پنج شعر از محمد نویری
محمد نویری، متولد ۱۳۶۳ – اهواز؛ کارشناس مهندسی معدن دانشگاه صنعتی اصفهان.
آغاز جدی ترانهسرایی: ۱۳۸۲
عضو شورای مرکزی کانون ادبی دانشگاه صنعتی اصفهان و دبیر و عضو هیئت موسس کانون ترانهسرایان اهواز.
سابقه همکاری با مهدی یغمایی، ۲۵ بند، پوریا حیدری، نادر مسچی، مهدی نصر، امید عراقی و …
سابقه داوری جشنوارههای سراسری (پایتخت پنجرهها و جشنواره کشوری یادمان دکتر یدالهی برگزار شده در خوزستان) و چند جشنواره دانشجویی ترانه.
۱. دو راهی دموکراسی و دین
پسرم مشتتو وا کن اما، نگو پروانه تو مشتت جون داد
نگو از دغدغه ی نسلِ پدر، پشه تو فنجون فالت افتاد
نسل من، نسل زمین خورده ی من، سرِ پا مُرد و وصیت ننوشت
بغض کرد، از چشم دنیا افتاد، اما چیزی واسه گریه ت ننوشت
پسرم غمت نباشه که یه عمر، پدرت ترانه گفت و فحش شنید
میخ بود و زیر چکش لـِه شد، لِه شد و به آرزوهاش نرسید
میخ باش و تا تهِ راهو برو، آب باش و راهتو پیدا کن
سنگ باش و توی مشت بچه ها، تو سکوت شیشه ها لب وا کن
پسرم مشتتو وا کن اما، نگو پروانه تـو مشتت جون داد
نگو از دغدغه ی نسل پدر، پشه تـو فنجون فالت افتاد
نسل من مثلِ یه مرغ خونگی توی دریای تناقض جون داد
بید بود و زیر بارون لرزید، زیر باتومِ تجاوز جون داد
تو دو راهی دموکراسی و دین، دنبال راه میون بُر گم شد
پی ِ آینده ی روشن می گشت، رفت و تو نور مانیتور گم شد
غم پروازو به دنیا گفت و شوقِ پر کشیدنو یادش رفت
به مسافرخونه های بین راه رسید و رسیدنو یادش رفت
پسرم غمت نباشه که یه عمر، پدرت ترانه گفت و فحش شنید..
۲. تابوتای چش به راه
بچه هامون به شط زده ن سید!* کاشکی رو سفید برگردن
شعر استاد سبزواری کو؟ نکنه بی شهید برگردن
بچه هامون یه حالی ان امشب -چیه؟ امن یجیب می خونن؟
– حاج صادق کجاست؟ فخری کو؟ همه دارن حبیب می خونن
«مادر بی تو تنها و غریبم اتاق خالی ام بی تو … »
بچه هامون به شط زده ن اما، دیگه سربازی اونور شط نیست
حاجی از کربلا بگو امشب، فتح مهران که آخر خط نیست
بگو دست بریده ی عباس از کجا قطع شد؟ کجا افتاد؟
حاج صادق! کجائی لامصب؟ مرز دست عراقیا افتاد
«زار و زار گریه می کردن پریا، مِثِ ابرای باهار گریه می کردن پریا… »
حاج صادق دوباره نوحه بخون، قزوه باید دوباره شاعر شه
چرا ساکت نشستی حاج صادق؟ پس چه طور انقلاب صادر شه؟
کی جواب نگاه سنگین ِ تابوتائی که چِش به رانو بده؟
نعش عباس رو زمین افتاد، کی جوابِ امام زمانو بده؟
بچه هامون یه حالی ان امشب -چیه؟ امن یجیب می خونن؟
حاج صادق کجاست؟ فخری کو؟ همه دارن حبیب می خونن
«مادر بی تو تنها و غریبم، تابوت خالی ام بی تو چه سرده…»
۳.
ای بغض داغدار ترک خورده
مغرورِ بی قرارِ بد آورده
دریای مُرده، زخم نمک خورده
دورم کن از تباهی بعد از این
دورم کن از هوای زمین خوردن
پرپر زدن برای زمین خوردن
از رنج روزهای زمین خوردن
از درد بی پناهی بعد از این
من ماهی اسیرِ شب عیدم
مهمونِ سربه زیرِ شب عیدم
از گریههای گم شده لبریزم
با خاطرات مرده گلاویزم
من از امید آرزو آزردهم
من خونِ تُنگ های زمین خوردهم
دریای گوشهگیر شب عیدم
من ماهی اسیر شب عیدم
ای بغض خسته، حسرت پیوسته
از سال بی ترانه و بی بارون
دست منو بگیر و بکش بیرون
این ماهی اسیرو بکش بیرون
از بغضهای اول فروردین
از انتظار واهی بعد از این
از ترس بی پناهی بعد از این
این ماهی اسیرو بکش بیرون
۴.
من و ما رو ببخش دخترکم، ما رو که اعتماد می کردیم
با حسابای خالی و دل پر، اقتصاد اقتصاد میکردیم
با کلیدی که قفل میزد و بس، فکر بحران هستهای بودیم
خام بودیم و دیر فهمیدیم که چه نسل خجستهای بودیم
نسلی که تشنه بود و هشتگ زد
نفله شد توی دود و هشتگ زد
هر جا که پا گذاش هشتگ زد
مشت خورد و به جاش هشتگ زد
هشتگ درد، دردو چاره نکرد
اسپری، ریزگردو چاره نکرد
تو مث ما نباش دخترکم، آدمای مجازیِ سرکش
آدمای تسامح و تَکرار، آدمای تساهل و سازش
تا ته خط، بمون و سخت بگیر، دیرتر اعتماد کن بابا
واسه حقت بجنگ، محکم باش، نق نزن، انتقاد کن بابا
نسل ما تشنه بود و هشتگ زد
خفه شد توی دود و هشتگ زد
رنج دید و بهجاش سازش کرد
ساده با دشمناش سازش کرد
هشتگ درد دردو چاره نکرد
اسپری ریزگردو چاره نکرد
تو مث ما نباش دخترکم، واسه حقت بجنگ، محکم باش…
۵.
زندگی تو شرایط جنگی، شعر خوندن به شرط اردنگی، اسپری اسپری نفس تنگی
تو چه می دونی آسم یعنی چی؟
چشم هاتو نبند ابراهیم،این همه گوسفند ابراهیم،عید عیده بخند ابراهیم
وقت قربونی آسم یعنی چی؟
توی خاک هوا تیمم کن،لب کارون بیا تیمم کن،آب نیست این شبا تیمم کن
عید عیده بخند ابراهیم
آب که مزه ی لجن می ده، شهر کم کم به مرگ تن می ده
همه می گن که خوب می شیم و شهر بوی ِ بد ِ دهن می ده
انهدام یه شهر با قانون،فاضلابی به وسعت کارون،خفگی بعد اولین بارون
نیشکر خوبه خودکفا می شیم
سرفه سرفه نفس نفس تلفات،مرده دیگه نشونه های حیات،خفه میشیم مثل نقل و نقاب
تیتر روزنامه ها می شیم
عید عیده بخند ابراهیم
توی خاک هوا تیمم کن،لب کارون بیا تیمم کن،آب نیست این شبا تیمم کن
عید عیده بخند ابراهیم
آب که مزه ی لجن میده،شهر کم کم به مرگ تن میده
نیشکر ها که خوب شیرین شد،شهر بوی بد دهن میده
خسته م از بوی گند ابراهیم،عید عیده بخند ابراهیم
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید