چند شعر از رضا چایچی
رضا چایچی؛ متولد اسفند ۱۳۴۱ تهران . شاعر، داستاننویس، مترجم و منتقد. رضا چایچی از اواسط دههی ۱۳۶۰ خورشیدی با نشریاتی چون دنیای سخن، آدینه و… فعالیت ادبی خود را آغاز کرده. از او تاکنون نزدیک به ۱۵عنوان کتاب منتشر شدهاست:
بیچتر بیچراغ (مجموعه شعر- ۱۳۷۰)
روزی به خواب میرویم (مجموعه شعر- ۱۳۷۴)
بر این تپهی کوچک
از صدای هیچ پرندهای خبری نیست (مجموعه شعر- ۱۳۷۸)
سفر قطره (داستان برای نوجوانان- ۱۳۷۸)
بازخوانی اشعار (از نیما تا دهه هشتاد- ۱۳۸۰)
دامی برای صید پاره ابر (مجموعه گفت و گو با شاعران معاصر- ۱۳۸۰)
بوی اندام سیب (مجموعه شعر- ۱۳۸۳)
مه چهرههایمان را با خود میبرد (مجموعه شعر- ۱۳۸۸)
بالهی ماسهها (مجموعه شعر- ۱۳۹۳)
پس مسافران کشتی شدیم (شعر بلند- ۱۳۹۴)
گزیده اشعار (مروارید- ۱۳۹۴)
غول آهنی (ترجمه داستان بلند از تد هیوز- ۱۳۹۵) و..
از چایچی همچنین اشعار متعددی در آنتولوژیهای شعر معاصر چاپ و نیز شعرهای زیادی به زبانهای مختلف ترجمه شده.
میچرخم
میچرخم
میلهها یکبهیک از مقابلم رژه میروند
آبی میدهند
لاشهای پرت میکنند
هرشب خواب میبینم
از درختی بالا میروم
با آهویی که به دندان گرفتهام
میدوم
با تندباد
و از پس گامهایم غبار بلند میشود
میبینم
مادهام سر بر گردنم میمالد
و بچهها شیطنت میکنند
میچرخم
میلهها یکبهیک
از مقابلم رژه میروند
اژدها
نه صدای ضربههای تبر به گوش میرسد
نه فریاد درختی
که بر خاک مینشیند
رختها، نیمشسته کنار رود
و درهای باز را
باد بر هم میکوبد
آسوده از میان باغچه گذشت
پا بر گلبرگها و خردهشیشهها نهاد
و در دل علفزار
جادهای زرد و سوخته
از پس گامهاش
تا دوردست کشیده شد.
بیهوده رشتهی گسستهی رویاهام را
لابهلای سفالهای ریختهی بام
از پنجرهای خفته در آغوش خاکستر
جست و جو میکنم.
کسی ترانهای نمیخواند
صدایی نیست
و مرا زین و برگی نیست
اسبی نیست.
بر این خاک مرده
با تو گفتم
از رودی آرام
بر پیشانیام خزهای بگذار
تنم تجزیه میشود
بوی فساد میدهد
بوی خاک
با تو گفتم
شعری بخوان
مگر دمی با ستارگان به سر برم
رهایم میکنی
بر این خاک مرده
کز آن هیچ گیاهی نمیروید
فاتحه
آخرین پرنده را تشییع میکنند
تابوت کوچکی بر دوش نهادهاند
دعا میخوانند
پیراهن سیاهم را میپوشم
پنجره را باز میکنم
انگشت به سمت آسمان میبرم و
فاتحه میخوانم
صدای شاعر را در زیر گوش کنید:
[soundcloud id=’400211481′ autoPlay=’false’ height=’false’]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
Reza Chaichi