Advertisement

Select Page

ناقلِ بی‌پروا و ناقدِ بی‌رحمِ برشی محوری از تاریخ

ناقلِ بی‌پروا و ناقدِ بی‌رحمِ برشی محوری از تاریخ

یادداشتی کوتاه بر واپسین آثار سپیده جدیری

 هر شاعرِ خوبی زندگی‌اش را شعر می‌کند. نه شعر می‌سازد و نه شعر می‌سراید: شعر می‌نویسد. به همین علت بود شاید که ریلکه می‌گفت برای شاعر شدن “کارها باید کرده باشی، چیزها باید دیده باشی، راه‌ها باید رفته باشی”. در نهایت، وجه تجربیِ شعر بر سایر وجوه آن “می‌چربد”. مرکز آن است. ستونِ مهره‌ها. شالوده! بدون این مرکز، شعر -در بهترین حالت- گونه‌ای بازیِ زبانیِ سوفیستیکه است. وسیله‌ی سرگرمی‌ست. زنگِ تفریح است. همان چیزی‌ست که شاملو به آن می‌گفت “قندرون”!

ناقلِ بی‌پروا و ناقدِ بی‌رحمِ برشی محوری از تاریخ

سپیده جدیری

جدیری همیشه زندگی -شعرِ زندگی‌اش- را نوشته است. در واپسین کتاب‌هایش (“با کمالِ کنده شدن” و “کفِ خیابان، فراقِ سالی بود”) اما او گام دیگری نیز برداشته و ناقلِ بی‌پروا و ناقدِ بی‌رحمِ برشی محوری از تاریخِ جمعیِ ما شده است. او در این شعرها با ما، برای ما و از طرف ما فریاد می‌زند، یقه می‌درد، مست می‌کند، می‌خندد، چاقو می‌کشد، در آغوش می‌گیرد و می‌گرید. او از گسست‌ها و گسیختگی‌ها می‌گوید: از زندگی روزمره‌ای که قرار بوده روزمره بماند اما توفانی، آتشفشانی، آن را به ناگهان از جا کنده و با خود برده است. بُهت -بُهتی اگزیستانسیال و شاید ابدی حتا- خمیرمایه اصلیِ بسیاری از حرف‌ها و نگرش‌های او در این ۲ کتاب است: چگونه آرامش در یک آن به توفان تبدیل می‌شود و “قناری به قفس”؟

“من پشتِ هم جیغ می‌کشم/ من پشتِ هم گوش‌های تو را/ می‌گیرم و جیغ می‌کشم…”

تجربه‌ها ناگهانی‌تر از آنند که جایی برای تأمل باقی بگذارند. جدیری به گذشته بازنمی‌گردد تا به آنچه اتفاق افتاده بیاندیشد: گذشته را به حال می‌آورد تا هولی را که بر او رفته باز زندگی کند. این “بازسازیِ” گذشته بر صفحه نه فقط خاطره توفان که اضطرابِ عمیقِ قربانی شدن در چنگالِ آن را نیز برمی‌انگیزد و خاننده را وامی‌دارد که پا به پای شاعر فاجعه را بار دیگر زندگی کند.

قدرتِ جدیری از آسیب‌پذیری‌اش می‌آید. او باید زنده بماند -چرا که زندگی‌اش از آنِ خودش نیست- و برای این کار باید تحمل کند فاجعه‌ی توفان را: این به ناگهان کنده شدن، پرت شدن، بیرون رانده شدن را. تبعید اینگونه است که درونی می‌شود (تا واقعی شود). این رخدادِ درونی آغازگرِ سفر بزرگی‌ست- سفری که در انتهای آن ممکن است تنها تیرگیِ بزرگتری در انتظار ما باشد- اما بدونِ آن هرگز امیدی به یافتنِ روشنایی در کار نخاهد بود.

به او و دو قلوهایش تبریک می‌گویم.

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights