پیام رضا علامهزاده
دوستان نازنین!
تقریباً مطمئنم، کسانی که الان در این سالن جمع هستند و برای بزرگداشت نسیم خاکسار گردهم آمدند، از نسل من نیستند. از نسل جوانی هستند که با قصههای نسیم، با نوشتههای نسیم بزگ شدند. و فکر میکنم که بسیار و بسیار از نسیم آموختهاند. از محبت، از عشق به همنوع، از عشق به وطن و از عشق به همدیگر که در قصههای نسیم موج میزند. حتی تندترین مقالات سیاسی نسیم خاکسار مملو از انساندوستی، نجابت در نگاه به دیگران و صمیمیت هست. این البته فقط، نسل شما و نسل آینده نیست که این درس شریف را از کارهای نسیم میگیره. من هم که همنسل خودش هستم و همسن و سالاش هستم از او بسیار آموختم و درس گرفتم. من گمان میکنم همنسلهای من بسیار ند کسانی که به این سخنان من باور دارند.
من با نسیم نزدیک به ۴۰ سال است که آشنا هستم، لغت آشنا کلمهی درستی نیست، من با نسیم در این نزدیک به چهل سال زندگی کردهام. به معنی واقعی کلمه زندگی کردم. سالهای زندان با هم بودیم. سالهای فعالیت سیاسی در گرماگرم روزهای پس از انقلاب، بسیار از نزدیک دست در دست همدیگر، فعال بودیم. در سالهای تنگی، در روزهای فراق از ایران؛ وطنمان با هم بودیم، با هم آمدیم. سالهای غربت و تبعید را با هم گذراندیم. ، تنهاییها، دلتنگیها، دلگیریها، ناامیدیها… همهٔ این سالها ما با هم بودیم. شاید بتوانم بگویم که با مسمیترین اسمی که من در افرادی که در دور و برم میشناسم، اسم نسیم است برای موجودی به نام نسیم خاکسار. در هرم پر سوز وطنم در موقعی که بیشترین فشارها بر روی ما بود؛ از زندان، از بیرون زندان در دوره مخفی بودن، از فرار، از همهی آنها سختتر از تنهایی، از ناامیدی، از بی پناهی … در تمام این دوران در تمام این گرما، نسیمی بود که از سوی سخن نسیم و نوشتههای نسیم خاکسار و همدلیهایش که وزیدن آنها را هیچوقت قطع نکرد، آرامشبخش لحظات من بود. و این را از صمیم قلب میگویم. در بسیاری از لحظات سخت زندگی من، این نسیم آرامبخش به کمکم آمد تا این گرمای غیر قابل تحمل شرایط ناسازگار را، بتوانم تحمل بکنم. گمان میکنم که کسانی که از نزدیک با نسیم آشنا هستند و این شانس را داشتند که روزها، ماهها و سالها را زندگی کنند، با این سخن من بیگانه نباشند…
آنچه در پایان این پیام کوتاه میخواخم بگویم این است که آرزو میکنم توسط شما، نسل تازه و نسلهای بعداز شما این محبت و این عشق به همنوع، این آرام نگریستن به زندگی … این شیوهی ابراز صمیمیت و ابراز دوستی حتی در سختترین لحظات زندگی توسط شما به جامعه منتقل شود تا ما در آیندهٔ ایران با جامعهای رو به رو باشیم که همه همدیگر را دوست دارند و به هم عشق میورزند جدا از تفاوتهای زبانی، تفاوتهای قومی، مذهبی، ایدئولوژیکی، و جنسی. هرچند که ما از هر نظر جامعهٔ بسیار بسیار مختلفی هستیم در عین وحدت در عین اینکه یک پیکر واحد ایرانیهستیم ولی از اقوام مختلف و زبانهای مختلف از ادیان مختلف تشکیل شدهایم و آن مجبتی که در کارهای نسیم است، نیاز جامعه ماست. برای با هم بودن، همدیگر را دوست داشتن و به هم پیوستن، این پیکرهٔ واحد ایرانی را حفظ کردن آرزوی من است.
و آرزوی دیگرم این است که نسیم سالم، سرحال و غبراق باشد و خودش به چشم خودش جامعهٔ آیندهٔ ایران را ببیند که مملو از محبت به یکدیگرند و یادش باشد که او در افشاندن این بذر محبت به جامعه از طریق نوشتههایش، قصههایش و مهمتر از همه آنها از طریق نحوهی زندگیاش و عمل روزمرهاش نقش داشته و داره
برای همه شما که الان دورهم جمع هستید، روز شب خوشی آرزو میکنم و امیدوارم که جای مرا هم در آنجا خالی کنید.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید