عقب نشینی اصغر فرهادی
فیلم "جدایی نادر از سیمین" موفق به دریافت جایزه اسکار شد. فارغ از این جایزه، تمامی شواهد و مدارک و دیدگاه ها ما را متقاعد می کند که فیلم اصغر فرهادی را موفق ارزیابی کنیم. موفقیتی در سطح جهانی و موفقترین اثر سینمایی تاریخ سینمای ایران. حتی اگر دست و دل بازتر باشیم با معیار قرار دادن تعداد تماشاگران اثر و استقبال سینماگران و جوایز، می توانیم فیلم فرهادی را موفقترین اثر هنری تولید شده ایرانی نام بگذاریم.
قضیه جالب تر می شود وقتی که محدوده های اثر گذاری این فیلم را می بینیم. فیلم به دلایل متعددی که خود نیازمند شرحی درخور است، از میدان هنر به میدان های دیگر نیز کشیده شد و نشانه های دیگری را نیز با خود حمل کرد که غالبا نشانه هایی در میدان سیاسی بودند. مواجهات با فیلم فرهادی به مثابه یک اثر هنری با مواجهات سیاسی تا حدود زیادی بر هم منطبق شدند. در این وضعیت طرفداران فرهادی و فیلمش با طرفداران دموکراسی، انطباق معناداری پیدا کردند. هرچند بسیاری این انطباق را نقد کردند اما این اتفاق به مثابه یک واقعیت اجتماعی، نیازمند بررسی است که البته هدف این نوشته نیست.
بازگشت به ریشه های این انطباق می تواند برای حامیان "جدایی – دموکراسی" واجد توجه باشد. اگر به خاطر داشته باشیم، فیلم فرهادی پس از حدود بیست درصد از فیلمبرداری توسط وزارت ارشاد در پاییز سال۸۹توقیف شد. معاونت سینمایی دلیل این اقدام را اظهارات نامناسب اصغر فرهادی در جشن خانه سینما عنوان کرده بود .فرهادی در آن جشن آرزو کرده بود که شرایطی در کشور ایجاد شود تا جعفر پناهی نیز بتواند در ایران فیلم بسازد و همچنین گلشیفته فراهانی باز گردد.
صحبت های فرهادی در آن جشن باعث شد که مخاطبین، فرهادی را در میان حامیان دموکراسی ومخالفان شرایط موجود و به تعبیر سهل گیرانه تری حامیان جنبش سبز قرار دهند. اینجا لحظه ای بود که فیلم و کارگردانش مستعد خوانش های سیاسی شدند و به میدان سیاسی ورود یافتند که تا به امروز هم ادامه دارد. چندی پس از توقیف فیلم، معاونت وزارتخانه، فیلم را رفع توقیف کرد. مدیر روابط عمومی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگو با خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) با اعلام این مطلب گفت: پیرو توقف فیلم اصغرفرهادی و به دنبال پیگیریهای این کارگردان در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سینمایی، رفع توقیف این فیلم انجام شد. حمیدرضا دیبایی افزود: پیرو مصاحبه اصغر فرهادی و اعلام این که در فضایی خاص مطالب حساسیت برانگیزی را عنوان کرده و هدف خاصی نداشته است و پیرو مواضع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که گفتند صحنه گردانان اصلی مراسم باید پاسخ گو باشند، از موضع رسمی معاونت سینمایی اعلام میکنیم که منعی برای ادامه تولید فیلم اصغرفرهادی وجود ندارد و به احترام عوامل سخت کوش فیلم "جدایی نادر از سیمین"، دوستان میتوانند به روند تولید فیلم ادامه دهند.
فیلم جدایی نادر از سیمین با همه توانایی های فنی و محتوایی اش و با همه نشان ها وجوایز محصول یک "عقب نشینی" است. کارگردان فیلم پس از آنکه با این خطر مواجه شد که باورهایش، حیات اثرش را به مخاطره انداخته است، راه دیگری را برگزید. او این کار را به خاطر امکان بیان ایده هایش کرد. چنانچه او این کار را نمی کرد، نه چنین اثری تولید می شد و نه این افتخارات و جوایز و اثرات عمومی را پدید می آورد. ابژه ای می شد در بین تمامی ابژه های حذف شده و منفعلانه تنها به لیست محرومین اضافه می شد.
در اینجا لازم است مساله را بیشتر بکاویم. تئودورآدورنو، فیلسوف آلمانی در مقاله کوتاه ای تحت عنوان "کناره گیرى" ، که در اصل نطقى رادیویى در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود، به رابطه بین تفکر و عمل پرداخت. او متهم بود که بر خلاف اندیشه انتقادی اش با جنبش دانشجویی می ۶۸ همراهی نکرده و"فقط حرف می زند". آدورنو در این نوشته وحدت بی میانجی بین تفکر وکنش را مورد انتقاد قرار می دهد. از نظر آدورنو تحقق بی واسطه سیاست، همواره رهایی بخش نیست و ممکن است اشکال خطرناک تری از وضعیت موجود را تولید کند. مثلا فیلم، کتاب، نهادهای مدنی و غیره را می توان آن چیزهایی دانست که آدورنو آنها را میانجی تفکر و کنش می داند. آدورنو می نویسد که رنج ما از وضعیت مسدود شده اجتماعی وسیاسی مان به شکل عصبانیت نسبت به کسی که این وضعیت را خاطرنشان می کند و توضیح می دهد نشان داده می شود.
در این وضعیت شبه فعالیت هایی محفلی صورت می گیرد که در واقع چیزی نیست جز اتحاد با شبه واقعیت. عدم درک واقعیت و نشناختن اقتضائات و محدودیت های موجود، سازنده توهمی است که شبه واقعیت از آن سر بر می آورد. این شبه واقعیت سازی تنها مختص به حاکم دون کیشوتی نیست بلکه مخالفان او نیز در معرض این حالت روانی هستند. برای متوهم، یک نشانه کوچک کافی است که واقعیت خود ساخته اش را فربه کند و بیش از پیش به درون شبه واقعیت فرو رود. همچون حاکمی که با دیدن طرفدارانش در میدان مرکزی شهر خیال می کند که "مردم" با اویند و مخالفان احتمالی یا وجود ندارند یا فریب خورده و اندک اند. توهمی که مقدمات قلع وقمع مخالفان (یا واقعیت) را فراهم می سازد.
کنشگران مخالف وضع حاکم نیز در معرض خطرند. نکته اینجاست که کنشگران فرو غلطیده در شبه واقعیت، تنها به مجموعه شبه فعالیت هایی دست می زنند. شبه فعالیت به کنش هایی اشاره دارد که هیچ تغییری یا گشایشی در وضعیت موجود را حاصل نمی کنند و برای کنش سیاسی غایت فی نفسه قائل اند. این کنشگران از سویی دیگر نسبت به تفکرانتقادی و کار روشنفکری نیز بدبین اند و مجموعه این کارها را نوعی همکاری با قدرت حاکم ارزیابی می کنند.
به آدورنو برگردیم. او می نویسد:" همه کسانى که پشت میله هاى زندان اند، در تمناى رهایى یافتن شان افسرده دل اند. در چنین شرایطى، فرد دیگر فکر نمى کند، یا فقط در قالب اصول متعارفِ خیالى فکر مى کند. درون کنشِ مطلق شده {کنش فی نفسه} ، آنچه امکان پذیر است فقط واکنش است و به همین سبب این واکنش، کاذب است. فقط تفکر قادر است راه گریزى نشان دهد."
فیلم فرهادی همان تفکر به وضعیت موجود است. تفکری که به واسطه فیلم، کنش می یابد. عقب نشینی نخستین فرهادی در برابر حاکم، مقدمات کنش اثر گذار او را فراهم کرد. در واقع سکوت یا "نکردن" او در برابر حاکم مقدمات سخن یا "کردن" او شد؛ به گونه ای که امکانات فراوانی را برای دموکراسی خواهان درجهت بیان خواسته هایشان فراهم ساخت. آدورنو در کتاب "دیالکتیک منفی" اشاره درخشانی دارد به اینکه "نکردن" گاهی بهترین شکل "کردن" است.
در اینجا شاید شما این بحث را پیش بکشید که اینگونه صورت بندی، کودکانه است و مقدمات بی کنشی و تن دادن به وضعیت موجود را توجیه می کند. به مخاطرات این حرف برای ساختن یک جامعه بهتر آگاهم. برای همین شاید لازم باشد برای فرار از این مخاطرات، آدورنو را رها کنیم. بسیار بیشتر از ساختن شبه واقعیت و شبه فعالیت، استعداد بی توجهی به واقعیت وعدم فعالیت برای خیر عمومی، وجود دارد. رویگردانی از هر آرمان و هدف جمعی و نیز چسبیدن به کلاه شخصی آنهم در مبتذل ترین شکلش چیزی نیست که بتوان پنهانش کرد یا برای توجیهش دست به دامان نظریه شد. برای همین اینجا لازم است منظور خودم را با یک تفکیک روشن کنم.
باید بین "نکردن یا سکوت فعالانه" و "نکردن یا سکوت منفعلانه" تمایزمعرفت شناختی قائل شد. نکردنِ فعالانه توسط سوژه ای ممکن می شود که نسبت به وضعیت اجتماع و دیگری تعهدی اخلاقی دارد. کسی که به رویاها و آرمان های خود برای بهبود وضعیت جامعه اش متعهد است. اما در نکردنِ منفعلانه، ما با گونه ای از تن دادن به وضعیت موجود و فرمانبرداری از حاکم روبروئیم که از دل استراتژی های مقاومت سربر نمی آورد. در واقع چیزی که در این مدل عام از بی کنشی پنهان است ، نوعی همراهی با عناصر استثمارکننده موجود است، در حالی که در شکل فعال، افشا یا بهبود این وضعیت، پنهان است به این امید که لحظه ای سربرآورد. می توان این نوع را کردنِ نکردن نامگذاری کرد.
چیزی که عقب نشینی نخستین فرهادی و پیشرفتِ جمعی به واسطه فیلم جدایی برای تمامی کنشگران مخالف وضعیت موجود، به ارمغان می آورد توجه به این واقعیت است که کنش، فی الذاته واجد هیچ برتری نیست و از طریق بیرون آمدن از مجموعه توهمات شبه واقعیت، یک کنش واجد خصلت کنش می شود. در موقعیت انسداد، مواجهه با واقعیت، قبول انسداد موجود و ناکارایی کنش هایی است که انجام دادن آنها، آنها را به شبه فعالیت تنزل می دهد. دراین موقعیت است که اهمیت کنش با واسطه شاید بیش از هرچیزی برای کنشگران اهمیت داشته باشد. مجموعه بحث ها و تفکرات و فیلم ها و سخنرانی ها و نمایشگاه ها و کتاب ها وترجمه ها و موسیقی ها راهی است که امکان کنش همگانی را باز و روشن نگه می دارد؛ کنش همگانی که اکنون به نظر غیر ممکن می رسد.
موفقیت های فیلم فرهادی ، به عنوان یک کنش اثر گذار، برای تماشاچیان هموطنش، همانقدر که می تواند واجد همبستگی جمعی، امیدواری، حالات روانی مثبت فردی و جمعی و فعالیت شود در معرض خطراتی همچون ناسیونالیسم تخیلی، غرور کاذب و شبه فعالیت است. اینجا شاید تفاوت بین تماشاچی فعال و تماشاچی منفعل بارز شود. جایزه اصغر فرهادی برای فیلمش را جایزه به خودمان می دانیم. فرهادی هم این جایزه را برای ما(مردم) می داند. نابخردی است اگر این مال خود کردن ها را ادامه ندهیم. مواجهه اخلاقی با این مالِ خود کردن هایِ موفقیت، پذیرفتن مسوولیت است. کثافت ها و زشتی های این فرهنگ و جامعه نیز برای من و ماست. لازم است که اگر کسی آنها را نیز به ما تقدیم کرد (یادآوری) از او تشکر کنیم. شاید بهترین کار ارجاع مداوم به محتوای خود فیلم جدایی نادر از سیمین است.
[بی بی سی]
*امین بزرگیان پژوهشگر مسائل اجتماعی ساکن فرانسه است
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید