گفتوگوی شهرگان با بهروز خباز، فعال کارگری
«یک جنبش کارگری قوی و نیرومند در ایران باید پرچمدار آزادی و طرفدار حقوق بشر و حقوق انسانها در کُلیت خودش باشد»
بهروز خباز، یکی از فعالین کارگری است. او در گفتوگوی تلفنی با شهرگان شرکت کرد و ضمن معرفی خود، کارنامه مختصری نیز از فعالیتهای کارگریاش را تا مقطع خروج از ایران ارائه داد. خباز در این گفت و گو به بررسی وضعیت جاری جنبش کارگری در ایران میپردازد.
یادآور میشویم که این گفت و گو پیشتر در ماه دسامبر ۲۰۱۲ به صورت تلفنی انجام شد. متن زیر از روی صحبتهای ضبطشده تنظیم گردیده که با اندکی ویرایش در اختیار خوانندگان و علاقهمندان به مسائل کارگری قرار میگیرد.
«محمد صفوی»
آقای خباز ضمن تشکر از شما، فعالین جنبش کارگری با خدماتی که شما به عنوان یک فعال کارگری برای تشکل یابی طبقه کارگر ایران انجام دادهاید آشنا هستند. لطفاً برای آشنایی خوانندگان نشریۀ «شهروند بی سی» در ونکوور – کانادا و وب سایت «شهرگان»، از فعالیتهای کارگری خودتان بگویید؟
با تشکر از فرصتی که در اختیار من قراردادید.
بعد از گذر از دهۀ ۶۰ که فعالیتها عمدتاً غیرعلنی بود، من هم فعالیتهای علنی خودم را در دهۀ ۷۰، در مرحله رویکرد علنی جنبش کارگری آغاز کردم. در این دهه همراه با دیگر همکاران و فعالین کارگری با مبارزات علنی کارگری هم سو و هم ساز شدیم. در این دهه به مرور جنبش کارگری و فعالین کارگری برای رساندن صدای حقطلبانه خود به خیابانها و رویکرد علنی پای فشردند. در این مسیر به مناسبتهای مختلف از جمله؛ سازماندهی اعتراضات کارگران در مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر در میدان بهارستان در سال ۱۳۷۸ و سالهای پس از آن که با مجوز وزارت کشور از طرف خانۀ کارگر برگزار میشد، حضور در ترکیب کمیتههای برگزاری اول ماه مه، حضور تنگاتنگ باهم طبقهایهایمان در مبارزات کارگران شرکت واحد و نیشکر هفتتپه، در این مبارزات من هم همچون دیگر فعالین کارگری به عنوان یک نیروی مستقل حضور داشتم. همان طور که میدانید در دهه ۸۰ ما شاهد حرکتهای بسیار ارزشمند کارگری در ایران بودیم. از جمله میتوان به بازگشایی «سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد تهران و حومه» و «سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه» در خوزستان اشاره کرد که در هر دو مورد بعد از سالها خاموشی و سرکوب، این دو حرکت کارگری قدرت بسیج کارگران را با خود به همراه داشت و به موازات جاری کردن اعتمادبهنفس در میان کارگران، مسئلۀ ضرورت تشکل یابی را در جنبش کارگری ایران برجستهتر نمود. ما در حرکتهای خیابانی در کنار این عزیزان بودیم. من جزو یکی از چهار نفر هیئت مو سس کمیته هماهنگی بودم و تا زمان خروج از ایران با کمیته هماهنگی کمک برای ایجاد تشکلهای کارگری فعالیت داشتم. پس از آن نیز در سال ۱۳۸۵ شاهد شکلگیری «شورای همکاری تشکلها و فعالین کارگری» بودیم، من از طرف «کمیته هماهنگی کمک برای ایجاد تشکلهای کارگری» یکی از نمایندگان شرکتکننده در این «شورا» بودم.
ارزیابی شما از وضعیت جاری کارگران در ایران چیست؟
برای شناخت بهتر از وضعیت جاری بدون پرداختن به دورههای قبلی نمیتوانیم درک دقیقی از اوضاع فعلی داشته باشیم. بعد از پایان جنگ در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی سازمان کار به مرور دستخوش تغییرات اساسی شد. در این دوره سیاست پراکندهسازی و کوچکسازی طبقۀ کارگر به پیشرفت که این سیاست در دورههای بعدی و تا همینالان هم دنبال میشود. طرحی که بنام طرح «تعدیل ساختار اقتصادی» معروف شد، به پیروی از سیاستها و نسخههای صندوق جهانی پول در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی پیاده شد که ضربات اساسی را به موقعیت شکننده شغلی کارگران در آن مقطع وارد کرد. در دهه ۷۰ دولت با اتکا به تبصره دوم ماده ۷ قانون کار، بخشنامهی قراردادهای موقت را به کلیۀ واحدهای کارگری ابلاغ نمود، صدور این بخشنامه را میتوان نقطۀ برجسته در حمله به امنیت شغلی کارگران بر شمرد. من یادم است که در همان سال ۱۳۷۸ شعار اصلی ما در تظاهرات میدان بهارستان؛ «قراردادهای موقت ملغی باید گردد.»، بود. ما شاهد بودیم که در دهۀ ۷۰ شرکتهای پیمانکاری مثل قارچ در واحدهای بزرگ تولیدی و صنعتی رشد کردند و در واقع کوچک کردن و پراکندهسازی طبقه کارگر و از بین رفتن مشاغل دائمی از آنجا آغاز شد. بنا به گفته اقتصاددانان مستقل تا سال ۱۳۶۸ تنها ۶ درصد از نیروی کار به صورت موقت بود. در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد از نیروی کار تبدیل به نیروی کار موقت و قراردادی و پیمانی شدهاند. این نیروی عظیم در حال حاضر فاقد اندک پوشش حمایتی هستند یا به طور کل از شمول قانون کار خارجشدهاند. در آمارهای اخیر کارگری آمده است که در حال حاضر ۶۰ در صد از قراردادهای کاری موقت و سفید امضاء هستند و کارفرما هرگاه بخواهد میتواند کارگر را اخراج کند. حاصل این نوع تغییرات، بیکار سازی و اخراج گسترده بوده است. بهاینترتیب این سیاستهای اقتصادی به مرور کارگران را از هست و نیست ساقط کرده و مرتباً شاهد پَس رَفتِ کارگران ومزد بگیران بودهایم.
الان بجایی رسیدهایم که پرداخت حقوق و مزایای معوقۀ کارگران گاه تا پنج سال طول میکشد. کارگران به طور مدام در کابوس هراس از بیکاری بسر میبرند. الان طوری شده است که فقط حفظ مشاغل با هر شرایطی مهم شده است. در این شرایط که ما از هم طبقهایهای خود انتظار سازماندهی و تشکل یابی را داریم ولی ترس از بیکار شدن و از دست دادن شغل یکی از عوامل بازدارنده شده است و ترس از بیکاری و فقر و از دست دادن همین مشاغل با دستمزد بخورونمیر ضربات سهمناک خود را بر زندگی و معیشت کارگران وارد میکند.
در سال ۱۳۶۸ کارگران تا حدودی قدرت چانهزنی داشتند لیکن از دوران رفسنجانی و بعد در دوران ریاست جمهوری خاتمی که چندین مصوبه ضد کارگری مانند مصوبههای خارج شدن کارگاههای زیر پنج نفره و بعداً زیر ده نفره و خارج شدن کارگران قالیباف از شمول قانون کار به تصویب مجلس رسید، بخش وسیعی از کارگران اندک قدرت چانهزنی و به تدریج پوششهای حمایتی اندکِ خود را از دست دادند و بالاخره شرایط کار به مرور به سمتی رفت که امروز در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد شاهدش هستیم.
اوضاع کارگران در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد چگونه است؟
در حال حاضر دولت احمدینژاد مانند یک مافیای پر قدرت در اقتصاد ایران عمل میکند. میلیونها دلار دستبهدست در بازار بین بازاریان و دلالها و وابستگان به مراکز قدرت در ایران میچرخد و تمامی اینها فشار را مستقیماً بر روی اقشار حقوقبگیر و تهیدست جامعه و طبقه کارگر منتقل میکند. برای مثال مسئله «یارانهها» را شما حساب کنید، احمدینژاد که دلش برای کارگر نمیسوزد. او به شیوهای پوپولیستی، صدقهدهی به اقشار تهیدست را پیش برد تا به واسطۀ آن موقعیت خود و همفکرانش را مستحکم کند. لازم به یادآوری است که در دوران رفسنجانی نیز میخواستند طرح «یارانهها» را انجام دهند ولی احمدینژاد با پیروی از سیاست صندوق جهانی پول، این طرح را اجرایی کرد. در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، بنا به گفته اقتصاددانان مستقل، شاهد رشد نرخ تورم ۴۰۰ تا ۵۰۰ درصدی هستیم که نسبت به دهههای پیش افزایش سرسامآور داشته است. به گفته ابو ترابی، نماینده مجلس اسلامی، هم اکنون بیش از ۳۰ در صد از نیروی کار در حال حاضر بیکار هستند. شرایط به قدری بد است که به شکل عجیب و خندهآوری حتی نیروهای حزب الهی هم نسبت به این وضع معترضند. برای نمونه یکی از وب سایتهای حزبالله بنام «حزبالله آنلاین» به آمار رو به افزایش بیکاری اعتراض میکند و خطاب به دولت میگوید «اما ری که شما برای شاغل و بیکار میدهید همخوانی ندارد!» در دوران احمدینژاد معیار شاغل بودن افراد را به میزان یک ساعت کار در هفته اعلام کردهاند؛ یعنی اگر کسی یک ساعت در هفته کار کند شاغل محسوب میشود!
ما الان همکاران خودمان را میبینیم که حتی دو یا سه شیفت کار میکنند و شب در واقع جسم فرسودۀ آنها به خانه میرسد، با اینهمه از عهدۀ مخارج سنگین زندگی بر نمیآیند. چطور میشود که یک انسان با یک ساعت کار در هفته جزء شاغلین محسوب شود. من با یک ساعت کار در هفته برای زن و بچهام چه میتوانم تا مین کنم؟! بر این وضعیت کارگران در حال حاضر بسیار تکان دهنده است و به ریشههای این اوضاعواحوال باید به طور همهجانبه نگاه شود. علاوه بر اینها در کنار بدتر شدن شرایط کار مسئله اختلاسها که از جانب جریانهای مافیایی که بر اقتصاد ایران چنبره زدهاند قابلذکر است. ما شاهد اختلاسهای ۳۰۰۰ میلیارد تومانی و صدها میل یاری هستیم. اینها اقتصاد و تولید را به ورطه نابودی کشاندهاند. از طرف دیگر دولت حدود ۳۵ میل یار تومان به وزارت تأمین اجتماعی و واحدهای درمانی بدهکار است و این بدهکاریها را پرداخت نمیکند. در این شرایط به بهانه اصلاح لایحه بازنشستگی میخواهند همکاران سابق ما را از هست و نیست ساقط کنند. از دیگر مو راد، طرح افزایش سن بازنشستگی و ادغام صندوق درمانی کل کشور با صندوق تا مین اجتماعی است و همینطور افزایش ۲ درصد حق بیمه کارگران است. این اقدامات ضد کارگری چیزهای کمی نیستند. به درستی گفته میشود؛ ارزانسازی نیروی کار یا همان به خدمت گرفتن نیروی کار تقریباً مُفت و ارزان است که از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی آغاز شد و امروز در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد به اوج خود رسیده است. الان وضعیت طوری است که نیروی کار ایران حاضر است که با هر مبلغ اندکی و با هر شرایطی از کار اعم از شدت کار، بالا بودن ساعات کار، کار در روزهای تعطیلی و نبود ایمنی کار در شرایط خطرناک، کار کند که فقط بیکار نباشد. چرا که در جلوی چشمش میبیند که هر ساله در ایران بیش از پنج هزار نفر در ایران دست به خودکشی میزنند و بیشتر این پنج هزار نفر جزو افراد متاهل هستند.
برای مقابله با شرایط بد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود، به نظر شما فعالین کارگری و کارگران چه اقدامات موثری را میتوانند انجام دهند؟
ما موقعی که در ایران بودیم معتقد بودیم؛ اعتراضات کارگری میبایست از حالت تک کارخانهای به یک حالت فراگیر تبدیل شوند چرا که مطالبات کارگری عمدتاً تمام شمول هستند و تفاوت چندانی باهم ندارند و باید به طرف یک حرکت متحد جمعی رفت. باید مطالبات را طوری مطرح کرد و شیوهایی را اتخاذ نمود که این شیوهها بتواند همکاران را از واحدهای مختلف کنار هم قرار دهد. در حال حاضر کارگران چندین کارخانه و صنایع خواست پرداخت حقوق های معوقه و افزایش دستمزد و داشتن امنیت شغلی را خواستار هستند. اینها خواستههای مشترکی هستند که بین اکثریت کارگران و کارکنان وجود دارد که میتواند باعث متحدشدن آنها شود. در مرحله اول ما باید در واحدهای بزرگ تولیدی و صنعتی این موضوع را پیش ببریم تا تأثیرات این مبارزات در کارگاههای کوچک نیز وارد شود. در حال حاضر موضوع افزایش سطح دستمزد، بیکاری و امنیت شغلی، مسئله خلع ید از شر کتهای غیرمسئول پیمانکاری در مجتمعهای های بزرگ صنعتی، پرداخت حقوق های معوقه، تا مین سطح معیشت و موضوع تورم سرسامآور و فزاینده و بالا رفتن سطح دستمزد، جلوگیری از بسته شدن کارخانهها، جملگی مطالباتی عادلانهای هستند که محوریترین خواستههای کارگران و شاغلین را تشکیل میدهند و به طور عموم در میان کارگران مطرح است. اشتباهی که ما در ابتدای دورۀ رشد فعالیتهای علنی کارگری کردیم این بود که؛ ما در آن دوره توجه کافی به تودههای کارگری درون واحدهای تولیدی نداشتیم. آنچه محوریت داشت نشستهای فعالین کارگری بود. در آن زمان انرژی ما صرف افشاگریها و در ارتباط با محکوم کردن اخراج و زندانی کردن کارگران بود. فعالیتهای ما بیشتر معطوف به بیرون از کارخانهها و مراکز کار بود. ما به طور واقعی نتوانستیم از رویکرد علنی در جنبش کارگری به نحو مطلوب و دامن زدن به جنبش تودهای کارگری استفاده کنیم. البته مسئله فقط به این جا ختم نمیشد، ما واقعاً در ارتباط با مسائل و معضلاتی که در درون فعالین و گروههای کارگری به عنوان عوامل بازدارنده در ارتباط با پیشبرد فعالیتهای کارگری عمل میکند، به جمعبندی از گذشتۀ فعالیت خودمان نیاز داریم. امیدوارم این مهم، به مرور توسط فعالین و پژوهشگران کارگری در دستور کار قرار گیرد. خوشبختانه در حال حاضر فعالین کارگری با جمعبندی از گذشته و درس گیری از آن دوران، اقدامات خوبی را انجام میدهند و به بسیج تودهای کارگران میپردازند. برای نمونه اقدام کارگران تبریز و پتروشیمی بندر ماهشهر برای خلع ید از پیمانکاران یا نمونه موفق دیگر عملکرد دوستان «اتحادیه آزاد کارگران» است. این دوستان فعال کارگری با طرح بحث دستمزد، توانستهاند بیش از سی هزار امضاء از کارگران جمعآوری کنند و این یک کار خوب و بسیار مثبتی است که توانست کارگران زیادی را حول مسئله دستمزد بسیج کند. در حال حاضر بسیاری از کارگران واحدهای بزرگ صنعتی حول این اقدام و موضوع دستمزدها باهم صحبت میکنند. اینگونه اقدامات قدرت کارگران و بسیج تودهای کارگران را به همراه دارد و میتواند درعینحال ضریب امنیتی فعالین کارگری را بالا ببرد. طبیعی است وقتی که یک حرکت تودهای شود و از پشتیبانی کارگران برخوردار باشد رژیم نمیتواند به راحتی سرکوب کند. بهر حال ما در حال حاضر یک جنبش کارگری داریم که در حال حرکت به جلو است ولی هنوز برای تبدیلشدن به یک جنبش قوی و نیرومند تودهای عظیم کارگری فاصله دارد. میبایست از طریق این نمونه کارها حرکتهای پراکنده کارگری را به سمت یک جنبش تودهای عظیم کارگری سوق دهیم.
تجارب تاریخی کارگری نشان میدهند تا زمانی که کارگران مبارزات صنفی و اقتصادی خود را همراه و توأم با طرح مطالبات سیاسی و تلاش برای استقرار آزادیهای اساسی در جامعه پیگیری نکنند، دستاوردهای اقتصادی آنها نیز نمیتواند پایدار و ماندگار باشند. با توجه به این موضوع کارگران چگونه میتوانند در همراهی با نیروهای آزادیخواه و برابری طلب، هردو مطالبات صنفی و مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه را به پیش ببرند؟
متأسفانه فشارهای اقتصادی و توأماً وجود سرکوب و اختناق به قدری فشار به نیروی کار در ایران میآورد که قدرت فکر کردن و اندیشیدن را از کارگران گرفته است. کارگران مانند بسیاری از اقشار دیگر مانند زنان و دانشجویان که فعالانه در مبارزات آزادیخواهی شرکت میکنند از آزادیهای اساسی اجتماعی بدشان نمیآید؛ اما باید توجه داشت که کارگران که در حال حاضر با هزار مشکل روبرو هستند ابتدا در نزد خودشان اولویتبندی میکنند. در نتیجه در مرحله اول، امنیت شغلی و دستمزد و مزایای کافی و مناسب و مبارزه با شرکتهای پیمانکاری که حقوق کارگران را بیمحابا پایمال میکنند و حفظ شغل از اهمیت بالاتری برای کارگران برخوردار است.
البته من و تعداد زیادی از فعالین کارگری در تظاهرات گسترده مردم سال ۱۳۸۸ شرکت داشتیم. اینکه میگویند همۀ آنها که در تظاهرات آن سال شرکت کردند از اقشار متوسط یا مُرفه جامعه بودند درست نیست. بسیاری از شرکتکنندگان از لایههای بالایی کارگران یا پرستاران و یا افراد مزدبگیر در این تظاهرات های آزادیخواهانه حضور فعال داشتند. ما اسامی ده نفر از کشته شدنان را داریم که کارگر بودند. بر این من فکر میکنم که در این رابطه در حوزۀ کارگری دفاع از آزادیهای دمکراتیک بسیار مهم است. فعالین کارگری باید به این حوزه اهمیت بسیار بالایی بدهند؛ اما جنبش کارگری ضمن دفاع از حرکتهای آزادیخواهانه و دمکراتیک میبایست پیوسته صف مستقل و طبقاتی خود را داشته باشد. باید نظر مستقل و عادلانه و خردمندانۀ خودش را داشته باشد. یک جنبش کارگری قوی و نیرومند در ایران باید پرچ مدار آزادی و طرفدار حقوق بشر و حقوق انسانها در کُلیت خودش باشد.
برای شما و همکارانتان، آرزوی شادکامی دارم.