Advertisement

Select Page

دو شعر از علی جانوند

دو شعر از علی جانوند

 

 

۱

چنان از سویدای وجودم فریاد می‌کشم

تمام بابونه‌های نورس باغ کز می‌خورند

به جبران خسارت،

نهال می‌کارم

پایه، بادام تلخ

پیوندک،

امیدی که فردا

کام روزگار

اگر بتواند تغییر دهد!

به گیاه پناه آورده‌ام

مهر گیاه

خشم نهفته در ژرفای وجود

تلطیف اگر بتواند!

فعلن

هر روز

گونه‌ی جدید گلی کز می‌خورد

نهال می‌کارم

و فریاد …

 

 

۲

سینه‌سرخ

پرنده‌ی کوچک،

با گلوگاه آتشین

و آواز رسایش

مدام

سکوت سایه گستر باغ را می‌شکند

بلندای فریاد

دهان زخم سینه‌ی سرخ خوهرانم،

برادرانم،

سکوت شهر را

می‌شکند قبح زیست خاکستری مابین ماندن و پیوستن

سینه‌ام سرخ

و دهان فریادم

 باز

تا باز خوان ترانه‌ی

هم‌سرایان راه صعب رهایی باشم

آنها که با قامت کشیده،

ایستاده فریاد می‌کشند،

کوچه‌های بیشتری از شهر خواب‌زده را بیدار می‌کنند

آواز تو

ناله‌ی من

شور تو

شعور و شراره‌ی من

سینه سرخ!

پرنده‌ی کوچک آوازه خوان آزادی!

اینجا دوباره سکوت سایه گسترانیده است

بخوان!

 

 #ع. الف. جانوند

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights