Advertisement

Select Page

نیکی کریمی: در هیچ کجای جهان از سینمای مستقل حمایت نمی‌شود

نیکی کریمی: در هیچ کجای جهان از سینمای مستقل حمایت نمی‌شود

 

فیلم "سوت پایان" با موضوع "تلاش برای نجات زنی در شرف اعدام" به کارگردانی نیکی کریمی، با حضور او در آلمان اکران می‌شود. نیکی کریمی به دویچه وله می‌گوید:«آدم‌های فیلم سوت پایان و دو فیلم قبلی‌ام، مابه‌ازای بیرونی دارند

همزمان با اکران فیلم «سوت پایان» در آلمان، نیکی کریمی کارگردان این فیلم، نیز راهی آلمان شده است. روز ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ در «مجتمع سینماییCinedom  شهر کلن»، سومین فیلم بلند داستانی نیکی کریمی اکران ‌می‌شود. در همین مکان با خانم کریمی درباره این فیلم، فیلم‌های قبلی و دغدغه‌های سینمایی این سینماگر گفت‌‌وگو کرده‌ایم.

فیلم «سوت پایان»، داستان سامان و سحر، زوجی مستندساز، با بازی شهاب حسینی و نیکی کریمی است که در مرحله مونتاژ فیلم خود متوجه می‌شوند، صحنه‌ای از فیلم خراب شده و باید دوباره تکرار شود. اما ملیحه، بازیگری که در آن صحنه بازی کرده، خود دچار مشکلی است که زوج مستندساز را وارد جریانی تازه می‌کند. مادر ملیحه برای دفاع از دخترش قتلی انجام داده و در شرف اعدام است.

آتیلا پسیانی، اشکان خطیبی، هستی مهدوی‌فر، بهنوش بختیاری، غزاله رشیدی و… از دیگر بازیگران آخرین ساخته نیکی کریمی هستند

 

دویچه وله: «سوت پایان»، سومین فیلم بلند سینمایی شما در مقام کارگردان است. این فیلم از لحاظ ژانر و قصه‌گویی چه تفاوتی با دو فیلم قبلی شما، یعنی «یک شب» و «چند روز بعد» دارد؟

نیکی کریمی:  قطعا هر فیلمی ماجرای خود را دارد و از لحاظ داستانی متفاوت است. فیلم اول من، یک فیلم اجتماعی است که خط داستانی کمرنگی دارد. البته نمی‌توانم بگویم خط داستانی کمرنگ، چون از نظر من داستان‌گویی اینچنین شیوه روایتی است.فیلم دوم‌ من، یک عاشقانه شاعرانه است. حالت کلیپ‌ بلند است. فیلم سوم هم، فیلمی کاملا اجتماعی است که خط داستانی پررنگی دارد.

 

فیلم «یک شب» هم قصه سرراستی دارد که می‌توان در دو خط، داستان آن را تعریف کرد. مادری از دختر خود می‌خواهد شب را بیرون از منزل سپری کند. چون مادر می‌خواهد آن شب با دوست پسر خود در خانه تنها باشد. اما دختر به جای آنکه به خانه بستگان برود، شب را در خیابان‌های تهران سپری می‌کند و تا صبح اتفاقاتی برای دختر می‌افتد. اینکه فیلم "سوت پایان" نسبت به دو فیلم قبلی شما خط داستانی پررنگ‌تری دارد به چه معناست؟

در فیلم سوت پایان نسبت به دو فیلم قبلی، اتفاق‌های بیشتری می‌افتد. حوادث داستان طی ۱۵ روز اتفاق می‌افتد. ولی حوادث «فیلم یک شب» فقط درعرض یک شب اتفاق می‌افتد. البته از نظر من، روایت داستانی به این ‌صورت نیست که در فیلم حتما باید اتفاقات زیادی رخ دهد تا بگوییم فیلم داستانی است. من ادبیات مدرن مینی‌مال، همچون فیلم «یک شب» را ترجیح می‌دهم. ولی احتیاج بود در فیلم «سوت پایان» قصه‌های بیشتری گفته شود، چون وقایع زیادی در دستان این فیلم اتفاق می‌افتد و این اطلاعات را باید به تماشاچی بدهیم. شیوه داستان‌گویی فیلم «سوت پایان» با فیلم «یک شب» فرق دارد.

 

تا چه حد آدم‌های قصه "سوت پایان" ما‌به‌ازای بیرونی دارند؟ منظور اعدام و آدم‌هایی که اعدام می‌شوند نیست؛ منظور تلاش افرادی برای نجات کسانی است که همچون قصه فیلم بی‌گناه یا "گناه‌کار" به اعدام محکوم شده‌اند؟

چون درباره فیلم‌های قبلی‌ام صحبت کردید، آن‌ها هم به همین صورت بودند. یعنی داستان فیلم «یک شب»، دقیقا برای یکی از دوستان من اتفاق افتاده است. یک شب مادر دوست من چنین کاری کرد و دختر او در خیابان تنها ماند. دوست من مجبور شد، شب را تا صبح با غریبه‌های مختلفی که هر کدام داستان خود را می‌گفتند طی کند. ماجرای دومین فیلم من هم، ماجرای واقعی یکی از دوستانم بود. قطعا آدم‌های فیلم «سوت پایان» هم مابه‌ازای بیرونی دارند. همه ما  افرادی که در آستانه اعدام هستند و خانواده‌های قربانیان که یا گذشت می‌کنند یا گذشت نمی‌کنند را در اجتماع می‌بینیم.

 

در سال‌های اخیر بسیاری از هنرمندان تلاش کردند با گرفتن رضایت از خانواده مقتول، برخی افراد در معرض اجرای حکم اعدام را نجات دهند. این کار را می‌توان با تلاش زوج فیلم‌ساز برای نجات جان مادر ملیحه در فیلم «سوت پایان» مقایسه کرد. تلاش هنرمندان برای نجات افراد از خطر اعدام در دنیای واقعی، چقدر روی نوشتن فیلم‌نامه «سوت پایان» تاثیر گذاشت؟

خیلی زیاد. دقیقا چنین ماجرایی اتفاق افتاد و من هم در جریان بودم. مثلا خانم مهناز افضلی، آقای انتظامی یا خیلی‌های دیگر در جریان یکی دو پرونده‌ می‌رفتند و با خانواده مقتول صحبت می‌کردند. این کار خیلی انسانی بود. در ماجرای شهلا جاهد یا خیلی‌های دیگر هم همین‌طور بود. معمولا در ایران قضیه بخشش اتفاق نمی‌افتد. چون همه آنقدر متاثر و عصبانی هستند که بخشش اتفاق نمی‌افتد. به هر حال تلاشی که از جانب هنرمندان در این ماجرا صورت می‌گرفت، برای من خیلی ارزشمند بود.

 

بعد از انتخاب خانم فاطمه معتمدآریا به عنوان "بهترین بازیگر زن جشنواره مونترال"؛ شما او را "تاثیرگذارترین بازیگر پس از انقلاب ایران" دانستید. معیار شما برای این گفته چیست؟

من سال‌های زیادی خانم معتمدآریا را در نقش‌های مختلف دیده‌ام. معیار من برای یک بازیگر حرفه‌ای، جسارت آن آدم است. اینکه بتواند پوسته‌های خود را بشکند و دائم خود را محک بزند. همان‌طور که در بازیگرهای خارجی می‌بینیم. مثلا اگر ال‌پاچینو را بازیگری بزرگ می‌دانند، چون ال‌پاچینو فیلم کمدی دارد، فیلم سیاسی دارد، در نقش ریچارد سوم هم بازی می‌کند و… او بازیگری حرفه‌ای است که می‌خواهد گریم‌ها و نقش‌های مختلفی را کار کند.

البته من کلا درباره دیگران نه اظهارنظر می‌کنم و نه قضاوت می‌کنم. ولی ما خانم‌ معتمدآریا را با گریم‌های مختلف دیده‌ایم. در حالی که خیلی از بازیگران ما سعی می‌کنند، لباس و آرایش خودشان را تغییر ندهند. احساس می‌کنند ممکن است خطرناک باشد. به نظر من، این ترس خیلی بد است. چون یک بازیگر باید این ظرفیت را داشته باشد که نقش یک آدم پیر یا جوان، با گریم دفرمه و… را بازی کند و اعتماد به نفس هم داشته باشد که تماشاچی او را می‌پذیرد.مسئله بعدی اینکه، من به ندرت دیده‌ام خانم معتمدآریا نقشی را شوخی گرفته باشد. دیدگاه جدی او به سینما برای من خیلی قابل احترام است.

 

خیلی از منتقدان سینما شما را جزو اولین ستاره‌های سینمای بعد از انقلاب می‌دانند. از حال و هوای آن سال‌ها، قبل از فیلم «عروس» بگویید. چطور در آن فضا خودتان را به‌عنوان یک بازیگر زن تثبیت کردید؟

من تحقیق زیادی نکرده بودم، یا کسی را به عنوان مشاور نداشتم. تنها چیزی که می‌دانستم این بود که بازیگری برای من هیچ وقت خیلی مقوله جذابی نبود. شهرت یا جذابیت‌های ظاهری عالم سینما برای من مهم نبود. بعد از یکی دو فیلم اولی که کار کردم، یعنی بازی در فیلم‌های «عروس» و «وسوسه»، تا یک سال نقش‌های زیادی، بعضا از طرف کارگردان‌های مهم که اسم‌شان را نمی‌آورم، پیشنهاد ‌شد که قبول نکردم. می‌خواستم نقشی بازی کنم که ماندگار باشد.احساس کردم این ماندگاری با نقش کوچکی در فیلم «رد پای گرگ» آقای کیمیایی به وجود می‌آید.

یا مثلا هنگام ساخت فیلم «سارا»، من ۲۰ سال داشتم، اما در این فیلم نقش یک زن ۳۰ ساله را بازی کردم که دو بچه دارد. آقای جلال معیریان، گریمور، هر بار یک ساعت روی  صورت من، چروک و این‌جور چیزها کار می‌کرد تا بتوانم این نقش را بازی کنم. برای من جدی بودن، جذابیت این کار بود. در فضایی که وجود داشت به جای سطحی نگاه کردن، فکر می‌کردم می‌توان با مقوله بازیگری خیلی جدی برخورد کرد. همیشه فکر می‌کردم زمان به نفع آدم است. یعنی بازی کردن مهم نیست، بازی نکردن و زمان دادن و نقش‌های خوب کار کردن مهم است.

 

اگر منتقدان سینما در داخل ایران از رشد گسترده "فیلمفارسی" انتقاد می‌کنند، در خارج از ایران "سینمای جشنواره‌ای" وجود دارد که گاهی تصویری سیاه از زندگی مردم ایران نشان می‌دهد. ویژگی سینمای کارگردان‌های مستقلی مثل شما در بین "سینمای جشنواره‌ای" خارج از ایران و "فیلمفارسی" داخل ایران چیست؟

من لفظ سینمای جشنواره‌ای را قبول ندارم. چون هیچ‌کس فیلمی نمی‌سازد که به جشنواره‌ها بدهد یا مثلا از قبل سیستمی دراین‌باره وجود داشته باشد. این‌طور نیست که اگر فیلمی مثلا یک سری المان داشته باشد، به جشنواره‌ای برود. این قضیه منتفی است. ولی سینمای مستقل به سینمایی می‌گویند که سفارشی نیست. در داخل ایران، در خارج از ایران، در هالیوود و در هر جای دیگری، دفاتر سینمایی در طول سال یک سری تولید دارند. بخشی از سینما تجاری است و برای فروش بلیط فیلم تولید می‌شود. سینمای مستقل به سینمایی گفته می‌شود که کارگردان به عنوان یک کارمند نیامده سفارشی بگیرد و برود فیلم بسازد، بلکه از قبل ایده داشته و مولف کار است. آن فیلم یک اثر محسوب می‌شود تا اینکه مثلا عواملی دور هم جمع شده باشند و فیلمی بسازند.

در هیچ کجای جهان از سینمای مستقل حمایت نمی‌شود. معمولا وام‌ها، حمایت‌ها و اسپانسرها شامل حال سینمای مستقل نمی‌شود. مثلا اگر بخواهید فیلم برخی کارگردان‌‌های مطرح انگلیسی که در جشنواره‌های مهم سینمایی همچون جشنواره کن جایزه برده‌اند را ببینید، باید روی نقشه بگردید یک سینمای خیلی کوچک و در یک سانس خیلی پرت مثل ساعت ۳ بعد از ظهر آن فیلم را ببینید. ولی بالای همان سینما نوشته که کارگردان فیلم جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره کن گرفته است. معمولا چون در این فیلم‌ها نابازیگران بازی می‌کنند یا کسانی که شناخته شده نیستند بازی می‌کنند و ریتم این فیلم‌ها شبیه فیلم‌هایی که می‌بینیم نیست، تماشاچی زیادی ندارد. همه‌جای جهان سینمای تجاری حرف اول را می‌زند. سینمای مستقل اکران کمی از اکران جاری سینما دارد و به همین علت اسم آن سینمای مستقل است.

 

شرایط اکران دو فیلم اول شما یعنی فیلم «یک شب» و فیلم «چند روز بعد» در ایران فراهم نشد. در مدتی که از اکران فیلم "سوت پایان" در داخل ایران می گذرد، واکنش تماشاگران را چطور دیدید؟ با توجه به اینکه در برخی اکران‌های فیلم در سینما حضور داشتید و حتی عکس‌هایی از بلیط فروشی شما بین تماشاگران منتشر شد.

در مجموع اکران فیلم «سوت پایان»، عادلانه نیست.  فیلم در ماهی اکران شد (ماه رمضان) که خیلی از سانس‌های سینماها را در اختیار نداشتیم. تعداد سینماها هم کم بود. سالن‌های سینمایی با ظرفیت ۱۵۰ نفر فیلم «سوت پایان» را اکران می‌کنند، ولی فیلم‌های دیگر در سالن‌های ۵۰۰ نفری اکران می‌شوند. هر شب فیلم فقط در دو یا سه سانس نمایش داده می‌شد. با این حال، من از اکران فیلم خیلی راضی هستم و به فروش خوبی هم رسیدیم. من به همه چیز از دید تجربه نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم، اتفاق خیلی خوبی برای فیلم «سوت پایان» افتاد.

مصاحبه‌گر: حسین کرمانی  |   تحریریه: بابک بهمنش

[دویچه وله]

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights