نگاهی به مجموعهی شعر مرا لمس کن سرودهی آویسا صادقی
ناهنجاری در زبان و استفادهی متناوب از این ناهنجاری برای برقراری ارتباط با مخاطب و رساندن معنا و مفهومی خاص، یکی از تکنیکهای موثر و مورد استفادهی شاعران امروزی در ایران است. سوی دیگر این ناهنجاری عمدی در ساختار شعر در عین واسازی وآشنازدایی مختص کلمات قادر است به نوعی ارتباط خودش را با سطح عادی و کارکردهای طبیعی کلمات حفظ کند، در عین حال با برهم زدن این نظم عادی، معنا و ساختار اولیهی شعر را دچار اختلال میکند. با این حال به نظر میرسد آن چیزی که در این میان بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد، دلیل استفادهی شاعر از چنین ساختاری است. میتوان گفت با اینکه استفاده از این ساختار یعنی برهم زدن نظم عادی و ساختار شعر تکنیک مشترک میان اکثر شاعران است، اما بررسی دلیل و اهمیت استفاده از این تکنیک در شاعران مختلف متفاوت است .
مجموعهی شعر «مرا لمس کن» سرودهی آویسا صادقی که به تازگی توسط نشر ناکجا در پاریس منتشر شدهاست نیز با استفاده از این تکنیک به تکرار و استفادهی ساختار شکن از زبان و معنا در این مجموعه دست زده است. در عین حال در این مجموعه تکههای مختلفی از بازیهای زبانی، آشنازدایی و استفادهی غیرعادی از کلمات خاص را میبینیم. بهعبارت دیگر نگاهی به خط سیر شعرها از ابتدا تا انتهای کتاب ویژگی نهان شدهی شاعر از این تکنیک را به خوبی نمایان میسازد و از سوی دیگر سطح و گسترهی زبان اعتراضی شاعر را بیشتر کردهاست. در واقع شاعر از همان ابتدای کتاب و با تیتر مرا لمس کن مخاطب را به خوانش بخش متفاوتی از تجربههای زبانی و زنانهاش دعوت میکند .
شبی آن را همچون رسالتی دیوانهوار بر پاهای من سپردی تا
خود آسوده به خواب روی،
از آسمان نیستم ای عرشیان، وجود اشتباه مرا بر ته سیگار
خاموش شدهی پشت دستانتان ببخشید .
آخر پیر شدهام و ترک دیوار میکنم،
و در پشت کفشهایی که در امامزادهی شهرمان هر شب جفت
میشوند افول میکنم (صفحهی ۷)
آن چیزی که از ابتدای این مجموعه به چشم میخورد، تناوب در تکرار عمدی و به کارگیری انواع متفاوتی از ساختارهای شکسته معنایی و نحوی است. این بر همریختگی در تلاش است تا به مخاطب معنای خاصی را منتقل کند، گاهی شاعر با استفاده از کلمات خاص که عموماً زنانه هم هستند مثل بکارت، طره، پستان در تلاش است تا به روایتهای خاص اجتماعی که مربوط به هویت زنانهی او است اعتراض کند، لحن اعتراضی شاعر که عموماً حول این کلمات خاص میچرخد به نوعی زبان خاص خودش را یافتهاست، یعنی زبانی که ساده نیست، راوی نیست بلکه مخلوطی از چندزبانی و واژهآرایی با کارکردهای خاص خود است، مثلاً در این شعر که شاعر به نوعی، در تلاش است تا مفهوم خاصی را از خلال این زبان پیچیده و نظم نمادین در شعرش بر هم زند :
رانده شدهام،
مرا از جمع حاضرانت تا آن سوی چراغ خیابانها راندهاند،
جای من اینجا نیست… تو خوب میدانی
مرا پشت آخرین خانههای مه به یغما بردهاند تا برایت
لودگی کنم
من گوژپشت حرمسرای خلوت زنان فاسد توام،
من سرخی گونهی خواجههای پشت درای بستهام،
حرکت شکسته میان پردههایم،
سکوت میکنی؟ پس بگذار بگویم … ( صفحهی ۱۳)
شاعر در تلاش است تا علیه ساختار مردسالاری در جامعه و تجربیات زنانه بایستد و به نوعی فضای اعتراضی را از خلال زبان برهم ریخته به تصویر بکشد، هر چه قدر فرم و محتوای اعتراض عمیقتر می شود، دقت شاعر در انتخاب کلمات خاص بیشتر میشود، اما مسئلهی این ساختارشکنی، فاصله گرفتن از فضای عادی کلماتی است که بعضاً نمیتوانند در این فضای به همریخته مفهوم و معنای خود را کاملاً موفق به مخاطب منتقل کنند و در عین حال مخاطب را در تلاش برای ثبت و درک متفاوت هر معنایی از متن یاری میدهند. این نوع ساختارسازی از سوی دیگر شعر را از ورطهی شعاری شدن نجات داده است، اما گاهی مثلاً در چند سطر بالا این شعاری شدن شعر توانسته است برساختار اصلی فائق آید، اما در بیشتر موارد شاعر توانسته است با همین چرخشهای معنایی در سطح شعر به نوعی از این شعارسازی فاصله بگیرد .
همآغوشی سرد ما
شهر را در مه فرو برده
من و تو از جنس مجسمهگانیم
پدر بگذار بگویم
من به بستر قدیسهها رفتهام
بگذار اعتراف کنم
اعتراف . . .
از دیگر خصوصیات این مجموعه تناوب در به کارگیری تمهای مختلف معنایی و روایی است به این ترتیب که شاعر در این مجموعه با استفادهی متفاوت از کلمات سعی در القای معناهای متفاوتی دارد، این معناهاً لزوما حول یک محور نمیچرخند. در عین حال یکی دیگر از تکنیکهای شاعر عدم استفاده و یا ارجاع به یک معنای مشخص است. مثلا در یک شعر خواننده با طیف وسیعی از این دست معناها آشنا میشود. بهنوعی شاعر در چیدمان هرکلمه یک معنا را نهان میکند و بعدتر به شکلهای متفاوتی آنها را به یکدیگر مرتبط میسازد، برای مثال در این شعر که زبان پریشان شاعر حول محورهای فلسفی، عرفانی و همینطور تمهای سمبلیک و نمادین تن زنانه در نوسان است.
ای تضاد من، از کدامین سوی فضا به این قطب مغناطیسی جذب
می شوی، بازآ به غریبستان که من
انفجارکیهانی میبینم، چرا دیگر زمین هم تحمل کفر من را
ندارد؟
یهودا! کاش طناب من هم امروز میگسست، نوسان میان
زمین و آسمان،
به گمانم در استپ بید زدهای بودم که از دور دریا را
دیدم… میل شدید تن به آب … باز هم شکنجهی نوسان،
میان زمین و آسمان،
در همین نزدیکی بود که پاهایم به نمک نشست، چشمانم
وانمود کرد
در این شعر، برای مثال شاعر در تلاش است تا به نوعی تن خود را به طبیعت پیوند دهد و با این پیوند میان طبیعت، و یک رفتار طبیعی مثل چرخش زمین که به نوعی در ارتباط با شاعر، سمبلهای تاریخی و در عینحال انتقادی شاعر از همین سمبلها شکل میگیرد.
در این مجموعه گاهی ساختار شعری دستخوش تغییرات زیادی میشود و فضای نحوی خاصی را در این مجموعه پدید میآورد. حتی این استفادهی مکرر از فضای نحوی شکسته و چیدمان کلمات حالتی رمزگونه به خود میگیرد، شاعر به این ترتیب قادر است تا معنای چند وجهی را در لابه لای این چیدمان نحوی مستتر کند. در بیشتر موارد این چیدمان به شاعر کمک میکند تا در خلال هویت زنانه از رویکردهای اجتماعی علیه زنان نه تنها در زمان حال بلکه به صورت یک روایت تاریخی اعتراض کند. به نظر میرسد که شاعر برای بیان این، فرم اعتراضی و انتقال آن از زبان صریح اما رمزگونه هم بهره برده است .
میل به دستان تو مرا به آغوش دیگری افکند، گناه من
چیست؟ او تابلویی از چهرهی خط خوردهی توست
گور تو بستر من شده؟ پس من به همآغوشی خاک
تن در میدهم،
در بستر خود فاتحه میخوانم، برسد به روح …
امشب کلاه فرنگیها چه دورند! به قبرستان رسیدم، چرا
اموات نمینالند؟
جواب همآغوشی چیست ؟ زن مالیخولیا زده از بستر
برخاسته، قدیسهی طاس رانده از وجدان،
من به دنبال تجربهی آغوش ها تا به اینجا آمدم . (صفحه ی ۲۸)
برای مثال در این شعر ارتباط آغوش، قبرستان، فاتحه، روح و قدیسه یک ارتباط مجزایی معنایی و مفهومی است که شاعر همه این کلمات را که در حالت عادی به هم ارتباط زیادی ندارند، به یکدیگر مرتبط ساخته است. هدف شاعر ازآن اعتراض و ارتباط رمزگونه به عشق و زنانگی وتجربهاش از این عشق در جامعهی امروزی است. در واقع در اکثر شعرها دید شاعر، یک نگاه فرمالیستی و منطقی است که در زاویهی همین روایتسازی پنهان میشود .
سکتهی اول
چک چک مضحک شیر آبی که بر تودهی گل آلود جاده چنگ
می زد،
صورت آش و لاش شدهی هستهای که به لاستیک ساییده شدهی
ماشینی می خندد،
ترسی گوتیک از تجاوز بدنی یک ناشناس
و تیک عصبی تا قدیسهای شب.
به یاد آوردم تمامی آنچه که میبایست به یاد میآوردم،
. . . اعتقاد. . . کش کش دمپایی دختران چاقی که میخندیدند و
حرفهای بیسرو ته من،
یادم آمد، جورابهای پاره
هجوم لاتینوار از کلماتی پاره تر
و فکر جرخوردهی مغزی عاصی تر… در صندلی روبه روی من. (صفحهی ۳۴)
تجربهی استفادهی شکسته از کلمات برای بیان یک معنای اجتماعی به خصوص اعتراض شاعر به سنتهای علیه زنان که به نوعی با فلسفهی خاص و نگاه متفاوت شاعر به زندکی گرهخورده است، در این مجموعه به کرات به چشم میخورد. یکی از نکات تقویت این مجموعه عدم تکرار کلمات خاص و چرخش حول تکرار این محورهاست، گرچه که اینگونه تجربهی زبانی شاعر از معنا و مفهوم ایجاد شده گاهی نتوانسته است در طول این مجموعه موفق عمل کند و مخاطب را در ورطهی عدم درک نمادین ساختارهای نحوی رها کرده است، اما در بیشتر موارد استفادهی شاعر از طیف گستردهی کلمات خاص و تاکید در به کارگیری سمبلهای خاص در این مجموعه توانسته است تجربهی زبانی موفقی را ارائه دهد و در به چالش کشیدن سمبلهای کلیشهای بهخصوص علیه زنان موفق عمل کردهاست.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia