت گرایی است.
از عابدین پاپی تاکنون نوشتارهای زیادی در رسانههای خارجی و رسانههای مجازی ایران بهچاپ رسیده است. شمار نوشتارهای این نویسنده در حوزهی علوم انسانی به بیش از ۵۰۰ مقاله میرسد. فعالیتهای این منتقد ادبی و شاعر در ۶ حوزهی: گفتارنویسی- طنز- دیالوگ- ژورنالیستی- نثر و شعر و سخنرانی میباشد که تاکنون ۶۰ سخنرانی تصویری وصوتی ازاین نویسنده منتشرشده است.
عابدین پاپی نزدیک به ۳۰ عنوان کتاب شعر و شعر منتشرشده دارد. آثار نثر او نیز به ۲۵ عنوان کتاب و یادداشت میرسد.
آثاری از او مثل: «گفتاورد قلم »، «تا اندازهی واژهها مینویسم»، «نویسشهایی در لابه لای پیادهرو»، «گفتهها و گُفتوگوها»، «کلمات بدون نقطه حرف می زنند» و «فکرها» تجدید چاپ میشوند.