«پوشش تحمیلی، همراه با توهین و تحقیر موجب عزت نیست»
گفتگوی منصوره شجاعی با صدیقه وسمقی
سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ – ۲۱ فوریه ۲۰۱۲
مدرسه فمینیستی – صدیقه وسمقی، متولد ۱۳۴۰، دارای دکترای فقه ومبانی حقوق اسلامی وعضوسابق هیات علمی دانشگاه تهران اس وی درحال حاضربه عنوان استاد میهمان در دپارتمان اسلام شناسی دانشگاه گوتینگن آلمان تدریس میکند. تالیفات وی بیشتر درزمینه فقه و حقوق زنان است که از آن جمله میتوان به «زن، فقه، اسلام» و «بضاعت فقه و گستره نفوذ فقها» اشاره کرد. خانم وسمقی اهل شعر وادبیات نیز هست و تا به حال چهار مجموعه شعر منتشر کرده است که آخرین آنها با نام «برای چلچلهها که بر نمیگردند» دو سال پیش به بازار آمد. دیدگاه های ایشان در مورد حجاب اجباری و حق پوشش زنان بهانه ای شد برای مصاحبه ای که در زیر میخوانید:
م. ش: بعداز قوانین اجباری در مورد حجاب وپوشش زنان دردوران اخیر، واژه حجاب نزد افراد مختلف معنای واحدی پیدا کرده که آن هم همان حجاب اجباری است که در کشورهایی با قوانین اسلامی بر زنان تحمیل شده است. اما حجاب پیش از آنکه به قوانین کشورها راه یابد تعاریف دیگری هم داشته است شاید بد نباشد که برای شروع بحث نگاهی به پیشینه این پدیده داشته باشیم.
وسمقی: لباس و پوشش، یکی از پدیدههایی است که انسان خود به آن دست یافته و مانند بسیاری از پدیده های دیگر همواره تحول یافته است. به نظر میرسد در دوره تمدن و شهر نشینی انسان توجه بیشتری به لباس داشته است. حالا که بحث از مسایل اسلامی است، مثال خود را از همان خاستگاه اسلام انتخاب میکنم. منابع تاریخی نشان میدهد که در سرزمین حجاز هنگام ظهور اسلام، مردمانی که در مناطق بیابانی زندگی میکردند، لباس و پوشش چندانی نداشتهاند. مردان و زنان، معمولا بخشی از بدن خود را با یک تکه پارچه یا پوست شتر و مانند آن میپوشاندند. این بخش از بدن از کمر تا زانو یا بالای زانو بوده است. اما در مکه که در آن روزگار محل رفت و آمد بازرگانان بوده و مردم آن شهر – اگر بتوانیم نام آن را در آن روزگار شهر بگذاریم – تا حدی به این وسیله با تمدنهای نقاط دیگر و مظاهر آن از جمله لباس، آشنا بودند و حتا پارچه از نقاط دیگر مانند یمن به مکه آورده میشد که مردم ثروتمند میتوانستند از آن استفاده کنند. مردم لباس را نشانه توانمندی میدانستند و هرکس ثروتمندتر بود، لباس بلندتری میپوشید. من لباس و پوشش را یک پدیده عرفی میدانم، آنرا از دستاوردهای تجربی انسان میدانم که البته ادیان نیز با آن برخورد مثبت داشتهاند، چرا که یک پدیده مثبت است.
م. ش: اجباری بودن یا اجباری نبودن حجاب در اسلام و قرآن در زمره مباحثی است که از سوی نواندیشان دینی مطرح شده و به نوعی محل اختلاف واقع شده است پیش از این نظرات صریح آقای اشکوری در مصاحبه ای با مدرسه فمینستی در اختیار خوانندگان قرارگرفته است تاویل شما از این حکم در اسلام چیست؟
وسمقی: برای اینکه بدانیم برخورد اسلام با مسیله حجاب چگونه بوده، حتما باید به وضعیت زندگی پیروان اولیه اسلام و به ویژه وضعیت لباس و پوشش آنان توجه کنیم. موضوعی که معمولا فقها و حتا گاهی مفسران به آن توجه نمیکنند و این موجب پیدایش احکام ونظراتی میشود که سنخیتی با اسلام ندارد و با واقعیات زندگی پیروان اولیهی پیامبر اسلام بسیار فاصله دارد. یکی از این موضوعات حجاب است. همانطور که توضیح دادم، مسلمانان اولیه پوشش و لباس زیادی نداشتند، چه زنان وچه مردان. دلایل آن نیز متعدد بوده مانند فقر، ناآشنایی بسیاری از آنان – به ویژه کسانی که در بیابانها زندگی میکردند – با لباس و پوشش مگر در حد بسیارابتدایی، وگرم بودن هوای سرزمین حجازو نیز زشت نبودن برهنگی. روایات زیادی نیز این وضعیت را نشان میدهد. پدیدهی فقر وبرهنگی وگرسنگی ناشی از آن چنان رایج بود که اسلام، پوشاندن برهنگان و سیرکردن گرسنگان را موجب مغفرت و آمرزش دانست ومردم را به این کار دعوت کرد.
اسلام با پدیده لباس، پوشش ویا حجاب نیز با توجه به شرایط زندگی مخاطبان خود برخورد کرد. پیامبر و قرآن به مخاطبان خود دستور ندادند که لباس خود را کنار بگذارند و لباس خاصی بپوشند. پیروان اولیه اسلام معمولا لباس دوخته نمیپوشیدند چرا که چندان با پدیده خیاطی و دوخت و دوز آشنا نبودند. آنانکه وضعشان خیلی خوب بود، از دو تکه پارچه مانند لباس احرام فعلی مردان استفاده میکردند. در این مسیله تفاوت زیادی میان مردان وزنان نبود. حال بپردازیم به برخورد اسلام با این موضوع : پیامبر زنان را وادار نمیکرد همه بدن خود را بپوشانند. چرا که چنین چیزی ممکن نبود. زیرا بیشتر مردم امکان تهیه لباس به این شکل را نداشتند. روایات و منابع تاریخی نشان نمیدهد که پیامبر، زنان را در باره حجاب مجبور کرده باشد. پیامبر، مردم را با توجه به ظرفیت، توانایی، فرهنگ وشرایط شان، گام به گام جلو میبرد. در باره پوشش به آنان میآموخت که پوشاندن بدن خوب است، همانطور که شستن بدن، مسواک کردن، عطر زدن و مانند اینها خوب است. پیامبر با این موضوع برخورد افراطی نداشت. هیچ دلیل و مدرکی حاکی از آن نیست که زنی به دلیل بی حجابی یا بد حجابی (تعابیری که امروز مصطلح شده) مورد مجازات قرار گرفته باشد. اساسا چنین کاری در آن جامعه، اگر کسی با شرایط زندگی آن مردم آشنا باشد، بی معنی بوده است. در قرآن آیات متعددی در باره پوشش وجود دارد. اما هیچیک از آنها در معنا و مفهوم صریح و قطعی نیستند. این آیات مانند دیگر آیات خطاب به پیامبر و پیروان اولیه او آمده وبسیاری از آیات ناظر به شرایط خاص زندگی آنان بود. آنان معنا و مفهوم این آیات را درک میکردند. اما به مرور با دور شدن از آن زمان، درک بسیاری از کلمات و عبارات قرآنی مشکل شد. در آیات مربوط به پوشش زنان، کلماتی مانند «جلباب، خمار، زینت، تبرج» وجود دارد که معنای دقیق اینها معلوم نیست. مفسران هر یک برداشتی از این کلمات دارند. هیچیک از این آیات وکلمات با هر تفسیری که باشد، حاکی از آن نیست که زنان موظفند که تمام موی سر خود را بپوشانند. به تدریج، با دور شدن از واقعیات زمان پیامبر اسلام، تفاسیر، تحت تاثیر سلیقهها و آرای شخصی و فرهنگ وبینش باورهای شخصی قرار گرفت. در باره زنان عصبیتهای مردانه بسیار موثر بوده است. تبعیض علیه زنان در حقوق انسانی و نیز پوشش افراطی و تحمیلی به زنان، تحت تاثیر تعصبات و سلطه طلبی مردان بوده است. در قرآن چنین افراط و سختگیری را نمیبینیم. نکتهی مهمی که میخواهم بر آن تاکید کنم اینست که بر اساس تفاسیر نمیتوان حکم شرعی صادر کرد. از عباراتی که دارای مفهوم دقیق و صریح نیست و اراده قطعی شارع را برای ما معلوم نمیسازد، نمیتوانیم حکم شرعی استنباط کنیم. آیات حجاب از این جمله است. هیچکس نمیتواند به طور قطعی بگوید که منظور از این آیات این است که زنان موظفند از سر تا پای خود را بپوشانند واگر تار موی آنان پیدا شود گرفتار عذاب میشوند ویا مجازاتی خاص به آن تعلق میگیرد. معلوم نیست «جلباب» کدام بخش از بدن را میپوشانده، معلوم نیست «خمار» چگونه پوششی بوده است. این که این دو را مترادف مقنعه های معمول امروزی بدانیم تحمیل یک سلیقه بر این دو واژه است. معلوم نیست درک آن مردم از «زینت» که در قرآن آمده چه بوده است. آیا موی سر را زینت میدانستند یا نه. مفسران هم در باره مفهوم آیات حجاب یک عقیده و نظر متفق ندارند. روایات نیز موید حجاب افراطی و سخت گیرانه ای که امروز بر زنان در ایران تحمیل میشود، نیست. فقها نیز در باره میزان پوشش اتفاق نظر ندارند و برخی بر اساس پاره ای روایات معتقدند که پوشاندن موی سر لازم نیست. در جواهرالکلام نیز به این اختلاف نظرها اشاره شده است. آیات قرآن هم بر پوشاندن موی سر و لزوم آن تصریح ندارد. حجاب سخت گیرانه ای که امروز به عنوان اسلام و شرع به زنان تحمیل میشود، هیچ مبنای قطعی و مسلم شرعی ندارد. بلکه میتوان گفت که روایات نشان دهنده خلاف آنست. بنا براین مجبور کردن زنان به رعایت پوشش سختی که دلیل متقن شرعی برای آن وجود ندارد، مجاز و شرعی نیست. در نتیجه زنان باید آزاد باشند تا به طور متعارف پوشش خود را انتخاب کنند.
البته منظورم ازمتعارف، مطابق عرف معقول و پسندیده است، نه عرف تحمیلی فعلی. عرف حجاب در جمهوری اسلامی یک عرف تصنعی و تحمیلی است که نه بر عقل استوار است و نه بر شرع. به همین دلیل است که علیرغم استفاده از زور وتهدید و مجازات و … این پوشش اجباری افراطی نتوانسته به عرف عادی و مورد قبول تبدیل شود. نکته قابل توجه اینست که لباس وپوشش ویا حجاب در میان مسلمانان اولیه موجب عزت و تمایز بوده است. پوشیدن لباس گذار مردم برهنه از آداب و سنن جاهلی به تمدن و مظاهر آن محسوب میشد. پوشاندن بدن وشاید سربرای زنان آزاد وشریف و پاکدامن، نشانه ووجه تمایزی از کنیزان و دیگر زنان محسوب میشد و یک نماد اجتماعی بود. زنان، با رغبت واختیار به این پوشش غیر افراطی و غیر اجباری تن میدادند و زنانی هم که بدن خود را نمیپوشاندند، مجازات نمیشدند. آن پوشش موجب عزت بوده، اما پوشش تحمیلی، همراه با توهین و تحقیر موجب عزت نیست.
حوه برخورد جمهوری اسلامی با مسیله حجاب، یک بدعت غلط و نارواست که موجب ترویج حجاب نشده، بلکه ابزار توهین به نیمی از جمعیت کشور، یعنی زنان بوده است. مسلمانان باتصرف سرزمینهای متمدن با مظاهر تمدن از جمله لباس و انواع آن آشنا شدند. درهمان زمان، ایرانیان پوشش بسیار بهتری نسبت به مسلمانان داشتند ولباس های دوخته میپوشیدند.
م. ش: رابطه و تاثیر پذیری حجاب عرفی و اختیاری و حجاب اجباری وتحمیلی در ایران مدتی است که مورد بررسی پژوهشگران و کنش گران جنبش زنان قرار گرفته هرچند جریان حجاب اجباری در ابتدا مورد اعتراض زنان محجبه و البته معتقد به آزادی و حق انتخاب در حجاب قرار نگرفته ارزیابی شما از این جریان چیست؟
وسمقی: اگر انتخاب پوشش و لباس در اختیارخود زنان باشد، از سوی دیگر همه اندیشمندان اسلامی آزادانه و بدون تهدید و محدودیت بتوانند برداشتهای خود را از قرآن واسلام بیان کنند وزنان آزادانه تمام این سخنان را بشنوند، نهایتا پوشش و لباسی متعادل بر میگزینند. تابویی که امروز از حجاب زن ساخته شده محصول یک جریان فکری متحجر، بی اساس و زن ستیز و نامتعادل است که کشور ما را در همه ابعاد و زمینهها به انحراف وبی تعادلی کشانده است. حجاب عرفی، زمانی بر تحمیل حجاب موثر است که آن عرف، خود تحمیلی باشد. اگر زنان بدانند که پوشش مورد نظر اسلام پوششی نیست که برآنان تحمیل میشود ویا لااقل اسلام برآن تاکید ندارد، چنان پوششی را به طور متعارف انتخاب نمیکنند و راه تعادل را طی میکنند که نه افراط باشد ونه تفریط. حجاب شرعی شناخته شده، حجابی است که تاکنون معرفی شده است. بسیاری از زنان مذهبی در اوایل انقلاب به دلیل نا آگاهی از پی آمدهای حجاب اجباری به طور جدی با این پدیدهی نادرست مبارزه و مخالفت نکردند و نتیجه آن شد که حجاب وپوشش به یک ابزار برای توهین به زنان تبدیل شد و در دیگر عرصهها نیز زنان در تنگنا و مضیقه قرار گرفتند. شاید از این منظر بتوان گفت که قبول کردن حجاب معرفی شده به عنوان حجاب شرعی در آن سالها بی تاثیر در ساختن زمینهها برای اجباری شدن حجاب و افراط در آن نبوده است. متاسفانه تا رسیدن به نقطه تعادل راه درازی در پیش داریم. اعمال فشارها و محدودیتهای فراوان و نامعقول در طول دهه های اخیر جامعه را از نظر اخلاقی از حالت تعادل خارج کرده است. حجاب هم همین وضعیت را دارد. افراط تحمیلی فعلی، تفریط را به دنبال دارد. اگر تحمیل و فشار برداشته شود، بلافاصله به حالت تعادل نخواهیم رسید بلکه پس از یک دوره تفریط، به تدریج به سوی عرف معقول و متعادل در باره ی حجاب و دیگر زمینهها حرکت خواهیم کرد.
م. ش: در دوران پهلوی، نوعی از حجاب به عنوان نماد ضد استبداد از سوی نیروهای مذهبی و ملی مذهب مخالف حکومت پهلوی مانند شناسنامه مبارزاتی این افراد معرفی شده بود برخی نظرات حاکی از این است که این نمادها ونشانه ها موجبات عدم مخالفت جدی با اجباری شدن حجاب در جمهوری اسلامی را فراهم ساخت آیا شما رابطه علت و معلولی میان این دو میبینید؟
وسمقی: به نظر من رابطه علت و معلولی میان این دو وجود ندارد. در دورهی رژیم پهلوی، همه مخالفان، مذهبی نبودند وهمه ی زنان مخالف، حجاب نداشتند. از طرف دیگر همه کسانی که حجاب داشتند، مخالف رژیم نبودند. حجاب زن مسلمان با مختصاتی که معرفی شده بر آمده از نظرات برخی از فقهاست که اگر آن را تحلیل و ارزیابی کنیم به عقیده من زاییده سلیقه و خواست واراده شخصی آنان و تحت تاثیر عرف و فرهنگ متداول اعراب است و بر پایه دلایل شرعی قابل قبول و محکم استوار نشده است. افراد مذهبی ومبارز اگر پیش از انقلاب حجاب داشتند، لزوما از حجاب به عنوان یک وسیله برای مبارزه با استبداد استفاده نمیکردند، بلکه فارغ از آن، بدان جهت که مذهبی بودند، حجاب داشتند. پس از انقلاب، عده ای از زنان حجاب را برگزیدند، و در واقع از عقیدهی فقهی و سنتی مذهبی پیروی کردند. اما مادامیکه حکومت متوسل به زور نشده بود، همه زنان حجاب نداشتند. در ایران دهها هزار نفر مسیحی ویهودی وزرتشتی زندگی میکنند. آنان را هم به زور مجبور به رعایت پوشش مورد نظر حکومت کردهاند. دختران نابالغ را نیز به این کار مجبور کردهاند. پدیده حجاب و اجباری شدن آن پس از انقلاب ناشی از ماهیت جمهوری اسلامی و حاکمیت فقه و فقهاست. به ویژه حاکمیت فقه قشری، که با مصلحت و قدرت سیاسی نیز آمیخته است.
