«وقتی من پریودم»
به عنوان زنی وبلاگ نویس همیشه سعی کرده ام حال و هوای تنم را بنویسم به ویژه درباره پریود شدنم. اما هنوز زنان در ایران راحت درباره بدن خود نمی نویسند و درگیر شرم و حیایی بی علت اند. شرم و حیایی که ناشی از سرکوب جسم زن، ناپسند بودن بیان تنانگی های زنان از منظر مردسالاری و سنت حاکم بر کشور است. این واگویه نکردن ها سبب ناآگاه ماندن زنان از اهمیت بدن در زندگی روزمره و حتی نادیده گرفتن نیازهای تنانه شان است. وبلاگ ها فرصتی هستند برای نوشتن خود بی سانسور، به ویژه که نویسنده می تواند هویت خود را در آن آشکار نکند اما معتقدم این شرم نا به جا تنها زمانی از بین می رود که ما زنان با هویت واقعی خود در شکستن تابوها کوشا باشیم. بنابراین روایت خودم را می گویم از پریود شدنم با هویت حقیقی خودم به پاس تلاشهای دو خواهر که در ادامه با آن ها نیز آشنا می شوید.
۱۱ ساله بودم وقتی برای اولین بار پریود شدم و تقریبا هیچ نمی دانستم از ورود به زنانگی. صبح فکر کردم تنها ترشحی تیره رنگ است و عصر وقتی دوباره تکرار شد، لباس زیرم را به مامانم نشان دادم و او گفت پریود شده ای. بعدش هم تنها توضیحات مامان و مامانی(مادربزرگم) بود درباره این که چه باید خورد و چه نباید خورد در این ایام تا درد جانکاهم اندکی کمتر شود. یا این که چگونه باید در دوران قاعدگی استحمام کرد.
روزی که من پریود شدم اطلاعات بیشتری به من داده نشد شاید برای این که چشم و گوشم باز نشود! هیچ کتابی در کتابخانه مدرسه و کتابخانه عمومی محل زندگی ما که عضوش بودم در مورد بلوغ دختران و قاعدگی نبود. هزار و یک جور برنامه در طول دوران راهنمایی و دبیرستان اجرا شد اما دریغ از یکی برای گفتن درباره بلوغ و پریود شدن. هنوز هم اطلاعات زیادی در اختیار دختران دانش آموز قرار نمی گیرد و همین طور کتاب در زمینه بلوغ و یا تغییرات بدن زن در طی دوران پریود زیاد نیست. چند وقت پیش کتابی را با عنوان «عادت ماهانه؛ آنچه هر دختری باید بداند» در یک کتاب فروشی دیدم و همین طور کتابی در کلینیک انجمن مددکاری ایران درباره بلوغ دختران. یک شب در پی گشت و گذار در فیس بوک چشمم به این صفحه افتاد: «وقتی من پریودم». اسمش به اندازه کافی محرک بود عکس پروفایل نیز؛ تصویر زنی با کلمه PMS بر بالای سرش، کلیک کردم و صفحه ای باز شد که در آن اطلاعاتی در باره سندروم پیش از قاعدگی (PMS)، خارش رحم، عفونت های مزمن مثانه در زنان و نظایر آن بود. مطالب صفحه مرا به وجد آورد چرا که از سندروم پیش از قاعدگی رنج می برم اما خیلی ها چیزی درباره این سندروم نمی دانند به ویژه مردان.
برای من آزار دهنده است که مردها حتی وقتی برایشان توضیح می دهی بد خلقی ات به چه دلیل است باز تو را پرخاشگر می دانند و پرخاشگری در یک دوره خاص را به عنوان صفتی همیشگی برای تو به کار می برند. تاکنون مردی سعی نکرده است در این ایام درکم کند. به هرحال محتوای صفحه باعث شد به ادمین صفحه مسیج بزنم و درخواست مصاحبه کنم. این دو خواهر فمینیست نیستند نظریات پرطمطراق فمینیستی را نمی دانند اما شرایط عینی شان باعث شده است که تابویی را بشکنند که هنوز در ذهن برخی از زنان فمینیست ایرانی شکسته نشده است.
اسم واقعی این دو خواهر را ذکر نمی کنم و از آن ها با عنوان ادمین یک و ادمین دو نام می برم.
دردی که توهم نیست
ادمین یک عزیز چه چیزی باعث شد که صفحه وقتی من پریودم را در فیس بوک ایجاد کنید؟
ادمین یک: فکر ساختن این صفحه یک روز عصر زمانی که خیلی بی حوصله،غمگین و کلافه بودم به سرم زد. دردی که تقریباً ۱۰ روز از ماه من باهاش سر و کار داشتم و دوست داشتم اینقدر تکرارش کنم که از شدتش کم بشود. این درد حدوداً از ۱۷سال پیش وارد زندگیم شده بود و بار روانی اش برایم از درد فیزیکی بیشتر بود. دردی که با شروعش یک خط پر رنگ بین خودم و جامعه احساس کردم. البته الان شک ندارم آن احساس بدی که برایم بوجود آمده بود بیشتر به خاطره ریشه های سنتی و مذهبی جامعه بود. من تعریفی از درد فیزیکی و مشکلات روانی پریود شدن در هیچ کدام از مقطع های تحصیلی نشنیده و نخوانده بودم. اصلا انگار هیچ جایی نداشت و این درد ساختهی ذهن زن بود در صورتی که فهمیده بودم آن ور دنیا قوانینی وجود دارد که اگر یک زن در این دوران مرتکب خلافی بشود حتی در مجازاتش تخفیف قائل می شوند. پس این درد توهم نیست. من از ۳ سال پیش به خودم حق داشتن چنین دردی را دادم.
در این صفحه دوست داشتم بگویم که چقدر برام عذاب آوراست که می روم دستشویی و برای نشنیدن صدای پیچیدن روزنامه دور نواربهداشتیم شیر آب را باز می کردم و اگر می خواستم نوار بهداشتی را بیاندازم در یک سطل آشغالی غیر از سطل آشغال دستشویی، در بلوزم می گذاشتمش که دیده نشود و نگران بودم داخل سطل آشغال روزنامه باز نشود. موقع پریود در مهمانی باید مواظب می بودم که مبادا وقتی با کلی غرور از سر جایم بلند می شوم کسی نگوید لباست کثیف شده است. همچنین یک عالمه خورده نگرانی دیگر هم داشتم که داشتند تبدیل به وسواس ذهنی میشدند، باید از یک مجرایی می دادمشان بیرون. اول یک سری کار کلاژ روی نوار بهداشتی که بازم میدانستم آن صراحتی را که می خواهم ندارد انجام دادم. میدانستم من در حس این درد تنها نیستم برای همین تصمیم گرفتم از فیس بوک استفاده کنم که همه از خاطراتی که ازش شرم داشتیم، حرف بزنیم تا بارمان سبک تر شود و مردهای جامعه آگاه تر.
گفتن از خاطراتی شرمناک!
