معیار پوشش قانونی چیست؟ کجای حجاب من اشکال داشت؟
هر بار یکی از مردان انتظامی چکمه پوش با قدرت تهدید میکرد که «راتو بکش برو وگرنه بازداشتت می کنیم.» از یکی از مردان انتظامی پرسیدم: اقا آیا قسمتی از بدنم پیداست یا لباسم تنگ است یا مانتوام کوتاه است یا روسریام کوتاه است و موهایم را نپوشانده. گفت نه اما ما نمیگذاریم وارد سالن شوی…
جناب آقای رحمانی فضلی
وزیر محترم وزارت کشور
با سلام
آنچه موجب شد این نامه را در چنین شرایطی برای جنابعالی بنویسم اتفاقی است که عصر روز شنبه برای من افتاد و بلافاصله در بعضی سایت های داخلی و حکومتی با انتشار تصویربازتاب پیدا کرد.
روز یکشنبه مورخ ۱۷/۶/۹۲ ابتدا سایت خبری ایسنا و بعد خبر آنلاین و…با درج یک خبر و چند عکس تحت عنوان مبارزه با بد پوششی، عکس تعدادی از بانوان ایرانی را در مقابل مأموران، به نمایش گذاشته بود. در این ۲۰ عکس ۵ عکس از من نیز به چشم میخورد. جریان از این قرار بود: عصر روز شنبه ۱۶ شهریور به همراه فرزندانم علی و کیانا برای شرکت در یک برنامه فرهنگی – اجتماعی با عنوان دختران نور و آفتاب راهی برج میلاد شدم. برنامه قرار بود در تالار سعدی برگزار شود. جلوی در تالار سعدی چند خانم با پوشش چادر مشکی و چند نفر نیروی انتظامی ایستاده بودند. آدرس تالار را پرسیدم یکیشان سالن را با دست نشان داد ولی مانع ورودم شد. دلیلش را پرسیدم. جواب داد مشکل حجاب دارید. از تعجب خندهام گرفت. نگاهی به سراپای خودم انداختم. روسری سبز بزرگی که نه تنها موهای سرم بلکه شانههایم را پوشانده و مانتوی بلند و نسبتا گشادی که روی دامن مشکیام افتاده و حد اقل یک وجب تا زیر زانوهایم را گرفته و جوراب شلواری ضخیم وسیاهی که تمام پاهایم را پوشانده است. شاید اگرکسی از پایین و با دقت نگاه میکرد مثلا یک وجب و نصفی از پاهایم که داخل کفش و جوراب ضخیم سیاه رنگ بود، دیده میشد. بالاخره تمام نقاط بدنم پوشیده بود. سعی کردم با گفت و گو و با استدلال و صحبت منطقی قانعشان کنم که کارشان درست نیست و تجدید نظر کنند، اما آنها نه تنها حاضر نبودند کوچکترین اعتنایی بکنند بلکه هر بار یکی از مردان انتظامی چکمه پوش با قدرت تهدید میکرد که «راتو بکش برو وگرنه بازداشتت می کنیم.» از یکی از مردان انتظامی پرسیدم: اقا آیا قسمتی از بدنم پیداست یا لباسم تنگ است یا مانتوام کوتاه است یا روسریام کوتاه است و موهایم را نپوشانده. گفت نه اما ما نمیگذاریم وارد سالن شوی و من که از این رفتارشان مبهوت بودم بحث را ادامه دادم تا بالاخره متوجه شوند که این برخورد زورگویی است و دلیل منطقی ندارد. البته حاصلی نداشت. یکی از آقایان جلو آمد و گفت حجاب شما مشکل دارد گفتم این حجاب چیست که من ندارم یا مشکل دارم آنهم مشکلی که مانع ورود من به سالن شده است. پسر جوانی که با مأموران بود و یک دوربین هم داشت در مقام یک کارشناس زبده و تیز بین جلو آمد و گفت جوراب ساپورت غیرقانونی است. از شنیدن کلمه قانون هم خندهام گرفت و هم گریهام.گفتم برادر من این جورابی که من پوشیدم و نمیدانم اسمش چیست و ماشاالله شما واردتری، ضخیمترین جوراب موجود در جهان و بازار ایران است… خوب مشکل چیست؟ گفت من نمیدانم غیرقانونی است. گفتم ببخشید این قانون کجا وضع شد و چگونه به مردم اطلاع دادید که امروز با ما این برخورد را میکنید. ایشان به همراه سایر مردان تاکید کردند که قانون است و اعلام هم شده.