م. ش: ازآغاز جنبش سبز تا کنون حضور پررنگ فعالان جنبش زنان در جنبش سبز و همراهی خانم رهنورد با جریان برابری خواهی در همگرایی سبز زنان، موجب شده که فعالان جنبش زنان نسبت این جنبش با جنبش زنان را پی گیرانه مورد نقد و بررسی قرار دهند. شما به عنوان کسی که خودرا متعلق به هردو جنبش میدانید انتظارتان از برنامه های این جنبش در ارتباط با مسئله آزادی پوشش چیست؟
وسمقی: ابتدا اجازه بدهید در این باره یک نکته را به عنوان مقدمه مطرح کنم و آن اینکه، من فکر میکنم، ملت ایران به تجربه حکومت دینی نیاز داشت. اگر چه این تجربه، سخت و هزینه های آن سنگین بوده است، اما تجربه گرانقدری است. ملت ایران اعتماد فراوانی به روحانیت و مراجع داشت و رستگاری خود را در اسلامی که آنان معرفی میکردند، جستجو میکرد. به همین دلیل همواره در هر جنبش ضد حکومتی گروه زیادی از مردم به سراغ روحانیت و مراجع میرفتند. روحانیت برای مردم در برابر رژیم استبدادی یک آلترناتیو بود. اگر این آلترناتیو را بر مسند قدرت نمینشاند و آن را تجربه نمیکرد به ماهیت آن پی نمیبرد. به نظر من از دل این تجربهی گرانقدر و پرهزینه بینش جدیدی نسبت به اسلام پدیدار شده و خواهد شد. شاید بتوان سیر تحول فکری جامعه سنت گرا و مذهبی ما از انقلاب ۵۷ تا کنون را حرکت به سوی یک رنسانس فکری بنامیم که بذر آن افشانده شده و بارور خواهد شد. در مورد حجاب زنان، حقوق زنان و بسیاری از موضوعات دیگر، باید تجدیدنظر شود. باورهای اسلامی در زمینه های مختلف نیاز به باز خوانی و تجدیدنظر دارد. جنبش سبز در رابطه با حجاب زنان، باید به نشر افکار گوناگون همت کند و به رشد فکری زنان در باره مسایل خودشان کمک کند. روشنفکران دینی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی در باره ی حجاب، آرا ونظرات گوناگون و جالبی دارند. هنگامی که یک جریان فکری قشری و متحجر حاکم است اجازه نمیدهد که دیگر افکار مطرح و منتشر شود. به نظر من جنبش سبز باید به نشر افکار گوناگون به ویژه در باره حجاب کمک کند.
م. ش: نقش زنان کنشگر اجتماعی برای پیشبرد آرای آنها درموضوع حق انتخاب پوشش در شرایط فعلی را چگونه تعریف میکنید
وسمقی: ما واقعا نیاز به کار فکری و فرهنگی داریم. بنیانهای فرهنگی ما تخریب شده است. آنقدر خرافات و افکار مصلحتی و باورهای نادرست تحت عنوان دین به جامعه تزریق شده که زدودن آنها کار آسانی نیست. بهترین کار در رابطه با حجاب، افزایش آگاهی زنان و مردان در این رابطه و آشنا کردن آنان به نظرات گوناگون در این باره است. اکثر مردم گمان میکنند حجاب به شکلی که معرفی شده، واقعا حکم شرعی اسلامی است. آنان نمیدانند که این باور فقط مبتنی بر تفسیر عده ای از فقها و باورهای خود آنان بوده که به یک رای مشهور تبدیل شده و به دلیل شهرت، تصور میشود که قطعی و مسلم است. مانند بسیاری دیگر از احکام مثل سنگسار، قتل مرتد، دیه زن که آنرا نصف دیه مرد میدانند، عدم صلاحیت زن برای قضاوت و مناصب دیگر و … که اینها همه منسوب به اسلام شده و مبنای آن قابل مناقشه و رد است. اما به دلیل شهرت، همه گمان میکنند که اینها احکام قطعی اسلامی است. بحث و گفتگو در باره ی مسیله حجاب در سطح جامعه و با اقشار گوناگون باید صورت گیرد. تشکلهای اجتماعی و یا زنان کنشگر مخالفت و اعتراض خود را نسبت به رفتارهای نادرست نسبت به زنان و پوشش آنان به هر نحو ممکن اعلام نمایند. به نظر من برگزاری نشستها ولو به طور خصوصی با توجه به شرایط حاضر و شنیدن نظرات روشنفکران دینی در باره ی حجاب بسیار مفید خواهد بود. مطمئنا ذهنهای خلاق کنشگران اجتماعی راههای بسیاری را میتواند پیدا کند. آنچه مهم است افزایش آگاهی در این زمینه است؛ و به طور کلی زنان باید امکانات مقابله با سرکوب خود و تضییع حقوق انسانی خود را بشناسند و قدرت تاثیر گذاری خود را دست کم نگیرند. سالهای زیادی است که به زنان در کوچه و خیابان تعرض و توهین می شوداین رفتار توهین به انسانیت همه مردم است از اولین گامها اینست که زنان بر انتخاب پوشش خود تسلط یابند. منظورم اینست که زیر بار پوشش و حجاب اجباری نروند. حجاب، امری است اختیاری. زنان خود در باره امور مربوط به خودشان از جمله پوشش بیشتر از مردان علم و آگاهی دارند. دلیلی ندارد که از مردان دستور بگیرند و تکالیف خود را از آنان بیاموزند. زنان باید به تدریج بر مقدرات و سرنوشت خود حاکم شوند سالهای طولانی سکوت وعدم اعتراض جدی و تشکل یافته نسبت به این رفتارهای غیرانسانی و سرکوبهای گسترده کار را پیچیده کرده است. اما به هر حال دوباره سکوت کردن کار را از این هم بدتر خواهد کرد و روزی فرا خواهد رسید که به زنان اجازه ندهند از خانه تنها بیرون روند، پس زنان باید به سرکوب هاب خیابانی به بهانه پوشش اعتراض جدی کنند. وقت آن رسیده که مردان آگاه نیز در این کار با زنان همراهی کنند. این بدعت زشت و غیر انسانی باید برچیده شود.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
منصوره شجاعی (متولد ۱۳۳۷ در تهران) کتابدار سابق، مترجم، فعال حقوق زنان، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. وی یکی از بنیانگذاران مرکز فرهنگی زنان، از مؤسسین کمپین یک میلیون امضا، عضو مؤسس و عضو هیئت مدیره اولین کتابخانه تخصصی زنان صدیقه دولتآبادی و کتابخانه زنان «بانوی اوز» و از اعضای مؤسس مدرسه فمینیستی است. وی به مدت ده سال به عنوان مسول گروه کتاب و کتابخانه گویا برای کودکان نابینا با شورای کتاب کودک همکاری داشتهاست و تندیس تقدیر دفتر بینالمللی کتاب برای کودک را درسال ۱۳۸۹ در ایران دریافت کرد.
کاشکی از خانم صدیقه وسمقی درباره روابط خصوصی اش با عماد مغنیه در لبنان و تهران سوال می کردید. ایشان خاطرات زیادی از عماد مغنیه دارند. هر چه باشد مدت زیادی صیغه عماد بوده است.
باور ندارید از خودش درباره اولین اشنایی اش با عماد در ضاحیه بیروت بپرسید که به ازدواج موقت آنان انجامید.
خانه وسمقی در نارمک تهران یکی از جاهایی بود که عماد زیاد به آنجا می رفت.