لطفا درباره بازخوردهایی که گرفتی بگو؟ در صفحه دیدم یک استاتوس گذاشتی با این عبارت «کسی روش نمی شه صفحه رو لایک بزنه و بعد می گن آخه این چه صفحه ای خوب که چی………از همین لایک نزدن می فهمم خیلی چیزا هنوز معضل و شرم آوره. پس باید دهنمون سرویس بشه هنوز، چون خجالت می کشیم….» آیا فکر می کنی زنان از صحبت درباره پریود و بیماری های زنانه شرم دارند؟
ادمین یک: ابتدا که صفحه را ساختم دو نفر استقبال کردند از آن، خواهرم و دوست پسرم. آن ها صفحه را به اشتراک گذاشتن که خیلی ها مسخره کردند. یک نفر به من پیغام داد که ممنون که می خواهی اطلاع رسانی کنی ولی اسمش جالب نیست. من نمی خواستم با الفاظ پزشکی و علمی واقعیتی را که ما حتی نسبت به بردن اسم آن شرم داریم، مخفی کنم. قصد ابتدایی من و خواهرم این بود که بیشتر به تجربه های شخصی هر کس و خاطراتمان و بخش روانی پریود بپردازیم؛ چون می دانستیم بخش علمی را خیلی ها بهتر از ما انجام می دهند. ما قصد داشتیم در این بین بخش علمی یا همان بهداشتی و پزشکی را داشته باشیم و برنامه ی صفحه را هم برای همان اعضای کم که شاید به زور به ۴۰ نفر می رسیدند نوشتیم ولی کسی مشارکت نمی کرد. من از یک جایی به بعد دلسرد شدم ولی خواهرم همچنان بخش پزشکی و بهداشتی را به روز می کرد و صفحه با تلاش او به ۱۷۰ تا لایک رسید که البته در مقایسه با صفحاتی که از مسایل دیگر حرف میزنند مثل مد، طنز و یا حتی صفحه «خاطرات یک فاحشه» رقم کمی است اما امیدوارم در خیلی از مسائل شرم را کنار بگزاریم وحرف بزنیم و کمک بگیریم از همدیگر.
ادمین دو عزیز شما درباره این صفحه و مطالبی که می گذاری بگو و این که چقدر از مطالب علمی است؟
ادمین دو: چون ما در جامعه ای زندگی می کنیم که مسائل مهمی مثل سکس و پریود بودن را یک تابو می دانند و هیچگاه در جامعه فضایی مناسب برای بیان خیلی مسائل نداریم خواهرم تصمیم گرفت که این صفحه را در فیسبوک باز کند. او به فکر اطلاع رسانی نسبت به سندروم پیش از قاعگی نبود و قرار هم نبود که این صفحه متکلم وحده باشد اما متاسفانه به خاطر همان شرم و خجالت هایی که از زمان بچگی مان در ذهنمان کرده اند، فعلا مطالب بصورت تخصصی است. مطالب را از وبلاگ ها و سایت ها و کتاب هایی که مربوط به این سندروم است انتخاب می کنیم.
این صفحه همان طور که خواهرم گفت برای به اشتراک گذاشتن درد مشترکمان به عنوان یک زن در زمان سندروم است تا شاید باری از فشار و تنش روانی این دوران کم کند. در ابتدا از خاطرات چند دوست در صفحه مطلب گذاشتیم اما ادامه دار نبود چون هنوز مخاطبان به سختی استاتوس ها را لایک میزنند چه برسد به اینکه بخواهند خاطره ای بگذارند. در واقع استقبال خوبی از این صفحه نشد.
اما باید بدانیم که این سندروم یک بیماری است که همراه ما زنان تا سن ۵۰-۴۵ سالگی می ماند و زنان در این دوره یعنی ۱۲-۱۰ روز قبل از قاعدگی تا یک هفته بعد از آن بیمار هستند(هم از لحاظ جسمی هم از لحاظ روحی روانی) که البته بخش روانی آن دردناکتر است. البته من در صفحه راهکارهایی در خصوص کاهش استرس و تنش روانی زمان قاعدگی گذاشتم که برایم جالب بود. آقایان توجه بیشتری نسبت به این مطالب داشتند تا زنان.
یعنی بازخوردی مثبت تری از مردها گرفتی ؟
ادمین دو: من پیامی از آقایی داشتم که گفته بود:«من به تازگی ازدواج کردم و بعد از مطالعه صفحه تون لازم دونستم که بدونم توی دوران قاعدگی چطور میتونم به همسرم برای کاهش درد و استرس و فشار عصبی کمک کنم.» خوب این از نظر من یک قدم خوب و موفق بود؛ چون احساس کردم که آقایان هم متوجه شده اند که پریود فقط دل درد و خونریزی نیست بلکه از لحاظ روحی-روانی هم بر روی زن تاثیر می گذارد و اینکه کم کم این را متوجه می شویم که زن در زمان قاعدگی بیمار تلقی می شود و نیاز به توجه و مراقبت دارد. در حقیقت، صفحه وقتی من پریودم برای از بین رفتن تابوی پریود باز شد و اینکه عملا قصد آگاهی دادن و گذاشتن مطالب به صورت علمی و تخصصی ندارد چون نه من ونه خواهرم متخصص در این زمینه نیستیم .
تن من تن جهان
به خودم باز می گردم به اوایل پریود شدنم و حسی که بابت آن داشتم منزجر بودم از آن که بخشی به علت درد زیادم بود. از پریود شدنم خجالت می کشیدم و دوست نداشتم که مردان بفهمند من پریودم. زنان زیادی را می شناسم که از پریود شدن خود شرمگین هستند و آن را مخفی می کنند. در سالهای نخست قاعده شدن هربار که پریود می شدم و از شدت درد بی تاب، مامانی ام از شدت دردهای خودش می گفت که باعث می شده برادرهایش بفهمند که پریود است و او از این مسئله خجالت می کشیده. مامانی من اگر شرمگین شده بود مقتضای زمانش بود اما این که هنوز دخترانی هستند که شرمنده اند از این بابت، انسان را به این فکر می اندازد که چرا با گذشت حدود ۱۰۰ سال از پریود شدن مامانی من، هنوز قاعدگی زن خجالت برانگیز است؟ هنوز هستند دخترانی که سحرهای رمضان با آن که پریودند برای سحری خوردن بیدار می شوند و پای سفره می نشینند تا ذکور خانواده متوجه وضعیت آنان نشوند. این تصور باقی مانده است چون زیاد درباره اش نگفتیم.
تصورات ریشه دار مردسالارانه هم پریود شدن زن را شرمناک قلمداد می کند و هم تن زن را در این ایام طرد می کند. زنان در اسلام و یهود از انجام فرایض دینی باز می مانند چرا که نامنزه انگاشته می شوند و همبستری با زن در این دوران منع شده است. همچنین در دین زرتشت در «وندیداد » فرگرد شانزدهم یعنی یک فرگرد کامل به رفتار با زنی می پردازد که «دَشتان»(پریود) است. در این فرگرد زن دشتان باید در مکانی غیر از مکان همیشگی اش زندگی کند و از خوردن بسیاری از غذاها محروم است. همچنین باید از آب و آتش که عناصر مقدس اند دوری گزیند همین طور از مردم. به علاوه در «ارداویرافنامه» مجازات زنانی که پریود شدنشان را مخفی می کنند و مردانی که با این زنان همبستر می شوند ذکر شده است(درباره نگاه به زن در این دو کتاب خواهم نوشت). در قبایل بدوی نیز زنان در این دوران پلید دانسته و بایکوت می شدند و در عصر حاضر نیز با تمامی پیشرفت هایی که بشر به آن نائل شده است و دانشی که اندوخته متاسفانه پریود زن امری چندش آور و پلید قلمداد می شود.
چندی پیش که به پزشک مردی مراجعه کرده بودم او برای من آزمایش کشت ادرار نوشت و پرسید چند وقت است پاک شدهای؟ عصبانی شدم. من پاک هستم همیشه. عادت ماهیانه نشانه قدرت تن محور زن است که باید به آن ارج نهاد. این خونی که هر ماه از بدن زن جاری می شود تنها خونی است در جهان که با خطری همراه نیست و پیوند می دهد زن را به باروری و آفرینش. عادت ماهانه هماهنگی تن زن است با تن جهان، دوستش بداریم و بی شرم درباره اش بگوییم.
[تا قانون خانواده برابر]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید