هفتشنبههای بلوچ
پاسخ به سئوالات خوانندگان:
عبدالکریم سروش از برنابی: در درازنای بی پایانِ توافقنامهگونۀ ژنو که میخ را بر سنگ لجوجانۀ غفلت و اصرار بی جای جهالت کوبیدنی کردند، کوبیدنی. مگر تنگی جایِ کجایِ هستی بود که کرامت و شأن و حقوق انسان را نیز میگنجاندند و بر طبل عظیم و تهی از صدا و پر از خالیِ خیالیِ دفاع از آن، حتی اگر شده به تظاهر، کوبیدنی میکردند بعید از دلِ ناخواسته، که مشخصۀ ثبت شده و واضح این قوم پر مدعاست؟
پاسخ:
جناب عبدالکریم ابتدا دل بنده گرومبی ریخت پایین. فکر کردم یکی از سروران آشناست اما بعد که دیدم جنابعالی از همین بغل گوش خودمان هستید مطمئن شدم تشابه اسمی است. در پاسخ شما باید اول سئوال شما را ترجمه کنم. جنابعالی پرسیدهاید در توافق اخیر ژنو چرا غربیها به مسئله حقوق بشر اشاره نکردند. عرض کنم که حقوق بشر و مسائل کوچکی مثل آن در مذاکراتی آب و نان دار و مهم مثل مذاکرات هستهای بررسی نمیشوند. علیالخصوص وقتی طرف مقابل حاضر باشد خیلی کوتاه بیاید و از حق غنی کردن هم بگذرد و دو تا پس گردنی را هم تحمل بکند. در چنین شرایطی حقوق بشر جزو مسائل داخلی کشورها میشود و از حوزه استحفاضی وزرای خارجه خارج میشود. خیر پیش.
آقای کورش کبیر از نقطهای نا معلوم پرسیدهاند آیا ما به مسائل تاریخی هم میپردازیم یا نه؟
پاسخ:
چناب کورش کبیر بله ما اصلاً با تاریخ مشکلی نداریم. تاریخ هر چه گذشتهتر باشد ما بیشتر علاقه داریم به آن بپردازیم. خودتان که میدانید ما «پیر، تاریخیم» و دراز عمری ما باعث میشود نتوانیم به راحتی در مورد مسائل صد سال اخیر حرف بزنیم.
آقای منوچهر کبوترزاده نامه مفصلی از استکهلم برای ما فرستادهاند که به خاطر کمبود جا خلاصه آنرا در ذیل میآورم:
شما از خودت خجالت نمیکشی که در این شرایط که همه خاورمیانه در انقلاب و اعتراض است و در سوریه و ایران آدم میکشند و رهبران جنبش سبز در زندان هستند و حقوق اقلیتهای مذهبی زیر پا گذاشته میشود شما به سئوالهای ساده و پیش پا افتاده پاسخ میدهید؟
پاسخ:
جناب آقای منوچهر کبوتر زاده خیر من از خودم خجالت نمیکشم. ما که نمیتوانیم به خاطر دل شما سئوال خلق کنیم. همین که هست. هر چه خوانندگان بپرسند ما پاسخ میدهیم. از خودمان زن و بچه داریم و نمیخواهیم لقمه نانی که میخورند حرام باشد.
خانم نیره باغچه بالا از خاش پرسیدهاند: برای آمدن به کانادا چکار باید بکنم؟ و آنجا که آمدم بهترین کاری که میتوانم بکنم چیست؟
پاسخ:
خانم نیره باغچه بالای عزیز بهترین راه آمدن به کانادا این است که خودتان را به آب و آتش بزنید. بهترین کاری که اینجا میتوانید بکنید این است که بگویید: عجب غلطی کردم که آمدم.
سئوال دیگری داشتید تعارف نکنید. موفق باشید.
آقای ابوالحسن ب از نیووست منستر نوشتهاند: اگر مبنا را بر این بنا بگذاریم که نخیر نه تنها برد برد نبوده بلکه قضیه باخت باخت هم نیست. علیالحساب، به قول زیدی میگفت نتیجه صفر. حالا یکی از این آقا بپرسد این چه برد بردی است که لاورف هم خوش است. نخیر اما واقعیت آنجاست که اینها ازقبل این بردبرد را جا انداختند که حالا هم خودشان ادعا بکنند بردهاند. هم غرب. عنایت دارید؟ این معنا مصداق نمییابد مگر اینکه بپذیریم قماربازی که باخته هم برده و کازینویی که برده هم برده است. زیدی میگفت، اینجا کازینو که به پولش رسیده ملاک نیست. حالا بپرسید از این آقای بازنده که بردش به چه سان بوده ها ها ها.
پاسخ:
جناب ابوالحسن ب از آنجایی که شما سئوالتان مشخص نیست متأسفانه نمیشود پاسخی ارائه داد. شما مرا به یاد یکی از رؤسای جمهورمان انداختید. خداوند شما و ایشان را حفظ بکند. مواظب خودتان باشید و باز هم برای این ستون نامه بنویسید.
خانم ژینوس ایرانی از ونکوور در یک پیام تلفنی پرسیدهاند: شما خجالت نمیکشید که در مقابل آزادی گروگانها از خودتان نمیپرسید مولوی عبدالحمید چرا اقتصاد ایران را خوب نمیکند؟ این آقا اگر با گروگان گیرها رابطهای ندارد چرا آن ها را دستگیر نمیکند؟ خدا را خوش میآید که سپاه ما میلیارد میلیارد برای بستن مرزها خرج کند و بعد آقای مولوی برود گروگانها را از راه افغانستان بیاورد داخل ایران؟
پاسخ:
عمهجان گیرم خودت را ژینوس ایرانی معرفی کنی فکر نمیکردی من صدایت را میشناسم؟ در مورد گروگانها و نقش مولوی عبدالحمید همه گفتند تو چرا نگویی؟
خانم میم. دال از دبی پرسیدهاند: آیا فرد مناسبی را میشناسم که او بتواند با ازدواجِ با او شهروند کانادا بشود؟
پاسخ:
خانم میم. دال این کار اگر قانونی نباشد جرم حساب میشود. (شما چرا از وضع مالی خود توضیحی نداده بودید؟) یادتان باشد این جرم دهسال زندان دارد. (در نامه چرا اشارهای هم به سن خود نکردهاید؟) خودتان بهتر میدانید که ازدواج باید بر اساس عشق و محبت باشد. (آیا آنجا با والدین خود زندگی میکنید؟) سئوال دیگری داشتید مشخصات کامل خود را بنویسید. (چه مدت هست آنجا تشریف دارید؟) کار خوبی میکنید به هر کسی اعتماد نمیکنید. (پدر گرامی آنجا به چه کاری مشغول هست؟) البته اینجا جوانان شایستهای هستند که برای مبلغ کمی پاسخگوی نشریات شدهاند. افراد لایقی که دستنگ هستند و صورت خود را با سیلی قرمز نگاه میدارند ولی به تأیید دوست و دشمن یک پارچه آقا هستند. در ضمن از طریق ایمیل هم میتوانید سئوالهای خود را بفرستید. (خلاصه اگر سئوالی داشتید ایمیل بزنید تا شماره تلفنی در اختیارتان بگذارم.)
آقای ح.ن از کوکیتلام با ارسال ایمیلی نوشتهاند: من شصت سال دارم؛ از همسرم که جدا شدم از طریق خانوادهام در ایران با دختر جوانی از راه دور ازدواج کردم حالا که دختر اینجا آمده و کارهای اقامتاش درست شده اوایل به من میگفت من جای پدر او هستم ولی حالا مرا “میمون زشت چندش آور” خطاب میکند در حالیکه قبل از ازدواج عکس مرا دیده بود و مرا پسندیده بود. به نظر شما چکار کنم.
پاسخ:
جناب ح .ن گرامی شما عکسی دو نفره از خودتان و خانم جدیدتان برای ما بفرستید تا در مورد صحت ادعای همسرتان بتوانیم درست اظهار عقیده کنیم. احتمال دارد عکسی که برای ایشان فرستادهاید از کمر به بالا بوده و زیادی رطوش شده. در کل مهم همسر شما هستند وقتی ایشان شما را “میمون زشت چندش آور” میبینند نه ما نه اداره پست و نه خانواده شما قادر است کاری بکند.
ر- پهلوی از کوکیتلام مینویسند: ببینید در یک کلمه: “نه.” اما اگر توضیح بخواهید خواهم گفت چرا نه. ببینید مشخصه که این نظام به خاطر فعالیتهای غیر دموکراتیکش، ببینید، الآن به اون هم میپردازم. چون باید پراگماتیک باشیم. من حالا از شما میپرسم وقتی شما به خاطر داشتن سیاستها تشنجزا، فرق نمیکنه چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی معروف هستید، چه فکر میکنید که جامعه جهانی به قول گفتنی به شما بند نمیکنه؟ هه هه هه. مسلمه که میکنه. پس چرا بیهوده در امری محال سرمایههای مملکت را باید هدر بدهند؟
پاسخ:
جناب ر- پهلوی، آیا اسم کوچک شما رضا است؟. تا کوکیتلام تشریف آوردهاید و سری به ما نزدهاید؟ نان داغ و کباب داغ ما معروف است از نورت ونکوور سفارش میدهند.(برنجش را خودشان در خانه میگذارند.) فقط از روی کنجکاوی پرسیدم. البته شما مجاز هستید پاسخ ندهید. در مورد سئوالتان اگر درست متوجه شده باشم باید عرض کنم که شما سئوالی ندارید. ممنونم از حضور پر رنگتان
آقای عبدالعلی مستقیم زاده در یک پیغام تلفنی توضیح دادهاند که: ستون طنز شما عالی است و من همیشه آن را میخوانم. باری خدمتتان عرض کنم که به خاطر امیگرنت شدن، دین خود را عوض کرده است اما حالا از این کار پشیمان شدهاند. ایشان پرسیدهاند اگر مجدداً به دین قبلی خود برگردند آیا وضعیت شهروندی او تحت تاثیر قرار خواهد گرفت؟
پاسخ:
آقای مستقیمزاده گرامی، معمولاً مسائل مذهبی پیچیده هستند و پاسخ دادن به آنها تبحر خاصی میخواهد که اینجانب علیرغم داشتن چند مدرک پاسخگویی از پاسخ دادن به آنها خودداری میکنم. در مورد شما که از طنز من تعریف کردهاید مسئله فرق میکند. سربسته بگویم که آدم تا خرش از پل نگذشته بهتر است جانب احتیاط را از دست ندهد.