Advertisement

Select Page

نگاهی به اعترافات مردی که خود را مرتکب شده بود اثر نانام

نگاهی به اعترافات مردی که خود را مرتکب شده بود اثر نانام

هر متنی به خودی خود حاوی رموز و پایه های زیر ساختی است که محتویات آن بر حسب شرایط بر مخاطب تاثیر می گذارد. کارکردهای متن و زبان نوشتاری به گونه ای محسوس با تصاویر و یا ذهن هر شاعری در ارتباط نزدیک است به این ترتیب می توان گفت هر چه قدر متن دشوار تر باشد، خطر تعابیر متفاوت در ذهن مخاطب را بیشتر به دنبال خواهد داشت. با این حال سانسور یکی از عوامل مهم در به چالش کشیدن این تصویر ذهنی است، در چند سال گذشته که به شکل گیری نوع متفاوتی از ادبیات در تبعید منجر شده است، شاعران با فضای خارج از سانسور به انتشار آثار خود پرداخته اند. در شکل گیری این آثار به نوعی گریز از فضای تن و غلبه بر محدودیتهای حاصل بر آن است. در عین حال آزادی در شکل گیری گفتار از یک سو،  تن و متن را به چالش می کشد و از سوی دیگر منجر به برداشت های چندگانه از متن می شود. سوگیری شاعران برای شکل گیری زبان خارج از سانسور دستخوش تغییرات بسیاری شده است، به این ترتیب که گاهی این زبان که از فرم های عادی ساختاری خارج می شود به دلیل استفاده‌ی زیاد از تن  در برقراری ارتباط با مخاطب ممکن است دچار مشکل شود. در این چنین زبانی کارکردهای مختلف متن و تصویر می تواند به تعابیر متفاوتی علیه خود متن تبدیل شود، آنچه که مشخص است پیدایش زبان چندگانه و ارائه‌ی مستمر و پوشش‌های زبانی از تن‌، به نوعی حکم اعتراض شاعر به محدودیتهای اعمال شده به تن خود و در نتیجه تن عمومی وهمگانی سانسور شده است‌، اما گاهی بازنمایی این چنینی می تواند نظام و ساختار عادی متن را برهم زند و به دریافتهای مشخصی از مخاطب تبدیل نشود.

کتاب اخیر «اعترافات مردی که خود را مرتکب شده بود» سروده‌ی نانام که به تازگی بر اینترنت منتشر شده است، مشخصا حاوی این چنین خصوصیاتی است. از همان ابتدای مجموعه زبان شعر به صورت محاوره ای و به گونه ای اعتراضی و خشمگین پیش می‌رود . شاعر ابتکار خاصی در ادغام و بهره برداری چند گانه از زبان داشته است، به این ترتیب زبان در اکثر اشعار این مجموعه یک زبان ثابت نیست، بلکه مدام در ارتباط با دریافت‌های نویسنده دستخوش تغییر می شود‌. از استراتژی های شاعر استفاده از همین زبان چندگانه است‌، نوسان زبان مخاطب را با چینش متفاوتی از ساختار و متن روبه رو می کند‌. از همان ابتدای کتاب شاعر با ارائه‌ی اشتباهات مشخص املایی در چینش متفاوت زبان یاری می رساند.

Nanam

 این کتاب را به دانیال نبی تقدیم می کنم

خودش یک روز خاهد خاند .

 از دیگر مشخصات این کتاب استفاده‌ی هم زمان از متن و تصویر است‌. تصاویر ارتباط چندانی رونمایی با متن ندارند‌، اما این استفاده‌ی دو‌گانه از متن و تصویر و در کنار قرار دادن آنها در کنار یکدیگر به نوعی تلاش شاعر برای برقراری ارتباط میان سطح نوشتار و تصویر است‌. زبان شکسته و عامیانه و ربط آن به عکس در عین حال استراژی شاعر برای نقد یک رویکرد اجتماعی است. زبان عامیانه استفاده شده در متن به نوعی سد میان مخاطب و متن را می شکند و مخاطب را به دریافت چندگانه از متن دعوت می‌کند. شاید صراحت کلامی شاعر در به کار بردن همین عناصر زبانی به نوعی تلاش او برای نقب زدن به حافظه‌ی مخاطب خود است .

 جستجویم  را برداشتم و روانه‌ی نانام شدم. در نانام بنایی دیدم تمامن گلی، بغلش تمامن سنگی، آنورش مرمر، اینورش آهنی. مفتول را برداشتم و گفتم: خارکسه، حالا دیگه مفتول ور‌می‌داری؟! بروس لی آمد و گفت نه. بچه‌ام آمد

و گفت نه . ننه‌ام آمد و گفت نه. خودم آمدم. دیدم به جایی نمی‌رسم. جستجویم را زمین گذاشتم و از آن خوردم. سبک شدم. باز هم خوردم. سبک‌تر شدم. باز هم، تمام شدم. حالا دیگر گشتن بودم، خودِ گشتن. دیگران می‌آمدند مرا برمی‌داشتند و می‌رفتند به دنبال خودشان می‌گشتند. من هم وانمود می‌کردم که

خوردنی نیستم

استفاده ی چندگانه از زبان و کارکردهای مختلف آن از دیگر تکنیک های موجود در این مجموعه است، در عین حال زبان دستخوش تغییر می شود اما تنوع در کارکردهای زبانی، به نوعی در تلاش با ارتباط با مخاطب و رساندن مفهوم خاصی از متن است. لحن، زبان و ساختار متفاوت در این مجموعه هر کدام به نوعی. دستخوش تغییر و دگرگونی می شود.  نقد شاعر تنها محدود به پدیده‌ها‌ی فلسفی نیست، بلکه این لحن و ساختار فیزیکی کلمات به نوعی اعتراض شاعر به سیاست ها و پدیده‌هایی است که او تجربه اش کرده است. شاعر ابایی در پنهان کردن زبان محاوره ای‌، و خاص خود ندارد و شاید این عریانی زبان را عمدا برای نقد پدیده های مختلف به کار برده است.

 دیکتاتورها احمقند. استالین نمی‌دانست که هیتلر می‌خاهد حمله کند. هیتلرنمی‌دانست که نباید حمله کند. نتیجه؟ ۴۰ میلیون کشته.

زبان محاوره ای شاعر از حالت شعر گونه و ساختاری مشخص خارج می شود و فرم روایی  و نمادین می گیرد. این زبان در بطن و ساختار روایت های جامعه و چالش های آن باقی می ماند. اما از سوی دیگر استفاده ی متناوب از برخی از عباراتی که در بیان محاوره کاربرد عادی ندارند در عین حال که می تواند بازسازی روایت نمادین و اعتراضی شاعر را به نقد پدیده‌های اجتماعی و سیاسی داشته باشد اما نمی تواند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند و در همان سطح عادی کلمات معنای دیگری را به دست نمی‌دهد‌. هر چند که این برداشت ممکن است بنا به دید مخاطب فرق کند.

 به خودشون که نمی‌گن‌: به ما می‌گن‌. مال خودشون مث بچه‌ای‌یه که با مامانش دعواش شده. مال ما مث بقالی‌یه که دس زده به اونجای بچه‌شون! ۸۰۰ ساله که دارن می‌گن دس نزن! ۸۰۰ ساله که داریم می‌گیم کی دس زد!؟

 صراحت شاعر در بیان رویکردهای خاص و حساس اجتماعی و سیاسی با زبان او گره خورده است. هر چه بیشتر زبان در سطح اعتراضی می شود  شاعر در تلاش است تا به رویکرد خاصی انتقاد کند.

 من هر صبح مسایل بشر را با این اقلام در میان می‌گذارم  :

پنجاه گرم پنیر

یک قالب کره

یک بسته نان

دویست گرم گردو

چی می‌خای؟   هیچی.

من هر صبح این اقلام را با بشر در میان می‌گذارم:

قلب از کار افتاده

معده‌ی سوراخ

مغز کند

پای شل

چی می‌خای؟   هیچی.

 به دلیل استفاده از زبان خاص شاعر، پیچیدگی و برداشت معنا در سطح دشوار می شود،  اما هر چه قدر زبان شکسته تر می شود، رساندن معنا نیز ضروری تر به نظر می رسد. تمرکز شاعر بر جنسیت مردانه ی خود با استفاده از کلمات و عباراتی که مستقیما به تن شاعر و تن مردانه ی او اشاره دارند در اکثر متن ها در عین حال که در عمق معنای دیگری دارند ، اما در سطح این تمرکز زیاد بر اعضای جنسی مردانه، نهاد و واسازی متن ها را دچار مشکل می کند. به این دلیل که با تمرکز شاعر بر فالوس و یا همان آلت مردانه دید ابژه گی به اکثر عناصر در شعر و حتی عناصر طبیعی تعلق می گیرد. شاعر به این ترتیب در واسازی زبان دچار مشکل می شود، اما از زاویه ی دیگر اگر بتوان به کارکرد متناوب این زبان نگاه کرد، می توان مرکز بودن عناصر دیگر بر جنسیت مردانه را دید نژادی که نهایتاً باید تسلیم ساختارهای مختلف اجتماعی و سیاسی شود و در نهایت از آنها دوری می جوید.

 (به گمانم) امروز

چون خر فقط مسئله‌اش به خودش مربوط می‌شود و همین آدم را دچار

می‌کند.

اگر ساعت سعی کند که یازده شود هیچ وقت ساعت یازده نمی‌شود.

بعد از آن عرعر یاد گرفتم که مارکس را کنار بگذارم، نیچه را کنار بگذارم،

تی وی را کنار بگذارم، شعر و کاندوم را کنار بگذارم.


ساعت هنوز یازده نشده بود.

می‌دانستم که هیچ وقت نمی‌شود.

 شاعر در تلاش است تا در استفاده‌ی متناوب از کلمات خاص جنسیتی که به منظور دیگری به کار گرفته می شود به نوعی به انتقاد از شرایط فلسفی نوع بشر بپردازد‌. در بسیاری از موارد شاعر در پردازش این نگرش موفق بوده است، اما از سوی دیگر استفاده‌ی متناوب از اینگونه کلمات بحران دیگری در شعر به وجود آورده است و آن هم دامن زدن به کلیشه های جنسیتی و شکل گیری آن در سطح کلمه است‌. جدای از این کارکرد از دیگر کارکردهای زبان در این مجموعه می توان واکاوی دقیق مسائل و شرایط اجتماعی را دید که از خلال زبان ساختار شکن و عامیانه شکل می گیرد.

 نشسته‌ام در طاقچه‌ای که اتاق تلقی می‌شود ومدادی که ستون. خودم را به ستون می‌مالم و به پایم سرکوفت می‌زنم. پا می‌گوید: وظیفه‌ی من وظیفه‌ی ستون نیست: من عضوی زنده‌ام! می گویم: خفه! و می‌مالم. موش می‌گوید «ساکت! سیاستمدار دارند می‌آیند» –  و ساکت و سیاستمدار می‌آیند! بعد همه حباب می‌شویم. بعد یادم نیست چه اتفاقی می‌افتد بعد همه سکوت می‌کنیم و من اسمم را می‌شنوم و از خاب می‌پرم و خوشحال می‌شوم که خاب بوده‌ام و .از طاقچه پایین می‌آیم و پایم را .می‌گذارم و مداد را برمی دارم و می‌روم

 در پایان می توان گفت فضا، ساختار، زبان و استراتژی نوشتار در این مجموعه در تلاش بوده است تا کلیشه های رایج در زبان را برهم بزند. اما اشکال اساسی در این برهم زدگی استفاده مستمر از آلت مردانه و در نتیجه تقویت کلیشه های جنسیتی است . حتی اگر شاعر به منظور نقد رویکردهای خاصی با تکیه بر جنسیت خود از این زبان بهره جسته است، اما این استفاده‌ی متناوب در ساختار اصلی جا می‌ماند و ممکن است نتواند در هر مخاطب معنای نقادانه از یک رویکرد خاص را به تصویر کشد‌. اما فرای آن تناوب و تنوع در زبان و تجربه‌ی ساختار‌های متفاوت در متن و نقد صریح و روشن پدیده‌های مختلف از طریق زبان عامیانه و شکستی عمدی در نهاد زبان از ویژگی های مثبت این مجموعه است‌. مجموعه ای که در خارج از فضای سانسور شکل گرفته و به نوعی نشان دهنده‌ی فاصله‌ی میان تن و سانسور و زبان صریح است.

http://naanaambook.com/book/

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

۱ Comment

  1. Payam Rafiqy

    همین که احتمالأ سبب سردرگمی سران "ادبیات در تبعید" شده یا بزودی خواهد شد، از "خودفروشی های سیاسی مد روز" بدور است و خشم پنهان "کلیشه پسندان سکولارهای افراطی" را موجب میشود، به دیدگاه من کار بسیار بزرگی از نانام است! این اثر آنقدر که نگاهی به معضلات "جامعه ی امروزی و اینسوی آب" دارد، به آنسوی دوردستها که تحت تبلیغات گوبلزی، "یگانه سرزمین موعود ابلیس" بی هیچ برو برگشت و یا کوچکترین امکان اصلاح دموکراتیک نامیده میشود!، نظر ندارد و این مسلمأ گناهی نابخشودنی از جانب نانام از نظر "انجمن اختاپوسی و مافیای ادبی در تبعید" است و حاضرم سوگند بخورم بزودی شلاق تنبیه این نوشته را خواهد چشید… خسته نباشید بخاطر این اثر ساختار شکن و بنیادبرانداز و باج ناپذیر و تبریک میگویم برای این درهمشکستن غل و زنجیر استبدادی حضرات فسیل (ع)

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights