شعری از زینب فرجی
دارد به قطاری که از سرم می گذشت
با مشعل علامت می داد
که ای کاش آن زن چادری
قصه نمی شد
غصه نمی شد
که یک کلاغ چهل کلاغ
پشت سرش…
این ابری که برایش گریه می کنید
آمده بود
اشک های زمستان را پاک کند
که رادیو گفت
سلام من به آن باد پاییزی
که آنقدر خش خش برگ ها را
رسانده به سفره ها
غم مخور صاحب کوچه های آن ور شهر
همه می گویند دیگر از هجوم عنکبوت ها
در امانیم
کاش آن شب که کیف را پر از سنگ کرده بودید
اسب به خانه بر می گشت
خودش را به اسطبل می رساند
سرش را پایین می انداخت و می گفت
چرا همه درد های کوچک از گلوی ما
پایین نمی روند
آن زن چادری کاش برای گل ها /باران نمی خریدی
یا چادرت را می فروختی
برای این جنگل سوخته
درخت
گنجشک
آهو
پرنیان می خریدی
می دانم آمده ای که سنگ از روی سنگ برداری
ما در جهنیم
گاهی دلمان برای خودمان می سوزد
گاهی برای هیزم ها را.
#زینب-فرجی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید