«راز فصلهای هرگز نیامده»
شعر کوتاه درنهایت ایجاز و فشردگی و ایهام شکل میگیرد. و در واقع یک لحظه آنی ست. برشی از جهان درونی و بیرونی و دریافت و تجسم و کشف آنی شاعر است اگر متنی دارای المانهای شعر کوتاه ( طرح و هایکو ) باشد، هر واژه، بار معنایی عمیقی را با خود به دوش میکشد گرچه هر زبان آفرینشها و پتانسیلهای موسیقیایی و دیالکتیک خاص خود را دارد.
کتاب شعر هفتههای بیحوصله شامل شعرهای کوتاه است. در این دفتر بعضی از شعرها با زبان و بیانی روایی و ساده همراه با ایجاز و ایهام سروده شده است. اکثر شعرها در فضایی عاطفیاست اما در کنار این شعرها چند شعر کوتاه اجتماعی و نیز مرتبط با اسطوره با بیانی فلسفی نیز دیده میشود. شعرها گاهی در فضایی رئال و گاه سورئال همراه با تصویرسازیهای بکر سروده شده است.
کلاغها
دهن کجی میکنند
به باور مترسک
وقتی که باد
زار میزند
در ذهن سوختهی گندم زار
(ش. ش ۲)
شاعردر فضایی عینی و ذهنی همراه با تخیل شاعرانه، با بیان روایی و استعاره سیاهی و تیرگی جوامع بشری رانشان میدهد.
کلاغ سیاه در بسیاری از فرهنگها، نماد شومی محسوب میشود.
دهن کجی به باور مترسک به نوعی حکایت از به سُخره گرفتن آدمهای تهیمغز و پوچ انگار است که صرفاً هیبتی دارند اما پشت این ظاهر فریبنده هیچ اندیشهای موج نمیزند. در این کوتاه سروده، باد پیامآور نیست بلکه ناله و زاری باد جهت ویرانی و تباهیاست ….
به لحاظ هنری شاعر با واج آرایی حرف «آ» و «ز» ناله و زاری را در شعر جاری میسازد. و با بیانی ایهامگونه و استعارهوار، تباهی اجتماعی سوخته را نشان می دهد.
در شعر شماره ۶
پنجرهای
رو به بلندای بادها
یاسهای رنگ پریده
گریزان از گلدان
پیوندم میدهند
به دورهای دور
در اوراق توفان برگ
میوزد خاطرههایم
و من مدفون میشوم
زیر برگ
در این سروده، شاعر با زبانی روایی همراه با تخیل، به یاسهای رنگ پریده تشخص میدهد .
پنجره تداعیگر رهایی است و بادهای بلند نیز رهیدن از تمام قیود و اسارتها و منیتهاست، در کل یادآوری خاطرات گذشته، تلخی در وجود راوی میپراکند که منجر به خاموش شدنش میگردد.
رقص باد و آب
تصویر ماه را
شکست
(ش. ش ۲۴)
این شعر کوتاه در فضایی ابژه و کاملا عینی سروده شده، تصویر نیز در این کوتاه سروده، نقش پر رنگی دارد و شاید چیدمان کلمات به ظاهر ساده به نظر آید اما مفهومی عمیق در آن نهفته است .
به قول شاملو هدف هایکو زیبایی نیست بلکه به سادگیِ تمام به ما چیزی را نشان می دهد که خود همیشه میدانستهایم.
شعر شماره ۱۲
کلاغها که پر کشیدند
آسمان
پر کلاغی شد
شعری تصویری و کاملاً ابژه با بیانی ساده، صمیمی و ایهاموار، که شاید همیشه این تصاویر را دیده باشیم اما شکار این لحظات و نوشتن آن مهم است. پایان بندی شاعرانه، مفهوم سازی، عکس از لحظات زندگی و سرودن این تجربیات در قالب شعر، در این سروده کاملا بارز است.
در اینجا کلاغ میتواند مظهر شومی و تیرگی و نادانی انسان باشد که این تیرگی و سیاهی به صورت غیرمستقیم به واسطهی تصویردر این شعر آمده است .
اوج گرفتن کلاغهایی که آسمان آبی را تیره میکنند.
و یا ( ش. ش ۱۹)
زبان گنجشکها را
که بریدند
پرندگان آواره شدند
زبان ساده، بکاربردن اسطوره در شعر و تبدیل مفهومی واژه به صورت استعاره، ذهن مخاطب را درگیر میکند. دراین سروده تصویر ابعاد عمیقتری از ظاهر زبانی به نمایش گذاشته و به نوعی مسائل اجتماعی و فلسفی را، به مخاطب القا میکند .
درخت زبان گنجشک به اسطورههای اروپایی (اسکاندیناوی) برمیگردد که از منظر اسطوره، ریشهی درخت زبان گنجشک و درخت نارون هر دو یکی ست و به روایتی «اودین» که نام یکی از خدایان و در واقع خدای نخستین بوده از درخت زبان گنجشک مرد آفرید و از درخت نارون زن، و از خود اودین بود که انسانها روح و زندگی دریافت کردند … حال اگر منظور شاعر اشاره به اسطوره باشد بنا به ذهنیت خواننده تعابیر خاصی نیز میتوان از این طرح داشت.
شعر شماره ۱۶
صدایم کن
سرها
پر از سکوت است
شاعر با زبان و بیانی ساده، تنها با بهکارگیری چند واژه اما در گزینش و چیدمانی شاعرانه و بکار بردن پارادوکس و تقابل دو کلمهی «صدا و سکوت» و واج آرایی «س»، و عدم وجود ضمیر، موجب زیبایی این طرح میگردد، گرچه کارکرد خطی و طولی واژه نیز در این شعر مورد توجه شاعر بوده است.
شعر شماره ۸
وقتی در خواب درخت
آتش رنگ نمی بازد
و جنگل
خاکستری
نفس می کشد
تبر در باوری سبز
ریشه می کند
شاعر زبان پیچیده ای برای ارائه ندارد. اما با بکارگیری استعاره و ایهام و ایجازهای به جا و همچنین تسلط بر ریزه کاریهای زبانی، شعری را در برابر مخاطب قرار می دهد که ساده، یکدست و خوشفرم است .
بکارگیری واژهای «درخت، جنگل، تبر، ریشه، و آتش، رنگ، خاکستری، سبز» در این شعر، جدا از کارکرد معنایی خود درفرم نیز پیوند ارتباطی واژه در کارکردهای خطی و طولی، مورد توجه شاعر بوده است.
در کل مجموعه شعر «هفتههای بیحوصله» در فضایی ذهنی و عینی با تصویرسازیهای بکر، سروده شده که در برخی مواقع با شاعری مواجهیم که در کنار محتوا، دغدغهی فرم و زبان نیز دارد و به جذب و راضی نگهداشتن مخاطب حرفهای میاندیشد. درشعرها با صنعت ایجاز و تصویرسازیهای بسیار و همچنین واج آرایی که موسیقی شعر را دلنشینتر میکند، روبرو میشویم. گرچه گاهی سرودهها از منظر اندیشه نزول میکنند.
باهم چند شعر از این دفتر را میخوانیم:
۱
یخ زده
جغرافیای بودنت
عقربه ها را بگردان
فا
ص
له
ها
را
خط بزن
طلوع بینشانه را
بر صفحه ی سفید زندگی
امضاء کن
۲
تو را جار میزنم
تا دوئل کنی
با بودنت
کمی جلوتر بیا
نبودنت
به چشم پیشخوان هیچ کافهای
نمیآید
این جا قهوهی تلخ
مشتری بیشتر دارد
۳
در رویاها
چیزی میشوی
نیمی از خواب جهان
نیمی دیگر
خیال من
۴
لبخندت را
با آخرین
پرواز صبح
پست کن
اینجا
لبخندها
اینترنتی شدهاند
۵
دامن دلواپسیات را
بر کرانهی باد برقصان
به اتفاق فکر نکن
از بینهایت
با تو آسمانیام
۶
پاکت
پاکت
سیب هم که بیاوری
طعم بهشت را
نمیدهی
۷
چشمهای انتظار
راز فصلهای
هرگز نیامده را
به باد میدهند
——————–
۱۰ آبان ۹۶