خانم فخر السادات محتشمی پور را دیدم که به سمت ما میآیند. از مأموران سوال کرد چه مشکلی پیش آمده و چرا مهمانهای این مراسم را اذیت میکنند. بدون پاسخ قانع کننده و حتی محترمانه فقط راه را سد کرده بودند که ما نمیگذاریم این خانم وارد سالن شود. علی و کیانا کاملا عصبی شده بودند و نگران و مضطرب مأموران را نگاه میکردند. علی دست کیانا را گرفته بود و هر جا که مرا میبردند او هم میآمد. یکی از خانمها کلمات نامناسب و لحن توهین آمیزی داشت. هر ۴ نفر بسیار جوان بودند و بیش از ۳۰ سال نداشتند و متاسفانه برخورد محترمانه و انسانی نداشتند. یکی از آنها جورابش خیلی نازک بود و وقتی خانم محتشمی پور سوال کردند که جوراب نازک مأموران اشکالی ندارد، صداها بلند شد.
یکی از مأموران گفت خانم شما باید از اینجا بروید اگر شما وارد سالن شوید برای ما مشکل پیش میآید و ما باید پاسخ بدهیم. اعتراض آرام و طلب دلیل و استدلال ما راه به جایی نبرد. در این معرکه ۴ نفر عکاس تا میتوانستند از ما از زوایای مختلف عکس گرفتند. خانم محتشمی پور اعتراض کردند که چرا انقدر عکس میگیرید و این کار درست نیست ولی کوچکترین اعتنایی نکردند. یکی از مأموران دوربین را انقدر نزدیک صورت من گرفته و مشغول عکس گرفتن بود که گویی در آتلیه عکاسی میکرد و این کار باعث اعتراض شدید من شد ولی موثر واقع نشد. در این گفت و گوها یک مرتبه یکی از مأموران که گویا فرماندهشان بود و حتی حاضر نبود در مورد یک سوال هم توضیحی بدهد، فریاد زد دستگیرش کنید و ناگهان چند زن دستهای من را از دو طرف کشیدند. من واقعا متحیر بودم. خوب چرا ماشین را نشانم نمیدادند تا خودم سوار شوم. واقعا این همه خشونت و دادو فریاد اصلا لازم نبود. چون هر بار تهدید میکردند من با آرامش میگفتم برویم تا بگویید ایراد لباس من چیست؟ به هر حال مامور با صدای بلند دستور میداد و خانمها هم هر چه زور داشتند به کار گرفتند. احساس کردم دستهایم را میخواهند از جا بکنند هر چه گفتم دلیلی ندارد آن قدر خشن و توهین آمیز برخورد کنید اما صدای من در مقابل داد آقایان اصلا شنیده نمیشد. خانم محتشمی پور در حال توضیح نادرست بودن رفتار آقایان بود. کیانا و علی از ترس دستهای دوستم را چنگ زده بودند و جیغ میزدند. عکاسهای محترم هم عکس میگرفتند و من متعجب از کار آنها بودم که این عکسها را برای چه میگیرند و غافل از این که دغدغه داران دین و ناموس مردم این عکسها را شو و نمایش عمومی خواهند داد و اینگونه آمر به معروف و ناهی منکر خواهند شد و اسلام را به عنوان دین رحمت و عطوفت به نمایش خواهند گذاشت و کرامت واقعی انسان را که دستور موکد دین است نشان خواهند داد. بالاخره با فریاد مأموران که یکی دستور بازداشت میداد وآن دیگری دستور دور شدن من و فرزندانم را، از محل دور شدیم. صدای زنانه اعتراض من و خانم محتشمی پور در مقابل فریاد تهدید آمیز بگیر و ببند مردانه گم شد و گام به گام از آن جماعت دور شدیم.
تصمیم گرفتم همان شب به خاطر خودم و کیانا وبرای دختران نازنینم در ایران و اضطرابهایشان برای برخورداری از کمترین حق برای انتخاب پوشش نامه ای بنویسم، اما باز منصرف شدم. از وقایع روز شنبه شوکه شده بودم تا اینکه روز بعد چند تماس تلفنی از ایران و خارج داشتم که این عکسها را چه کسی از شما منتشر کرده و چه شده و …؟
به سایت هایی که با آب و تاب عکس زنان ایران را به نمایش جهانی گذاشته بودند چند بار نگاه کردم. منظورشان را نمیفهمم. واقعا به چه منظور چنین میکنند؟ کمین میکنند و بدون اجازه زنان با حرمت این سرزمین از دختران جوان عکس میگیرند و بدون اجازه این زنان عکسها را منتشر میکنند و چه با افتخار نام این عمل را مبارزه مأموران با بی حجابی مینامند.
بارها اعتراض کردم که عکس نگیرید کارتان درست نیست من با شما گفت و گو میکنم وگفتم آقای مامور این آقایان چه کسانی هستند که پشت شما میایستند و آن قدر عکس میگیرند و هر بار جواب میدادند مأموران خودمان هستند البته یکی از ایشان یونیفرم هم بر تن داشتند.
زمانی که وانمود کردند بنده و خانم محتشمی را شناختند، از برخوردهایشان میشد حدس زد که پس پرده چه بود وچه خواهد شد واکنون با دیدن۵ عکس از من و حتی خانم محتشمی پور با پوشش چادرمی توان حد اقل قسمتی از ماجرا را متوجه شد. لابد این ۵ عکس در میان ۲۰ عکس، تصادفی و بدون هیچ برنامه و قصدی منتشر شده؟ شاید عکاسان مامور محترم برای معرفی بنده ناگزیر به استفاده از این عکسها در موقعیتهای متفاوت بودند؟ و شاید…
جناب آقای رحمانی فضلی
چنین برخوردی با زنان با حرمت ایران روا نیست و این نامه از سر ناچاری و در اعتراض به جسارت مأموران دربرخورد با زنان و دختران این سرزمین نوشته شده، شاید مانع تداوم آن گردید. همان زنانی که با رای و اراده خود در بزنگاههای تاریخ نقش میآفرینند وجالب اینجاست که در ایام انتخابات و راهپیماییها شاهدیم که خبرنگاران با همان زنان با همان پوششها مصاحبه میکنند و حتی مصاحبههایشان در اخبار سراسری تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میشود. آیا زنان با شعور ایران که در انتخابات های سرنوشت ساز مخاطب مردان حکومت قرار میگیرند تا با رای خود سرنوشت سرزمینی را رقم زنند، نمیتوانند لباس مناسب و درشان خود را تشخیص دهند و بر تن کنند و باید ماموری با گفتار، رفتار و تهدید آنچنانی دستور دهد شما بروید شلوار بپوشید وحتی اگر حجابتان ایرادی ندارد اما ما تشخیص میدهیم دامن و مانتو بلند با جوراب سیاه ضخیم غیر شرعی و قانونی است و حاضر به شنیدن صدای اعتراضی هم نباشند.
جناب آقای وزیر
۱- معیار پوشش قانونی چیست؟ و مردم از کجا باید بدانند مأموران در مورد معیار پوشش چگونه میاندیشند؟ چرا که مأموران نواحی مختلف در مورد حجاب متفاوت میاندیشند و عمل میکنند و این معیارها امری سلیقه ای است. قانونی بودن لباس را چه مرجعی تعیین میکند و چگونه به مردم اعلام میگردد؟
۲- مأموران تا چه حد میتوانند با مردم برخورد کنند؟ آیا قانون اجازه میدهد تا تعرض کلامی یا رفتاری یا برخورد خشن با زنان محترم جامعه داشته باشند؟
۳-آیا مأموران زن صرف اینکه محرماند و مشکل شرعی پیش نمیآید، میتوانند برخورد فیزیکی کنند؟
۴- آیا چاپ و انتشار تصویر زنان ایرانی در سایت ها و رسانههای عمومی به لحاظ قانونی و شرعی حلال است. آیا این اقدامات غیرقانونی و غیرشرعی به نیت دور کردن زنان از جامعه و خانهنشینی آنها نیست؟ زیرا شاهدیم که مطالبات بر حق زنان و اعتراضات قانونی آنان چگونه پاسخ دادهشده و از هر وسیلهای برای خاموش کردن صدای آنان و بیرون راندن آنها از اجتماع استفاده میشود و چه بسا چنین برخوردهای غیرقانونی نیز در همین راستا طراحی و اجرا میشود.
بنده مصراً تقاضا دارم جنابعالی به عنوان وزیر محترم کشور دستور بفرمایید تا به عنوان یکی از زنانی که مورد تعرض نا به جای مأموران قرارگرفتهام با همان پوشش که در برخی سایتها وجود دارد در وزارت کشور حاضر شوم تا کارشناسان شما در این حوزه توضیح بفرمایند که کدام قسمت پوشش من غیر اسلامی و غیرقانونی بوده تا در صورت صحت بنده نیز متوجه شوم و در غیر این صورت حد اقل مأموران محترم را توجیه بفرمایید. من اطلاع ندارم چنین برخوردی با بنده به چه دلیل بوده و چرا اینگونه مانع ورود من به سالن شدند که بر خلاف ادعایشان در سایت ها نه برای حضور در کنسرت بلکه برای حضور در یک برنامه فرهنگی – اجتماعی بوده، اما اگر چنین برخوردهایی تکرار گردد، شائبه غیرموجه بودن آن آشکار خواهد شد چرا که عمل نیت را فاش خواهد ساخت.
نرگس محمدی
۱۹ شهریور ۱۳۹۲
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید