«نسل کشی فرهنگی» – بخش دوم و پایانی
امی گودمن: این «ماری ان سام» از جزایر ونکوور بود که در جلسه به اشتراک گذاری کمیسیون حقیقت و آشتی صحبت کرد. پروفسور پالمتر، او میگوید “من و خواهرانم به این باور کشیده شدیم که مادر ما در یک حادثه تصادف ماشین کشته شده است. اما این واقعیت نداشت.” پاسخ شما در مورد آنچه هردوی اینها، یعنی «ویلیام» و «ماری ان» گفتند چیست؟
پاملا پالمتر: خوب، این داستانها بسیار رایج هستند، و داستانهایی بدتر از این هم کاملا متداولاند، دروغ و فریب عمدی و دور نگهداشتن والدین از کودکان. این گونه نبود که والدین فقط این کودکان را در مدارس نام نویسی میکردند، آنها به مدرسه میرفتند، مدارسی که در آن اتفاقات بد رخ میداد. ما داریم از سرقت کلی کودکان از جامعه، صحبت میکنیم. امری که در بخش اعظم آن برخلاف خواست والدین بود و والدین از آن مدارس حتی دور نگهداشته میشدند. و حتی کودکانی که فرار میکردند، علیرغم اتهاماتی که در مورد آنچه در ان مدارس رخ میداد وجود داشت، اغلب توسط آر سی ام پی بازگردانده میشدند.
اینجا دیگر این یک جنایت واقعیست، چونکه چه مردم موافق باشند چه نباشند که این یک نسل کشی است، دزدیدن کودکان، آزار آنها، آزار آنها با اسلحه مرگبار، تجاوز و شکنجه آنها، استفاده از صندلی الکتریکی، محروم کردن آنها از غذا و آب، کتک زدن آنها تا آنجا که برخی از آنها کشته شدند، گشنگی دادن آنها تا سرحد مرگ، همه این کارها آن موقع هم درست مثل حالا، خلاف قانون بود. هیچ کسی مورد تعقیب قرار نگرفت علیرغم اینکه آر سی ام پی میدانست، دولت فدرال میدانست و کلیساها هم میدانستند که دقیقا چه چیزی در حال وقوع است.
و من فکر میکنم اسناد خود دولت واقعاً گویا هستند. دکترهایی را داشتیم که به دولت مراجعه میکردند و میگفتند “نرخ مرگ و میر در مدارس بسیار بالا است” ، و پاسخ دولت فدرال این بود که “خوب، این مسئله تغییری در توجیه سیاستهایمان ایجاد نمیکند، چون هدف کلی، به قولی ‘راهحل نهایی’ است.” ما این کلمات را قبلا هم شنیده بودیم. بنابراین دقیقاً میدانستیم قصدشان چه بود. میدانم که بر روی فرهنگ تمرکزی وجود داشت و آنها بهطور روشنی از هویت خود محروم بودند اما بسیاری از این کودکان، رقم بالای ۴۰ درصد، از حق زندگی محروم شده بودند. و این امر فراتر از فرهنگ میرود. در همان زمان عقیمسازی اجباری برعلیه زنان بومی و دختران کوچک سرتاسر کشور رخ میداد. عقیمسازی ربطی به فرهنگ یک نفر نداشت، بلکه در واقع به حق یک فرد برای ادامه به زندگی گروه فرهنگی خود یا گروه مبتنی بر ملیت خود، مربوط میشد. هدف خلاصی از بومیان به هر شکل ممکن بود. فرهنگ، یک جنبهای از آن بود، اما محروم کردن آنان از حق زندگی یا حق تولید مثل، یک بخش اساسی آن بود.
فکر میکنم آنچه که مهم است مردم دنیا آن را بفهمند این است که؛ مدارس مسکونی واقعاً در یک انزوا رخ نمیداد. این مدارس، افزون بر عقیمسازی و تعیین جایزه برای پوست سر بومیان، بعلاوه تعداد بیشمار مردم ما در زندان، دزدیدن آنها و تحت وزارت خدمات کودک و خانواده قرار دادن، مسئله لاینحل هزار زن بومی مفقود و کشته شده در این کشور و قدمی بر نداشتن برای جلوگیری از این اعمال و غیره که هنوز هم ادامه دارد، اشتباه وحشتناکی خواهد بود چنانچه این امر، به تاریخ سپرده شود و بگوییم “خوب، این مسائل مدتها پیش رخ داده است، حالا میدانیم چی اتفاق افتاد، بگذارید پوزش بطلبیم و از این مسائل خارج شویم.” اما هنوز ادامه دارد.
وقتی آنها مدارس مسکونی را بستند، سیاست بعدی آنها سیاستی بود که به Sixties Scoop معروف بود. سیاست سالهای ۶۰ الی ۸۰، یعنی زمانیکه آنها در واقع تعداد بیشتری از کودکان بومیان اولیه را نسبت به دوران مدارس مسکونی، از خانواده هایشان جدا کردند و به پرورشگاهها سپردند. به همین دلیل است که اکنون ۳۰ الی ۴۰ درصد کودکان ما تحت پوشش خدمات مراقبتی هستند. هنوز کودکان ما را از ما میگیرند. هنوز میکوشند آنها را در خانوادههای غیربومی بزرگ کنند. بسیاری از این کودکان تبدیل به مقتول یا زنان بومی گمشده میشوند و یا کارشان به زندان سیستم میکشد. این یعنی میراث مدارس مسکونی همچنان ادامه دارد. این میراث در زمان حال هم حضور دارد. شما میتوانید رد کودکان مدارس مسکونی را در خدمات مراقبت، در مردم زندانی، در مردمی که بی خانماناند و کسانی که از سلامت بسیار پائین برخوردارند، بگیرید. همه این چیزها در زمان حال در جریان هستند. بنابراین ما باید دستبهکار شده و به این مشکل دوامدار بپردازیم. مشکلی که از مدارس مسکونی شروع شد و هیچگاه متوقف نگردید و تا همین امروز، فقط بهصورت واژههای متفاوت و در سیاستهای مختلف، ادامه دارد.
خوآن گونزالس: پاملا پالمتر، میخواهم از شما در باره نقش کلیساها در این مورد سئوال کنم. فقط دولت نبود. کدام کلیساها بودند؟ آنها مشخصا چه کار کردند؟ اعتراف آنها، اعتراف خود آنها به مجرمیتشان در این نسل کشی فرهنگی یا آنگونه که شما میگویید نسل کشی بطور عمومی، چه بوده است؟
پاملا پالمتر: خوب، من فکر میکنم این متنوع است. همه کلیساهایی که در اینجا هستند، در این مسئله دست داشتند. به نظر میرسید که اکثر این مدارس توسط کلیسای کاتولیک اداره میشد. من این را میفهمم که به دست آوردن سوابق در آنجا– یعنی در یک سطح محلی – سخت بود. اغلب کلیساها، در مورد کودکانی که در آن مدارس میمردند، چیزی نمینوشتند. بنابراین ما حتی یک سند کامل از آنها نداریم- چه تعدادی مردند؟ ما مطمئنا میدانیم حداقل ۶۰۰۰ الی ۷۰۰۰، اما این تعداد حتی بیشتر هم میتواند باشد. بسیاری از کلیساها قبور بی نام و نشان دارند. ما اکنون در شرایطی هستیم که بسیاری از بازماندگان مدارس مسکونی و بومیان اولیه دارند درخواست میکنند که کلیساها قدم به جلو بگذارند و تمام مدارک خودشان را به ما بدهند، در هر سطحی، مهم نیست که اسناد در کجا نگهداشته شده بود، کی میدانست و چه میدانست و چه زمانی، کی دست داشت، و در درجه اول روشن کردن این امر برای بسیاری از خانواده ها که فرزندشان روزهای آخر را در کجا سپری کرد، و چیزهای باقی مانده از آنها در کجا ممکن است باشد. هیچکدام از این اطلاعات از سوی کلیساها ارائه نشده است، بخصوص در یک سطح اداری، ملی و بینالمللی.
با این وجود، در سطح محلی شما میبینید که کلیساها میکوشند قدمهایی بردارند تا جبران کنند. میکوشند رابطه بهتری با مردم بومی داشته باشند و میکوشند با همدیگر کار کنند تا از طرحهای مختلف در کمیسیون حقیقت و آشتی حمایت نمایند. بنابراین ما مردم Cree را داریم که در سرتاسر کشور برای رویدادهای کمیسیون حقیقت و آشتی راهپیمایی میکنند و راهپیمایی آنها توسط برخی از کلیساها مورد حمایت قرار گرفته است و یا چیزهایی شبیه به این. اما من فکر میکنم در سطح نهادیاش، کلیساها کارهای بسیار بیشتری دارند که باید بکنند، و آنها به یک عذرخواهی مخصوص و هدفمند نیاز دارند و باید جبران نمایند. زیرا همانطوری که میدانیم عذرخواهی معنایی ندارد جز اینکه شما بکوشید آنچه را که در گذشته به غلط رخ داد، به درستی جبران کنید. همینطور آنها یک مسئولیت روشن دارند، و آن این که علاوه بر دولت فدرال، آنها از چیزهایی مانند زبانهای بومی، فرهنگ و آموزش حمایت نمایند و بکوشند راهی بیابند که هم به این کودکان هویت ببخشد و هم آنها را به خانواده ها و کامیونیتی هایشان بازگرداند. این امر فوق العاده مهم است.
امی گودمن : سال پیش آر سی ام پی فاش کرد که بین سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۲، حداقل ۱۱۸۱ زن و دختر بومی کشته شده و یا مفقود گشتهاند. گزارش کمیسیون جدید حقیقت و آشتی، مدارس مسکونی را با مفقود شدن و یا کشته شدن زنان ربط داد. بنا بر این گزارش “اطلاعات موجود، یک ربط ویرانگری بین تعداد عظیم زنان بومی به قتل رسیده و مفقود شده و فاکتورهای پیشینه مضر در زندگی آنها، ارائه میدهد. فعل و انفعالات پیچیده این فاکتورها – که بسیاری از آنها میراث مدارس مسکونی می باشند – نیاز به مطالعه دارد، همانگونه که عدم موفقیت نیروهای پلیس در حل این جنایات بر علیه زنان بومی نیز نیاز به بررسی دارد. پاملا پالمتر، میتوانید در مورد اینکه اکنون چه برنامهای ریخته شده است، صحبت کنید. منظورم برنامه کمیسیون دولت است. در این لحظه چه چیزی در دست پیگیری است؟
پاملا پالمتر: خوب، هیچ پیگیریای وجود ندارد. شاید یکی از اهانت آمیزترین و شرم آورترین چیزی که دیروز رخ داد زمانی بود که قاضی Murray Sinclair عضو عالی هیئت مدیره کمیسیون حقیقت و آشتی بلند شد و گفت رابطه روشنی بین آنچه در مدارس مسکونی گذشت با ضربه پذیری زنان و دختران بومی ما که کشته شده و مفقود گشتند، وجود دارد و سپس زمانی که او همه فراخوان ها را برای یک بررسی کشوری توصیه کرده و حمایت نمود، همگی برخاستند و او را مورد تحسین قرار دادند، به جز وزیر امور بومیان.
این مسئله بسیار مهم است که وزیر امور بومیان نمیتواند حامی یافتن عدالت برای زنان و دختران بومی ای باشد که کشته شده و مفقود گشتند، علیرغم اینکه نرخ بالای کشته شدن و مفقود گشتن آنها شدیدا هوشدار دهنده است. اینجا در مانیتوبا، این نرخ ۵۰ درصد است. آنها ۴ درصد جمعیت را تشکیل میدهند، اما ۵۰ درصد همه زنان و دخترانی که به قتل رسیده و مفقود شده اند، بومی هستند. بنابراین ما مسائل بسیار مهمی را در سرتاسر کشور داریم. دوباره میگویم، این به فرهنگ ما ربطی ندارد. زندگی ما در خطر است.
وزیر امور بومیان کف نزد. او ابراز تحسین نکرد. این کار او با آنچه نخست وزیر کانادا گفت مطابقت می کند. او بارها و بارها گفته است رسیدگی به اینکه چرا زنان بومی به قتل میرسند و یا مفقود می شوند، مهم نیست. او این امر را یک موضوع به حساب نمیآورد. و او واقعا در همه این پژوهش ها دور ار تماس است. حداقل ۵۰ گزارش با بیش از ۷۰۰ توصیه در مورد اینکه چگونه به این مسئله برخورد شود، وجود دارد. و نهادهای گوناگون سازمان ملل، از جمله CEDAW گزارشاتی انتشار دادند مبنی بر اینکه این موضوع را تحقیق و مطالعه کرده و گفتند که این یک مشکل است.
پلیس هیچ اقدامی نکرده است. شرایط اجتماعی و اقتصادی ای از فقر وجود دارد که زنان و دختران بومی را صدمه پذیر میکند، بسیاری از آنها از مدارس مسکونی ناشی میشود، برخی نیز از قوانین و سیاست های بسیار عامدانه هدفمند، نژاد پرستانه و تبعیض آمیز کانادا. بررسی کشوری توصیه شده است تا به ریشه های آنها پرداخته شود، تا ما بتوانیم به راه حل هایی جهت جلوگیری از وقوع آنها برسیم. خوب نیست که نیروی پلیسی داشته باشیم که حالا مایل به اقدام در رسیدگی قتل هاست. ما میخواهیم وقوع آنها را از همان ابتدا متوقف سازیم.
و من فکر میکنم بسیار مهم است که گزارش حقیقت و آشتی همه اینها را به یک دیگر مربوط میداند و اینکه مدارس مسکونی اتفاقی در لحظه ای از تاریخ نبود. یک میراث ادامه دار است و همچنین با برخی از توصیه های دیگر در مورد تعداد بالای مردم ما در زندان ها مطابقت میکند. قاضی Murray Sinclair توصیه کرد که فوری اقدام شود تا به کلیه اطلاعات مربوط به این جرم نگاهی افکنده شود و برای توقف از رخداد دوباره آن دست به اقدام زد – همینطور در مورد خدمات کودک و خانواده، در مورد همه مشکلات اجتماعی اقتصادی ای که مردم ما را ضربه پذیر میسازد.
امی گودمن : پاملا پالمتر، از شما متشکریم برای اینکه از وینیپگ در مانیتوبا با ما بودید.
دموکراسی ناو ، سوم ژوئن ۲۰۱۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید