Advertisement

Select Page

شعری از احمد بیرانوند

شعری از احمد بیرانوند

اقیانوس آرام

 تخت تو اگر اقیانوس آرام

تن بی بادبان

             نا آرام به کجا بر می گشت؟

مگر بوی تو

از کدام گیسو شانه می شد

که باد

هوس عبور داشت از سردی انگشت

وقتی من غرق می شوم

چنگ می زنم به تو

                      همه چیز تو

                      همه جای تو

شبیه آرام بی اقیانوس

چقدر ساحل کم آورده این تخت

که هر جیر جیر موجیست

که تن را توی         تن می کوبد

تن به تن…

به اختصار بوسه می گیری

صرفه جویی در لب               مرام توست

غنچه را ناشکفته می گذاری برای بهار

تا

در من سرد شود

هوس شکفتن از پا

میان تو

کار ِ فروبسته است جهان

و لعنت به لب که از لبه می پرد

لعنت به تخت که از لبه می پرد

لعنت به لبم که از لبت

لبالب ….یا اولی الاالباب

مفتح القلوب

مفتح الابصار

گسیخته تنم

والله که من مست نبودم

قداره بسته ای

که تخت قوروق توست

این همه نگاه

این همه چارسو که تو بسته ای

کار من

کار داش آکل تمام است

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights